يكي از موضوعات مشترك ميان علمالنفس فلسفي و روانشناسي جديد، شناخت ابعاد و ساحتهاي وجود انسان با روشهاي مختلف است. يكي از اين ساحتها، بعد غيرشناختي انسان است كه در علمالنفس فلسفي حكيمان در بحث قوة عملي به آن اشاراتي شده و امروزه ذيل عنوان هوش هيجاني مورد توجه روانشناسان چکیده کامل
يكي از موضوعات مشترك ميان علمالنفس فلسفي و روانشناسي جديد، شناخت ابعاد و ساحتهاي وجود انسان با روشهاي مختلف است. يكي از اين ساحتها، بعد غيرشناختي انسان است كه در علمالنفس فلسفي حكيمان در بحث قوة عملي به آن اشاراتي شده و امروزه ذيل عنوان هوش هيجاني مورد توجه روانشناسان قرار گرفته است. در فلسفه، برخي رويكرد شناختي و برخي رويكرد غيرشناختي به قوة عملي دارند و برخي اساساً وجود قوهيي جداگانه را انكار كردهاند. از بين تفسيرهاي بيان شده براي قوة عملي در انسان، تفسير غيرشناختي آن، ديدگاه صحيحي بنظر ميرسد. در روانشناسي نيز مدلهاي مبتني بر توانايي، مدلهاي غيرشناختي و مدلهاي مبتني بر شايستگي براي هوش هيجاني ذكر شده است كه از اين ميان، مدل دوم و سوم با تفسير برگزيده در مورد قوة عملي در فلسفه سازگارتر است. از آنجا كه ابعاد غيرشناختي انسان در بسياري از افعال انساني مؤثر بوده و حتي گاه ابعاد معرفتي نيز متأثر از جنبههاي غيرعقيدتي انسان است، بررسي و مقايسة نگاه روانشناسان جديد تحت عنوان هوش هيجاني با بحثهاي علم النفس قديم تحت عنوان قوة عملي اهميت مييابد. اين نوشتار با مقايسه اين بعد در دو قلمروي روانشناسي جديد و علم النفس فلسفي نشان ميدهد يكي از ابعاد مهم در جهت تكامل انسان، بعد غيرشناختي است و با شناخت آن ميتوان به معرفت كاملتري از انسان دست يافت.
پرونده مقاله
«عرفان» واژهيي آشنا و پربسامد در فرهنگ شفاهي و مكتوب و داراي طيف معنايي گستردهيي است و همين امر موجب ابهام در كاربردهاي گوناگون آن و بويژه كاربردهاي تازه پيداي آن از قبيل «عرفانهاي كاذب»، «عرفانهاي نوظهور» و نيز بحثهايي مانند «نسبت دين وعرفان»، «نسبت عقل و عرفان» و «ن چکیده کامل
«عرفان» واژهيي آشنا و پربسامد در فرهنگ شفاهي و مكتوب و داراي طيف معنايي گستردهيي است و همين امر موجب ابهام در كاربردهاي گوناگون آن و بويژه كاربردهاي تازه پيداي آن از قبيل «عرفانهاي كاذب»، «عرفانهاي نوظهور» و نيز بحثهايي مانند «نسبت دين وعرفان»، «نسبت عقل و عرفان» و «نسبت فلسفه و عرفان» شده است. اين مقاله درصدد است با تبيين معنا و مفهوم عرفان و تمايز نهادن ميان عرفان عملي و عرفان نظري و نيز بيان تمايز ميان آن دو با علم عرفان عملي و علم عرفان نظري، مرز ميان عرفان (علم عرفان نظري) با فلسفه و نيز تفاوت ميان عرفان (علم عرفان عملي) با علم اخلاق را تا حدودي مشخص كند.
پرونده مقاله
در حكمت متعاليه ميان حكمت نظري و حكمت عملي رابطة هستيشناختي دقيقي وجود دارد. ملاصدرا بر پاية اصالت و تشكيك وجود، حركت جوهري و حدوث جسماني و بقاء روحاني نفس به تبيين اين رابطه و تبدل نفساني ناشي از آن ميپردازد. تأثير و تأثر ميان افكار و اعمال و نيات و خلقيات فرد طي فراي چکیده کامل
در حكمت متعاليه ميان حكمت نظري و حكمت عملي رابطة هستيشناختي دقيقي وجود دارد. ملاصدرا بر پاية اصالت و تشكيك وجود، حركت جوهري و حدوث جسماني و بقاء روحاني نفس به تبيين اين رابطه و تبدل نفساني ناشي از آن ميپردازد. تأثير و تأثر ميان افكار و اعمال و نيات و خلقيات فرد طي فرايند حركت جوهري نفس صورت باطني و حقيقي انسان را شكل ميدهد؛ انسانها ابتداي آفرينش از نوع واحدند ولي در باطن و در آخرت بسبب غلبة ملكات مختلف نفساني تحت انواع مختلف ملكي، حيواني، سبعي و شيطاني قرار ميگيرند. تجسم صورت اخروي و بدن مثالي انسان نيز متناسب با ملكات نفساني و اخلاقي وي خواهد بود، زيرا در آخرت اجسام ساية ارواحند. اين همان مسخ باطن يا تجسد اخلاقِ اشاره شده در نصوص ديني است. در عين حال، حركت جوهري نفس ـ چه در مسير ملكي و چه در مسير حيواني، سبعي يا شيطانيـ از سنخ لبس بعد از لبس است، زيرا منشأ شقاوت باطني و اخروي نيز نوعي اشتداد در فعليت است. بنابرين، ميتوان نتيجه گرفت كه بر اساس مباني و اصول حكمت صدرايي مسخ باطني و اخروي انسان از سنخ انقلاب محال نيست.
پرونده مقاله
ملاصدرا دربارة برخي از مباحث فلسفي در آثار مختلف خويش نظريات متفاوتي بيان كرده است كه در يك نظام فلسفي واحد قابل جمع با يكديگر نيستند. در اين مقاله با طرح اينگونه مباحث، علت متفاوت بودن نظريات ملاصدرا در موارد ذيل بررسي خواهد شد: موضوع حركت جوهري؛ حركت توسطيّه؛ عامل ايج چکیده کامل
ملاصدرا دربارة برخي از مباحث فلسفي در آثار مختلف خويش نظريات متفاوتي بيان كرده است كه در يك نظام فلسفي واحد قابل جمع با يكديگر نيستند. در اين مقاله با طرح اينگونه مباحث، علت متفاوت بودن نظريات ملاصدرا در موارد ذيل بررسي خواهد شد: موضوع حركت جوهري؛ حركت توسطيّه؛ عامل ايجاد زمان؛ ماهيت علم؛ علم الهي به جزئيات؛ فاعليت الهي؛ رابطة علت و معلول؛ ملاك نيازمندي ممكن به واجب؛ معاني ماهيت؛ نحوة اتصاف ماهيت به وجود؛ وحدت وجود؛ تجرد و حدوث نفس. با بررسي اين موارد مشخص ميشود كه طرح نظريات مختلف در آثار ملاصدرا ناشي از يكي از عوامل زير است: 1. تغيير ديدگاه ملاصدرا در طول زمان (وي نخست به اصالت ماهيت و سپس به اصالت وجود و تشكيك وجود قائل شده است و در نهايت به نظرية وحدت شخصي وجود دست يافته است)؛ 2. رعايت جنبة تعليمي در بيان مطالب؛ 3. طرح نظريات بر اساس مباني مختلف (مبناي قوم، مبناي وحدت تشكيكي وجود و مبناي وحدت شخصي وجود)؛ 4. تلاش براي نگارش يك دورة مدون از مباحث فلسفي.
پرونده مقاله
صدرالمتألهين، بر خلاف حكماي پيش از خود، فاصلة ميان نفس ناطقه عقلي و بدن جسماني را بيشتر از آن ميداند كه با روح بخاري بتنهايي پر شود. او علاوه بر روح بخاري، وجود مرتبة مثالي را نيز بعنوان حلقة واسط ميان مرتبة عقلي و مرتبة جسماني انسان ضروري ميشمارد. نگاه تشكيكي ملاصدرا ب چکیده کامل
صدرالمتألهين، بر خلاف حكماي پيش از خود، فاصلة ميان نفس ناطقه عقلي و بدن جسماني را بيشتر از آن ميداند كه با روح بخاري بتنهايي پر شود. او علاوه بر روح بخاري، وجود مرتبة مثالي را نيز بعنوان حلقة واسط ميان مرتبة عقلي و مرتبة جسماني انسان ضروري ميشمارد. نگاه تشكيكي ملاصدرا به وجود واحد انساني او را بر آن داشت تا اولاً انسان را داراي سه مرتبة عالي (مرتبة عقلي) سافل (مرتبة مادي) و متوسط (مرتبة مثالي) معرفي كرده و ثانياً مرتبة مثالي و خيالي انسان را حلقة وصل و ماية ارتباط ميان دو مرتبة بالا و پايين بداند. او در تبيين جايگاه مرتبة مثالي در وجود انساني، از قاعدة «تطابق عالم كبير و عالم صغير» نيز بهره برده و دو مرتبة عقلي و مثالي در عالم صغير انساني را نظير عرش و كرسي در عالم كبير دانسته است. صدرالمتألهين طبق اذعان خود وي در مبحث مرتبة مثالي انسان، بشدت متأثر از عارفان است.
پرونده مقاله
حكمت متعاليه بر چه منطقي استوار است؟ در اين مقاله و در پاسخ به اين پرسش مهم، «منطق طريقِ اولايي» موضوع بحث قرار گرفته است؛ اين منطق نه تنها تأثير مراتب تشكيكي وجود را بر ساختار قضايا و احكام نشان ميدهد بلكه استخراج قضاياي حاصل از مقايسة امور وجودي و عدمي را نيز تبيين مي چکیده کامل
حكمت متعاليه بر چه منطقي استوار است؟ در اين مقاله و در پاسخ به اين پرسش مهم، «منطق طريقِ اولايي» موضوع بحث قرار گرفته است؛ اين منطق نه تنها تأثير مراتب تشكيكي وجود را بر ساختار قضايا و احكام نشان ميدهد بلكه استخراج قضاياي حاصل از مقايسة امور وجودي و عدمي را نيز تبيين مينمايد. منطق طريق اولايي را ميتوان در بسياري از آيات قرآن نيز رديابي نمود. فرض اين نوشتار بر اينست كه سير تاريخي فلسفة اسلامي از مشاء تا حكمت متعاليه با نيت توجيه گزارههاي ديني، نشان از مشابهت منطق نهفته در ساختار آن با منطق برآمده از متون ديني دارد. صحت اين فرضيه نشانگر تأثير بارز اسلام بر حكمت متعاليه خواهد بود كه از طريق آن تسمية اين فلسفه به «اسلامي» توجيه مناسب خود را باز مييابد.
پرونده مقاله
مسئلة اصلي مقالة حاضر اينست كه نفس در انديشة ابنسينا و ملاصدرا چه نوع ماهيتي دارد و نسبت آن با بدن چگونه تبيين و توجيه ميشود؟ آيا اين دو فيلسوف ديدگاهي همسان درباب چيستي نفس و نسبت آن با بدن دارند يا ديدگاهشان متفاوت است؟ همچنين كداميك از آنها با طرز تفكر و شيوة نگرش ق چکیده کامل
مسئلة اصلي مقالة حاضر اينست كه نفس در انديشة ابنسينا و ملاصدرا چه نوع ماهيتي دارد و نسبت آن با بدن چگونه تبيين و توجيه ميشود؟ آيا اين دو فيلسوف ديدگاهي همسان درباب چيستي نفس و نسبت آن با بدن دارند يا ديدگاهشان متفاوت است؟ همچنين كداميك از آنها با طرز تفكر و شيوة نگرش قرآني ـ اسلامي سازگاري و همداستاني بيشتري دارد؟
مدعاي مقالة حاضر اينست كه هرچند ابنسينا در توجيه تجرد نفس و بقاي روحاني آن براهين نيرومندي اقامه كرده است ولي بخش عمدة اين براهين، اگر نگوييم همة آنها، متأثر از شيوة نگرش افلاطوني ـ نوافلاطوني درباب چيستي نفس و رابطة نفسـ بدن است؛ و اگرچه ابنسينا در اين باب ريزهكاريها و نوآوريهايي دارد، اما چارچوب كلي و استخوانبندي بحث او همان است كه در سنت افلاطوني ـ نوافلاطوني ملاحظه ميشود.
از سوي ديگر، ملاصدرا هرچند به براهين ابنسينا درباب تجرد و بقاي نفس توجه ويژهيي دارد و تقرير تازهيي از آنها بدست ميدهد ولي با اتكا به نگرة حركت جوهري و حدوث جسماني نفس و بقاي روحاني آن، ديدگاهي را عرضه ميكند كه تنها از شجرة طيبة حكمت متعاليه برميآيد و ميبالد و نه تنها با ديدگاه عقلاني متعاليه، كه با ديدگاه اسلامي ـ قرآني درباب طبيعت نفس و رابطة نفس و بدن هم سازگاري دارد.
ديدگاه ابنسينا و ملاصدرا درباب رابطة نفس و بدن را ميتوان بترتيب چون رابطة «مرغ و قفس» و «پيله و پروانه» دانست. در نگاه ملاصدرا نفس هنگام حدوث در واپسين مرحلة تكامل صورتهاي مادي و نخستين مرحلة صورتهاي ادراكي قرار دارد و هستيش در اين هنگام واپسين پوستة جسماني و نخستين مغز روحاني بشمار ميرود.
پرونده مقاله
با بررسي ريشهها و تاريخ الهيات تنزيهي در عالم اسلام، ميتوان سابقة اين بحث را به حكمت اسماعيليه باز برد و به همين دليل، لازم است نگاهي به ديدگاه حكيمان اسماعيليه در اين زمينه بيندازيم. در ميان حكيمان شيعة دوازده امامي، قاضي سعيد قمي و استاد او ملا رجبعلي تبريزي را ميتوا چکیده کامل
با بررسي ريشهها و تاريخ الهيات تنزيهي در عالم اسلام، ميتوان سابقة اين بحث را به حكمت اسماعيليه باز برد و به همين دليل، لازم است نگاهي به ديدگاه حكيمان اسماعيليه در اين زمينه بيندازيم. در ميان حكيمان شيعة دوازده امامي، قاضي سعيد قمي و استاد او ملا رجبعلي تبريزي را ميتوان نظريهپردازان اين نوع الهيات دانست. ديدگاه آنها به يك معنا احياء مكتب نوافلاطوني ـ بويژه تفسير پروكلسي اين مكتب ـ است. قاضي سعيد قمي هر چند معتقد به الهيات تنزيهي است، ولي نميتوان او را قائل به لاادريگري يا مذهب تعطيل دانست. در اين نوشتار، بحث و برهانهاي وي براي اثبات الهيات تنزيهي بشرح آمده است و در عين حال نشان داده ميشود كه او چگونه برمبناي نظريهيي كه ميتوان از آن به الهيات ناظر به تجليّات تعبير كرد، راهي براي خروج از بنبست لاادريگري و مذهب تعطيل پيدا ميكند.
پرونده مقاله
حكمت صدرايي، حاوي ديدگاهي نوين دربارة انسان و ابعاد وجودي اوست كه ميتواند مبناي تبيينهاي تربيتي مبتني بر رويكرد اسلامي باشد. بدينمنظور، اين جستار در صدد است با شيوة تحليلي ـ استنتاجي، ضمن تبيين ديدگاه صدرالمتألهين دربارة تربيت اخلاقي ـ همراه با توضيح و تبيين اجمالي چکیده کامل
حكمت صدرايي، حاوي ديدگاهي نوين دربارة انسان و ابعاد وجودي اوست كه ميتواند مبناي تبيينهاي تربيتي مبتني بر رويكرد اسلامي باشد. بدينمنظور، اين جستار در صدد است با شيوة تحليلي ـ استنتاجي، ضمن تبيين ديدگاه صدرالمتألهين دربارة تربيت اخلاقي ـ همراه با توضيح و تبيين اجمالي مقولههاي مطرح در اينباره، بر اساس نظريات او دربارة نفس، بعنوان مبناي تعليم وتربيت ـ به دلالتهاي تربيتي و نتايج بدست آمده با تأكيد بر چهار بخش مراحل، اهداف، اصول و روشهاي تعليم وتربيت بپردازد. در اينجا توجه به هدف غايي تربيت اخلاقي يعني مكاشفة حق و اهداف واسطهيي شامل تربيت انسان در مراحل نفس نباتي، حيواني و انساني، بررسي تلازم مباني فلسفي موجود در حكمت متعاليه با اصول تربيتي و نيز پرداختن به روشهاي تربيت اخلاقي شامل پرورش قواي حسي، تخيل و عقل اجتنابناپذير خواهد بود.
پرونده مقاله
شريعت و سياست و رابطة آن دو از مسائل مهم در انديشة صدرالمتألهين است. مسئلة سياست كه يكي از عرصههاي مهم زندگي انسان است، از نگاه او مغفول نمانده است. ملاصدرا در آثار خود، اجتماعي بودن انسان را مورد تأكيد قرار داده و زندگي فردي را حتي اگر همراه با شريعت باشد، كافي نميدان چکیده کامل
شريعت و سياست و رابطة آن دو از مسائل مهم در انديشة صدرالمتألهين است. مسئلة سياست كه يكي از عرصههاي مهم زندگي انسان است، از نگاه او مغفول نمانده است. ملاصدرا در آثار خود، اجتماعي بودن انسان را مورد تأكيد قرار داده و زندگي فردي را حتي اگر همراه با شريعت باشد، كافي نميداند. در نگاه وي، سير تكاملي آدمي با زندگي اجتماعي امكانپذير بوده وجامعهيي كه بخواهد زمينة رشد و تكامل انسان را فراهم كند، بايد مبتني برشريعت اسلامي باشد. هرچند سياست، در چهار محور مبدأ، غايت، فعل و انفعال با دين تفاوت دارد، لكن سياست، كاملاً مستهلك در شريعت و شريعت باطن و حقيقت سياست است. ملاصدرا رابطه ميان دين وسياست را رابطة معقول با محسوس يا باطن با ظاهر ميداند؛ همانگونه كه شناخت طبيعت بدون ماوراء طبيعت شناختي ناكافي است، سياست بدون دين، موجب فرو غلطيدن انسان در ظواهر و غفلت از حقايق متعالي ميشود و صدمات جبرانناپذيري براي زندگي انسان بدنبال خواهد داشت. تبيين درست انديشة ملاصدرا بهترين سد در برابر سكولاريسم است كه بر جدايي دين از سياست تأكيد دارد.
پرونده مقاله
مسئله صدور عقل اول بعنوان نخستين مخلوق بيواسطه حق تعالي، يكي از مسائل مهم حكمت اسلامي است. عقل يا صادر اول در حكمت متعاليه، ذات و روح متعالي نبي اكرم(ص) يا همان «حقيقت محمّديه است كه با شواهد نقلي و قواعد عقلي تأييد ميشود. اين جُستار با روش توصيفي ـ تحليلي، ضمن بيان مع چکیده کامل
مسئله صدور عقل اول بعنوان نخستين مخلوق بيواسطه حق تعالي، يكي از مسائل مهم حكمت اسلامي است. عقل يا صادر اول در حكمت متعاليه، ذات و روح متعالي نبي اكرم(ص) يا همان «حقيقت محمّديه است كه با شواهد نقلي و قواعد عقلي تأييد ميشود. اين جُستار با روش توصيفي ـ تحليلي، ضمن بيان معنا و مصداق حقيقت محمديه در حكمت و عرفان اسلامي، به تبيين مباني وجودشناختي اين نظريه در حكمت متعاليه ميپردازد. برخي از اين مباني فلسفي كه فهم و تبيين حقيقت محمّدي(ص) مبتني بر آنهاست، عبارتند از: اصالت وجود، قاعده الواحد، قاعده امكان اشرف، بساطت وجود يا قاعده بسيط الحقيقه و اصل انبساط و سريان وجود. سرانجام با تكيه بر آثار ملاصدرا به تبيين جايگاه تكويني حقيقت محمديه در نظام هستي پرداختهايم و برخي از مهمترين آثار و بركات وجودي اين حقيقت متعالي ـ همچون وساطت در فيض و رحمت الهي، حفظ اساس و نظام عالم، هدايت به صراط مستقيم و وصول به سعادت، و وساطت در تقرّب و شفاعت ـ را بيان ميكنيم.
پرونده مقاله
مفتاحالغيب صدرالدين قونوي، بعنوان اولين اثر در علم عرفان نظري، مباني عرفان نظري يا فلسفي را بنيان نهاد زيرا ابن عربي كه به پدر عرفان نظري اسلامي مشهور است، فرصت اين مهم را نيافت و لذا قونوي بود كه مبادرت به اين امر ورزيد. قونوي در كنار حكمت مشاء و حكمت اشراق، مكتبي ر چکیده کامل
مفتاحالغيب صدرالدين قونوي، بعنوان اولين اثر در علم عرفان نظري، مباني عرفان نظري يا فلسفي را بنيان نهاد زيرا ابن عربي كه به پدر عرفان نظري اسلامي مشهور است، فرصت اين مهم را نيافت و لذا قونوي بود كه مبادرت به اين امر ورزيد. قونوي در كنار حكمت مشاء و حكمت اشراق، مكتبي را پايهگذاري كرد كه ميتوان آن را عرفان فلسفي خواند. وي با تمام بدبينيش به عقل نظري، اذعان ميكند كه كشف و ذوق با عقل نظري در همۀ مراحل موافق است زيرا تناقضي در حجت عقل نظري نميبيند اما ادراك اين حجت را از تصور بشري محجوب ميداند. تلاش قونوي آنست تا ميان قواعد كشفي عرفا و نظريات حكما، انسي حاصل كند. او در بسياري از مواضع خود، از اشارات ابن سينا و بويژه شرح خواجه نصيرالدين طوسي بر آن بهره ميبرد، بگونهيي كه ميتوان زبان فلسفي مورد استفادة قونوي را حكمت مشاء، خصوصاً اشارات ابن سينا قلمداد كرد كه در فلسفي كردن عرفان قونوي، سهم بسزايي دارد.
پرونده مقاله
گرچه واژههاي «فلسفۀ و «حكمت» در اصطلاح، معمولاً بصورت مترادف بكار ميروند ولي در اين مقاله اعتقاد بر اين است كه در سنت فلسفة اسلامي، حكمت، معنايي برتر از فلسفه دارد. با نظر به تعريف حكمت به اموري همچون معرفت الله، تشبّه به اله و استكمال نفس انساني، بدست ميآيد كه حكمت ب چکیده کامل
گرچه واژههاي «فلسفۀ و «حكمت» در اصطلاح، معمولاً بصورت مترادف بكار ميروند ولي در اين مقاله اعتقاد بر اين است كه در سنت فلسفة اسلامي، حكمت، معنايي برتر از فلسفه دارد. با نظر به تعريف حكمت به اموري همچون معرفت الله، تشبّه به اله و استكمال نفس انساني، بدست ميآيد كه حكمت با اخلاق حكيم ارتباطي وثيق دارد و ملازم با ايمان و عمل اوست. حكيم برخلاف فيلسوف بمعناي رايج كلمهـ بر آن است تا جهاني عقلاني شود بنشسته در گوشهيي، و اين امري است كه زندگي حكماي مسلمان نيز گواه آن است. بديهي است كه در دنياي معاصر كه اغلب فلسفههاي آن بر شكاكيت و نسبيت گرايي تأكيد ميورزند، نميتوان از حكمت سخن راند ولي ميتوان از فلسفههاي گوناگون سخن بميان آورد. فلسفه هاي متأخر بيش از آنكه انسان را به يقين برسانند، او را از آن دور ساخته و در ميان انبوهي از ترديدها رها ميسازند. از اينرو، حكمت، گمشدة انساني است كه در جستجوي يقين است.
پرونده مقاله
در نگاه برخي فلاسفه، فلسفه به سلوك ذهني و تبادلات مفهومي تقليل مييابد. در مقابل، برخي ديگر از فلاسفه با تكيه بر جنبههاي عملي، فلسفه را سلوك وجودي ميدانند. از نظر ملاصدرا، فلسفه فرايند استكمال نفس انساني است. استكمال نفس، نه از گونة رشد كمي يا كيفي بلكه بمعناي استكمال چکیده کامل
در نگاه برخي فلاسفه، فلسفه به سلوك ذهني و تبادلات مفهومي تقليل مييابد. در مقابل، برخي ديگر از فلاسفه با تكيه بر جنبههاي عملي، فلسفه را سلوك وجودي ميدانند. از نظر ملاصدرا، فلسفه فرايند استكمال نفس انساني است. استكمال نفس، نه از گونة رشد كمي يا كيفي بلكه بمعناي استكمال ذاتي، اشتداد و سلوك وجودي. او غايت فلسفه را تشبه به اله ميداند و اين تشبه با دو مشخصة احاطه به معلومات و تجرد از جسمانيات محقق ميگردد. سلوك انگاري فلسفه، پيامدهايي همچون كثرتگرايي فلسفهورزي، فلسفهورزي بيكرانه، تناظر ارتقاء معرفتي با ارتقاء وجودي، كثرتگرايي روششناختي و همبستگي تهذيب نفس و فلسفه را بدنبال دارد. ملاصدرا با تكيه بر سلوك انگاري فلسفه، ميكوشد حكمت متعاليه را بر اساس الگوي سفرهاي چهارگانه سامان دهد.
پرونده مقاله
در نگاه برخي فلاسفه، فلسفه به سلوك ذهني و تبادلات مفهومي تقليل مييابد. در مقابل، برخي ديگر از فلاسفه با تكيه بر جنبههاي عملي، فلسفه را سلوك وجودي ميدانند. از نظر ملاصدرا، فلسفه فرايند استكمال نفس انساني است. استكمال نفس، نه از گونة رشد كمي يا كيفي بلكه بمعناي استكمال چکیده کامل
در نگاه برخي فلاسفه، فلسفه به سلوك ذهني و تبادلات مفهومي تقليل مييابد. در مقابل، برخي ديگر از فلاسفه با تكيه بر جنبههاي عملي، فلسفه را سلوك وجودي ميدانند. از نظر ملاصدرا، فلسفه فرايند استكمال نفس انساني است. استكمال نفس، نه از گونة رشد كمي يا كيفي بلكه بمعناي استكمال ذاتي، اشتداد و سلوك وجودي. او غايت فلسفه را تشبه به اله ميداند و اين تشبه با دو مشخصة احاطه به معلومات و تجرد از جسمانيات محقق ميگردد. سلوك انگاري فلسفه، پيامدهايي همچون كثرتگرايي فلسفهورزي، فلسفهورزي بيكرانه، تناظر ارتقاء معرفتي با ارتقاء وجودي، كثرتگرايي روششناختي و همبستگي تهذيب نفس و فلسفه را بدنبال دارد. ملاصدرا با تكيه بر سلوك انگاري فلسفه، ميكوشد حكمت متعاليه را بر اساس الگوي سفرهاي چهارگانه سامان دهد.
پرونده مقاله
در نگاه برخي فلاسفه، فلسفه به سلوك ذهني و تبادلات مفهومي تقليل مييابد. در مقابل، برخي ديگر از فلاسفه با تكيه بر جنبههاي عملي، فلسفه را سلوك وجودي ميدانند. از نظر ملاصدرا، فلسفه فرايند استكمال نفس انساني است. استكمال نفس، نه از گونة رشد كمي يا كيفي بلكه بمعناي استكمال چکیده کامل
در نگاه برخي فلاسفه، فلسفه به سلوك ذهني و تبادلات مفهومي تقليل مييابد. در مقابل، برخي ديگر از فلاسفه با تكيه بر جنبههاي عملي، فلسفه را سلوك وجودي ميدانند. از نظر ملاصدرا، فلسفه فرايند استكمال نفس انساني است. استكمال نفس، نه از گونة رشد كمي يا كيفي بلكه بمعناي استكمال ذاتي، اشتداد و سلوك وجودي. او غايت فلسفه را تشبه به اله ميداند و اين تشبه با دو مشخصة احاطه به معلومات و تجرد از جسمانيات محقق ميگردد. سلوك انگاري فلسفه، پيامدهايي همچون كثرتگرايي فلسفهورزي، فلسفهورزي بيكرانه، تناظر ارتقاء معرفتي با ارتقاء وجودي، كثرتگرايي روششناختي و همبستگي تهذيب نفس و فلسفه را بدنبال دارد. ملاصدرا با تكيه بر سلوك انگاري فلسفه، ميكوشد حكمت متعاليه را بر اساس الگوي سفرهاي چهارگانه سامان دهد.
پرونده مقاله
در نگاه برخي فلاسفه، فلسفه به سلوك ذهني و تبادلات مفهومي تقليل مييابد. در مقابل، برخي ديگر از فلاسفه با تكيه بر جنبههاي عملي، فلسفه را سلوك وجودي ميدانند. از نظر ملاصدرا، فلسفه فرايند استكمال نفس انساني است. استكمال نفس، نه از گونة رشد كمي يا كيفي بلكه بمعناي استكمال چکیده کامل
در نگاه برخي فلاسفه، فلسفه به سلوك ذهني و تبادلات مفهومي تقليل مييابد. در مقابل، برخي ديگر از فلاسفه با تكيه بر جنبههاي عملي، فلسفه را سلوك وجودي ميدانند. از نظر ملاصدرا، فلسفه فرايند استكمال نفس انساني است. استكمال نفس، نه از گونة رشد كمي يا كيفي بلكه بمعناي استكمال ذاتي، اشتداد و سلوك وجودي. او غايت فلسفه را تشبه به اله ميداند و اين تشبه با دو مشخصة احاطه به معلومات و تجرد از جسمانيات محقق ميگردد. سلوك انگاري فلسفه، پيامدهايي همچون كثرتگرايي فلسفهورزي، فلسفهورزي بيكرانه، تناظر ارتقاء معرفتي با ارتقاء وجودي، كثرتگرايي روششناختي و همبستگي تهذيب نفس و فلسفه را بدنبال دارد. ملاصدرا با تكيه بر سلوك انگاري فلسفه، ميكوشد حكمت متعاليه را بر اساس الگوي سفرهاي چهارگانه سامان دهد.
پرونده مقاله
در نگاه برخي فلاسفه، فلسفه به سلوك ذهني و تبادلات مفهومي تقليل مييابد. در مقابل، برخي ديگر از فلاسفه با تكيه بر جنبههاي عملي، فلسفه را سلوك وجودي ميدانند. از نظر ملاصدرا، فلسفه فرايند استكمال نفس انساني است. استكمال نفس، نه از گونة رشد كمي يا كيفي بلكه بمعناي استكمال چکیده کامل
در نگاه برخي فلاسفه، فلسفه به سلوك ذهني و تبادلات مفهومي تقليل مييابد. در مقابل، برخي ديگر از فلاسفه با تكيه بر جنبههاي عملي، فلسفه را سلوك وجودي ميدانند. از نظر ملاصدرا، فلسفه فرايند استكمال نفس انساني است. استكمال نفس، نه از گونة رشد كمي يا كيفي بلكه بمعناي استكمال ذاتي، اشتداد و سلوك وجودي. او غايت فلسفه را تشبه به اله ميداند و اين تشبه با دو مشخصة احاطه به معلومات و تجرد از جسمانيات محقق ميگردد. سلوك انگاري فلسفه، پيامدهايي همچون كثرتگرايي فلسفهورزي، فلسفهورزي بيكرانه، تناظر ارتقاء معرفتي با ارتقاء وجودي، كثرتگرايي روششناختي و همبستگي تهذيب نفس و فلسفه را بدنبال دارد. ملاصدرا با تكيه بر سلوك انگاري فلسفه، ميكوشد حكمت متعاليه را بر اساس الگوي سفرهاي چهارگانه سامان دهد.
پرونده مقاله
در نگاه برخي فلاسفه، فلسفه به سلوك ذهني و تبادلات مفهومي تقليل مييابد. در مقابل، برخي ديگر از فلاسفه با تكيه بر جنبههاي عملي، فلسفه را سلوك وجودي ميدانند. از نظر ملاصدرا، فلسفه فرايند استكمال نفس انساني است. استكمال نفس، نه از گونة رشد كمي يا كيفي بلكه بمعناي استكمال چکیده کامل
در نگاه برخي فلاسفه، فلسفه به سلوك ذهني و تبادلات مفهومي تقليل مييابد. در مقابل، برخي ديگر از فلاسفه با تكيه بر جنبههاي عملي، فلسفه را سلوك وجودي ميدانند. از نظر ملاصدرا، فلسفه فرايند استكمال نفس انساني است. استكمال نفس، نه از گونة رشد كمي يا كيفي بلكه بمعناي استكمال ذاتي، اشتداد و سلوك وجودي. او غايت فلسفه را تشبه به اله ميداند و اين تشبه با دو مشخصة احاطه به معلومات و تجرد از جسمانيات محقق ميگردد. سلوك انگاري فلسفه، پيامدهايي همچون كثرتگرايي فلسفهورزي، فلسفهورزي بيكرانه، تناظر ارتقاء معرفتي با ارتقاء وجودي، كثرتگرايي روششناختي و همبستگي تهذيب نفس و فلسفه را بدنبال دارد. ملاصدرا با تكيه بر سلوك انگاري فلسفه، ميكوشد حكمت متعاليه را بر اساس الگوي سفرهاي چهارگانه سامان دهد.
پرونده مقاله
در نگاه برخي فلاسفه، فلسفه به سلوك ذهني و تبادلات مفهومي تقليل مييابد. در مقابل، برخي ديگر از فلاسفه با تكيه بر جنبههاي عملي، فلسفه را سلوك وجودي ميدانند. از نظر ملاصدرا، فلسفه فرايند استكمال نفس انساني است. استكمال نفس، نه از گونة رشد كمي يا كيفي بلكه بمعناي استكمال چکیده کامل
در نگاه برخي فلاسفه، فلسفه به سلوك ذهني و تبادلات مفهومي تقليل مييابد. در مقابل، برخي ديگر از فلاسفه با تكيه بر جنبههاي عملي، فلسفه را سلوك وجودي ميدانند. از نظر ملاصدرا، فلسفه فرايند استكمال نفس انساني است. استكمال نفس، نه از گونة رشد كمي يا كيفي بلكه بمعناي استكمال ذاتي، اشتداد و سلوك وجودي. او غايت فلسفه را تشبه به اله ميداند و اين تشبه با دو مشخصة احاطه به معلومات و تجرد از جسمانيات محقق ميگردد. سلوك انگاري فلسفه، پيامدهايي همچون كثرتگرايي فلسفهورزي، فلسفهورزي بيكرانه، تناظر ارتقاء معرفتي با ارتقاء وجودي، كثرتگرايي روششناختي و همبستگي تهذيب نفس و فلسفه را بدنبال دارد. ملاصدرا با تكيه بر سلوك انگاري فلسفه، ميكوشد حكمت متعاليه را بر اساس الگوي سفرهاي چهارگانه سامان دهد.
پرونده مقاله
به يقين ميتوان گفت كه همة فلاسفة اسلامي ـ از هريك از سه مكتب مشهور فلسفيـ در سير انديشة فلسفي خود، تأثيرات بسياري از قرآن كريم پذيرفتهاند اما در اين ميان، شيخ شهابالدين سهروردي اولين فيلسوف اسلامي است كه در نظام حكمت اشراقي خود بيشترين استفاده را از قرآن كرده است چکیده کامل
به يقين ميتوان گفت كه همة فلاسفة اسلامي ـ از هريك از سه مكتب مشهور فلسفيـ در سير انديشة فلسفي خود، تأثيرات بسياري از قرآن كريم پذيرفتهاند اما در اين ميان، شيخ شهابالدين سهروردي اولين فيلسوف اسلامي است كه در نظام حكمت اشراقي خود بيشترين استفاده را از قرآن كرده است. استفادة سهروردي از اين كتاب آسماني، هم از نظر كميت و مقدار و هم از جهت نوع استفادة تأويلي، از سايرين متمايز است. او بسياري از ايدهها، برهانها و داوريهاي خود را مقرون و منوط به قرآن كرده است. در اين مقاله سعي شده است از تأثير آموزههاي قرآني بر حكمت نوري سهروردي در چهار مقوله» حكمت نوري، نورالانوار، عقول، و نفس بهاختصار سخن گفته شود، چراكه قطعاً بحث مستوفي در اينباره نيازمند مجال و كمالي شايسته است.
پرونده مقاله
«من» يا «خود» در نظريه» صدرايي با خودآگاهي عجين است. پيدايش و ظهور «من» با آگاهي از خود آغاز شده و سپس با آگاهي نيز تكامل و رشد يافته و داراي مراتب گوناگون ميگردد. آنچه اين نوشتار بر اساس مباني فكري ملاصدرا درصدد بيان آن است، در نظر گرفتن رشد «من» يا «شخصيت» است. «شخصيت چکیده کامل
«من» يا «خود» در نظريه» صدرايي با خودآگاهي عجين است. پيدايش و ظهور «من» با آگاهي از خود آغاز شده و سپس با آگاهي نيز تكامل و رشد يافته و داراي مراتب گوناگون ميگردد. آنچه اين نوشتار بر اساس مباني فكري ملاصدرا درصدد بيان آن است، در نظر گرفتن رشد «من» يا «شخصيت» است. «شخصيت» بمعناي اصطلاحي آن، كه در اثر تربيت و عوامل مؤثر ديگر ايجاد ميگردد، در حوزة «منِ» متعالي و رشديافته شكل ميگيرد، زيرا «من» از همان آغاز پيدايش، شخص و يك هويت وجودي خاص است، اما شخصيت كه بيشتر نمايانگر صفات و ويژگيهاي ارادي فرد است، در مراحلي از سير تكاملي و تربيت صحيح عقلاني آن بروز مييابد. جستار حاضر با بررسي تحليلي خاص، فرايند اين رشد صحيح را كه عمدتاً پس از بلوغ حاصل ميشود، واكاوي ميكند.
پرونده مقاله
أسفار أربعة عرفاني، الگويي مشهور براي تبيين مراحل سلوك توحيدي است. با تأمل در منطق أسفار أربعة عرفاني و بررسي چرايي تقسيم سلوك به اين مراحل چهارگانه ميتوان دريافت كه اين الگو از توانايي و ظرفيت بسيار مطلوبي براي تبيين مراحل انديشه در يك سلوك نظري برخوردار است. در اين مق چکیده کامل
أسفار أربعة عرفاني، الگويي مشهور براي تبيين مراحل سلوك توحيدي است. با تأمل در منطق أسفار أربعة عرفاني و بررسي چرايي تقسيم سلوك به اين مراحل چهارگانه ميتوان دريافت كه اين الگو از توانايي و ظرفيت بسيار مطلوبي براي تبيين مراحل انديشه در يك سلوك نظري برخوردار است. در اين مقاله براي تبيين تفصيلي اين مدعا يعني ارائه» الگوي أسفار أربعة انديشه، ابتدا با اشاره به پيشينة أسفار أربعة عرفاني به بررسي منطق موجود در آن پرداخته ميشود و پس از روشن شدن چيستي أسفار أربعة عرفاني اثبات ميشود كه مراحل انديشهورزي مطلوب در حل هر مسئلة علمي ميتواند شامل مراحلي كاملاً مشابه با أسفار أربعة عرفاني باشد. پس از تبيين تفصيلي اين مشابهت، أسفار أربعة انديشه در حكمت صدرايي و همچنين أسفار أربعة انديشه در مسئلة انسانشناسي بطور اجمالي مورد بررسي قرار ميگيرد و پس از آن به تبيين برخي از احكام عمومي الگوي أسفار أربعه در حيطة انديشهورزي و مزيتهاي آموزشي استفاده از اين الگوي خاص پرداخته ميشود.
پرونده مقاله
این پژوهش با الگو قرار دادن سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی به بررسی اندیشههای ایشان در فلسفۀ اسلامی و لوازم توسعه و تعمیق آن پرداخته و در تلاش است با استفاده از روش نظریهپردازی دادهبنیاد، الگوی توسعه و تعمیق فلسفۀ اسلامی را بر مبنای بیانات و دیدگاههای رهبر معظم انقلا چکیده کامل
این پژوهش با الگو قرار دادن سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی به بررسی اندیشههای ایشان در فلسفۀ اسلامی و لوازم توسعه و تعمیق آن پرداخته و در تلاش است با استفاده از روش نظریهپردازی دادهبنیاد، الگوی توسعه و تعمیق فلسفۀ اسلامی را بر مبنای بیانات و دیدگاههای رهبر معظم انقلاب تدوین و ارائه کند. در این پژوهش، بیانات، خطبهها، پیامها، احکام و فرمانها و مصاحبههای امام خامنهای طى سالهاى ۱۳۶۳ تا ۱۳۹۷ مورد مطالعه قرار گرفته و با استفاده از سه نوع کدگذاری باز، محوری و انتخابی در روش نظریهپردازی دادهبنیاد، ۱۱۱ کد/مفهوم، ۲۴ مقوله و چهار بُعد بدست آمده است. در بخش نتایج، ضمن ارائۀ الگوی پارادایمی حاکم بر مقولهها، با استفاده از یافتههای پژوهش به سؤالات اولیه نیز پاسخ داده شده است.
پرونده مقاله
در آستانه فصل خزان امسال، اين شماره از خردنامه صدرا بدست حكمتجويان ميرسد كه فصل خزان و برگريزان ثمرات درخت نبوت و عزا و ماتم بر سالار و سيد شهيدان است. در اين تقارن نكتههاست كه خردمندان مييابند و ميربايند. نخست آنكه آنچه را حكيمان در حكمتآموزي نظري آموختند و هر آن شي چکیده کامل
در آستانه فصل خزان امسال، اين شماره از خردنامه صدرا بدست حكمتجويان ميرسد كه فصل خزان و برگريزان ثمرات درخت نبوت و عزا و ماتم بر سالار و سيد شهيدان است. در اين تقارن نكتههاست كه خردمندان مييابند و ميربايند. نخست آنكه آنچه را حكيمان در حكمتآموزي نظري آموختند و هر آن شيوه بهزيستن و خوشبختي گزيدن را كه در طول زمان به نمايش گذاشتند، اين امام حكيمان و يارانش در نيمروزي از عاشورا در سرزميني بنام نينوا يا كربلا به صحنة عمل درآوردند و ابواب و فصول حكمت نظري و حكمت عملي و اخلاق و فتوت و بالاتر از همه، عشق الهي را در كوتاهترين زمان به تاريخ نشان دادند.
دوّم آنكه بسياري انديشمند و حكيم و دانا و راهآموز بشر، در تعريف و معناي زندگي و راه خوشبختي و عاقبت نيك سخنها گفتند و شيوهها نشان دادند، اما در اين روز بزرگ تاريخ، امام شهدا و يارانش، يك به يك، در كوتاهترين رفتار خود در كلام و خطاب و در نبرد و هماوردي شيرمردانه و بركف داشتن جان گرانمايه، معناي حقيقي زندگي و خوشبختي و پايان نيك عمر كوتاه بشري را به جهان و آيندگان هويدا ساختند. شاگردان اين مكتب، معني حيات انساني را آميختهيي از عقيده و اخلاص و توحيد از يكطرف و آزادگي و شجاعت و تيغ كشيدن بر روي خصم خدا و خلق، از سوي ديگر معرفي كردند، و حتي نوآموزاني چون حرّ رياحي، در يك لحظة عمر خود، خود را از بند دنياپرستي رهانيدند و به جمع نيكفرجامان اولوالالباب پيوستند، چه رسد به مردان سالخوردهيي كه همة قلل رفيع فرهنگ والاي اسلام و قرآني بودند و شيرمرداني از اهلبيت پيامبر(ص) كه جهان را در برابر عظمت خود بسيار حقير و كوچك ميديدند و مرگ با عزت را شيرينتر از عسل ميدانستند. امام شهيدان، كه خود مظهر تمام اسماءالهي شده بود، اسمائي كه يكايك آنها را باري تعالي روز نخست بشريت به آدم آموخته بود، بمنصة ظهور آورد.
ارواح اين حلقة زرين خلقت، اسطورهگان تاريخ بشريت، گويي همان مدبّران قدسي ملكوتي بودند كه براي تربيت انسان و آموختن و دادن الگوي يك زندگي جاويد پرسعادت به او، از آسمان بر زمين آمده بودند تا اخلاص و اخلاق و فداكاري و فتوت و بالاتر از همه، عاشقي را به نسل همة بشر بياموزند و درخت حكمت را كه خصم شيطان و شيطانيان است، آبياري نمايند و آنها را به خرد و خردورزي رهنما گردند.
پرونده مقاله
اعتقاد يا عدم اعتقاد به عالم مُثل معلّقه از جمله مسائل فلسفي است كه بر نوع نگرش فيلسوف و روش وي در پژوهش فلسفي تأثيرگذار است، بنابرين لازم است با رويكردي جديد و با بهرهگيري از منابع اصلي، بيشتر دربارة آن تحقيق و بررسي شود. در همين راستا، مقالة حاضر تلاش ميكند نخست، تصو چکیده کامل
اعتقاد يا عدم اعتقاد به عالم مُثل معلّقه از جمله مسائل فلسفي است كه بر نوع نگرش فيلسوف و روش وي در پژوهش فلسفي تأثيرگذار است، بنابرين لازم است با رويكردي جديد و با بهرهگيري از منابع اصلي، بيشتر دربارة آن تحقيق و بررسي شود. در همين راستا، مقالة حاضر تلاش ميكند نخست، تصويري واضح و روشن از «عالم مُثل معلقة و تفاوت آن با «مُثل افلاطوني» نزد سهروردي ارائه دهد، سپس به تبيين ديدگاه حكيم عبدالرزاق لاهيجي و نقدهاي وي بر عالم مُثل معلّقه شيخ اشراق ميپردازيم و در مرحلة سوم به نقدهاي لاهيجي پاسخ ميدهيم. نويسنده مدعي نيست كه در اين موضوع سخن آخر را گفته ولي ميتواند ادعا كند كه در مورد ديدگاه حكيم لاهيجي دربارة نظرية مُثل معلّقه و نقد آن، پژوهش شايستهيي صورت نگرفته است. هرچند حكيم متأله ملاهادي سبزواري، پيش از اين در كتاب اسرار الحكم به نقدهاي لاهيجي پاسخ داده، ليكن پاسخهاي وي جامع و فراگير نيست؛ افزون بر اينكه مغلق و فهم آن دشوار است. اميد است با اين تلاش، راه پژوهش در اين حوزه گشوده شود و كاستيهاي احتمالي تحقيق حاضر در پژوهشهاي آينده مرتفع گردد.
پرونده مقاله
تقارن اين فصل با عزاداري اباعبدالله الحسين عليهالصلوة و السلام، و نقش اربعين حسيني در بقاء اسلام بهانهيي است تا يكي از دستاوردهاي شيعه و آموختههاي اهل بيت عليهمالسلام بهتر شناخته و به حكمت آن توجه بيشتر و اشارهيي شود. واقعه كربلا و به شهادت رساندن امام حسين(ع) و هم چکیده کامل
تقارن اين فصل با عزاداري اباعبدالله الحسين عليهالصلوة و السلام، و نقش اربعين حسيني در بقاء اسلام بهانهيي است تا يكي از دستاوردهاي شيعه و آموختههاي اهل بيت عليهمالسلام بهتر شناخته و به حكمت آن توجه بيشتر و اشارهيي شود. واقعه كربلا و به شهادت رساندن امام حسين(ع) و همة رجال اجتماعي و سياسي آنروز و قهرمانان دفاع از اهلبيت، در نظر جريان معارض و مبارز ضد اسلام كه ابوسفيان و معاويه رهبر آن بودند، واقعة سياسي مهمي بود زيرا بگمان آنان با اين واقعه، نسل وارثان پيامبر و شعارها و دين او منقرض ميشد و نظام اسلام برانداخته و از صفحه تاريخ حذف ميگرديد.
اما قدرت جوهري آئين الهي اسلام و قوت تدبير ائمه، بويژه امام سجاد(ع) بدنبال حادثه كربلا، سبب گرديد كه نه فقط اسلام و شيعه تن به نابودي نداد و تسليم سياستهاي شيطاني مكتب ابوسفياني نشد بلكه بطرق مختلف نقاب از چهرة تشيع برداشت و اسلام واقعي را روز بروز روشنتر نمود. اقامة عزاداري و زيارت اباعبدالله(ع) در اربعين، يعني چهلم شهادت او، يكي از سنتهايي بود كه از همان روزهاي نخستين امامت امام سجاد(ع) به شيعيان آموخته شد و تلاش مأموران حكومتي بنياميه و بنيعباس كه قرنها امپراتوران و شاهنشاهان دوران خود بودند، براي مقابله و جلوگيري آن سودي نبخشيد و روح مبارزه و دشمني حاكمان ستمگر و عزم و مطالبه عدالت و آزادي روز بروز در شيعه قويتر گشت و با راهنمايي امامان شيعه، سازمانهاي پنهان سياسي و نظامي براي شكستن قدرت حكومتهاي غاصب هر روز بيشتر و مؤثرتر گرديد.
چراغ راهنماي آنهمه نهضتهاي معروف يا فراموش شدة ايرانيان برضد خلفا كه در تاريخ آمده، و محور اتحاد پيروان خط ولايت، همين سنت «اربعين» و تجديد عزاداري و يادآوري واقعة وحشيانة خلفا در كربلا بود كه نگذاشت خطوط اصلي سياسي اسلام، يعني پيكار با ستم و ستمگر، نفي انظلام و ستمپذيري و ساختن جامعهيي با فرهنگ مبارزه براي اقامة حق و اجراي عدالت و مساوات و صلح و آرامش، و طرد اشرافيت و بردهداري امت مسلمان، و رد شعار جدايي دين از سياست فروگذار شود؛ هماني كه پس از چهارده قرن، انقلاب اسلامي ايران پرچم آنرا بلند كرد و پيام آنرا به جامعة بشري داد.
پيام واضح نهضت حسيني آنروز و پيام انقلاب اسلامي امروز، اصل جداييناپذيري دين از سياست بود كه طواغيت زمان ما آنرا بخوبي حس كرده و مانند آلسفيان بدنبال خاموش كردن آن هستند و مشتي مزدوران خود در ايران و جهان را براي نابودي آن به صف كردهاند، اما هيهات كه اين چراغ الهي خاموش شود و دشمنان شيعه به مراد خود برسند.
«والله متّم نوره و لو كره الكافرون».
پرونده مقاله
موضوع اين مقاله ضعف اراده يا شكاف بين نظر و عمل است و مسئلة آن، چگونگي تحليل وجودي اين مسئله بر اساس نظرية وحدت تشكيكي وجود. در تحليل ماهوي، مبادي فعل ارادي داراي ترتب علّي و زمانيند اما در تحليل وجودي، آنها مراتب حقيقت واحد وجودند. با اين تفسير، علم و عمل وجوه يك حقيقت چکیده کامل
موضوع اين مقاله ضعف اراده يا شكاف بين نظر و عمل است و مسئلة آن، چگونگي تحليل وجودي اين مسئله بر اساس نظرية وحدت تشكيكي وجود. در تحليل ماهوي، مبادي فعل ارادي داراي ترتب علّي و زمانيند اما در تحليل وجودي، آنها مراتب حقيقت واحد وجودند. با اين تفسير، علم و عمل وجوه يك حقيقتند كه وقتي از ذات نشئت ميگيرد، در مرحلهيي نام علم به خود ميگيرد و در مرحلهيي ديگر، نام اراده يا شوق. در نتيجه، علم و عمل ارادي دو رشتة بهممتصل هستند كه ريشة واحدي در ذات انسان دارند؛ ريشهيي از سنخ محبت و ابتهاج. در ديد ماهوي، ضعف اراده را بايد در ضعف اعضاي زنجيرة علّي قبل از آن، مثل تصور فعل و تصديق به فايدة آن، جستجو نمود. اما در ديد وجودي، ضعف عمل ارادي در رابطة مستقيم با ضعف وجودي انسان و ضعف علم مساوق با آن است. تفاوت نگاه وجودي با نگاه ماهوي در اينست كه نگاه وجودي عمل ارادي را در انتهاي يك زنجيره از مبادي و جداي از علم نميداند بلكه عمل يكي از ظهورات حقيقتي وجودي و مساوق با علم است.
پرونده مقاله
چيستي و تبيين فعل ارادي انسان و نيز دامنة ارادة وي در جهان هستي، امروزه ذيل موضوع «فلسفة عمل» بررسي ميشود. فيلسوفان مسلمان، در اين حوزه نيز ابتكارات و راهحلهاي مؤثري ارائه دادهاند. در اين سنت دعا بعنوان يك فعل ارادي، از دو جهت كلي، در دو علم كلام و فلسفه مورد توجه قر چکیده کامل
چيستي و تبيين فعل ارادي انسان و نيز دامنة ارادة وي در جهان هستي، امروزه ذيل موضوع «فلسفة عمل» بررسي ميشود. فيلسوفان مسلمان، در اين حوزه نيز ابتكارات و راهحلهاي مؤثري ارائه دادهاند. در اين سنت دعا بعنوان يك فعل ارادي، از دو جهت كلي، در دو علم كلام و فلسفه مورد توجه قرار گرفته است؛ اول رابطة آن با ارادة الهي و دوم، رابطة دعا با ضرورت نظام علّي. ابنسينا براي نخستينبار، چارچوب مسائل اين حوزه را ترسيم كرد و حكماي بعد از وي، از جمله ميرداماد، ملاصدرا، سبزواري و علامه طباطبايي، هر يك با ارائة استدلالها و تبيينهايي، در شرح و بسط آن گامهاي ارزندهيي برداشتهاند. در اين جستار ديدگاه ابنسينا، ملاصدرا و علامه طباطبايي پيرامون موضوع دعا بررسي شده است. با مقايسة اين آراء روشن ميشود كه ابنسينا مسئلة دعا را خارج از نظام علّي تبيين نكرده است. او معتقد است هر حادثهيي در مقام ثبوت، طبيعي يا ارادي است و در مقام اثبات، طبيعي، ارادي يا اتفاقي. بر اين اساس، تفاوت «دليل» و «علت» به تفاوت مقام ثبوت و اثبات است و نبايد دليل و توجيه را متباين از علت يا تبيين بپنداريم. ملاصدرا ضمن پذيرش چارچوب نظرية ابن سينا و مؤثر دانستن دعا در نظام علّي، در برخي جهات با شيخ الرئيس همسخن نيست. تبيين ملاصدرا نشان از آن دارد كه تأثير و دامنة بيشتري براي عمل و فعل اراديِ انسان قائل است. او با باور به تشكيك وجود، دو نقد را به نظرية ابن سينا وارد كرده است. هر چند ملاصدرا در تبيين دعا به تشكيك و اتحاد عقل و معقول اشاره دارد اما بسط نظرية اتحاد عاقل و معقول براي تبيين دعا، يعني تبيين رابطة ميان اراده، مراد و مريد و به همان وزان، عمل، عامل و معمول نزد علامه طباطبايي صورتبندي شده است. علامه با بسط نظرية ملاصدرا، تبييني دقيقتر از دعا ارائه كرده، هر چند كه اين نظريه نيز مصون از نقد صاحبنظران نبوده است.
پرونده مقاله
مقالة حاضر درصدد است با بررسي مفهوم ولي و امام در ديدگاه حكيم زنوزي، نشان دهد كه ميتوان بنا بر قواعد فلسفة نظري حكمت متعاليه ـ همچون قاعدة الواحد، امكان اخس و بويژه امكان اشرفـ شأن ضروري وجود عقل را اثبات نمود. از آنجا كه «ولي» در برترين مرتبة عقل بالفعل و قوة تحريك ق چکیده کامل
مقالة حاضر درصدد است با بررسي مفهوم ولي و امام در ديدگاه حكيم زنوزي، نشان دهد كه ميتوان بنا بر قواعد فلسفة نظري حكمت متعاليه ـ همچون قاعدة الواحد، امكان اخس و بويژه امكان اشرفـ شأن ضروري وجود عقل را اثبات نمود. از آنجا كه «ولي» در برترين مرتبة عقل بالفعل و قوة تحريك قرار دارد، بر مرتبة عقل اول بعنوان حق ثاني، اتم و اقرب جواهر نشئة ملكوت به حق تعالي منطبق ميشود، از اينرو اين مرتبه بر «ولي» صادق است. همچنين اين عقل كه درحكمت اشراقية متعاليه «عقل متكافئه» و «رب النوع» و در اين مقاله نمونة برتر «موجود مستكفي» شناخته ميشود، به اين سبب كه داراي جنبهيي از ربوبيت حق تعالي است، بر خلاف عقول مفارق، به تربيت و تدبير مادون خويش التفات دارد. نمونة اين عقل را ميتوان در انوار مدبرة انسانيه و نفوس عاليه، از جمله اوليا وحكماي متأله، مشاهده كرد. نويسنده با بررسي اين ويژگيها و مصاديق اينگونه از عقل، نتيجه ميگيرد كه بر اساس تحليل حكمي محتواي بعضي از روايات ميتوان زمينه را براي تطبيق اين ويژگيها بر اولياء آماده ساخت و بتعبير زنوزي، ركن ابيض عرش الهي وعقل كل را نمايندة اين مرتبه معرفي نمود. سرانجام، بنا بر اين باور كه عقل، اشرف و اقرب و محبوبترين جواهر ملكوتي است، ميتوان آن را روح دانست. به اين سبب، ولي، روح و عقل ناطقهيي است كه در معرض فرامين و ثواب و عقاب حق تعالي قرار ميگيرد.
پرونده مقاله
شايد در طول تاريخ كمتر مكتب فلسفييي مانند حكمت متعاليه، كانون قضاوتهاي مختلف و گاه متقابل بوده باشد. گستره و نفوذ حكمت متعاليه، در كنار قوت و شمولش، باعث شده انديشمنداني با گرايشهاي فلسفي، عرفاني، كلامي و حتي قرآني، به آن رو كنند و از پنجرة ديد خود، آن را توصيف كرده، چکیده کامل
شايد در طول تاريخ كمتر مكتب فلسفييي مانند حكمت متعاليه، كانون قضاوتهاي مختلف و گاه متقابل بوده باشد. گستره و نفوذ حكمت متعاليه، در كنار قوت و شمولش، باعث شده انديشمنداني با گرايشهاي فلسفي، عرفاني، كلامي و حتي قرآني، به آن رو كنند و از پنجرة ديد خود، آن را توصيف كرده، خواسته يا ناخواسته، بنفع خود مصادره و تفسير كنند. همين اختلافها موجب شده حقيقت و ماهيت آن دچار ابهام شود. معنا و حقيقت خود «حكمت» نزد صدرالمتألهين كه متصف به صفت «متعالي» شده است، يكي از اين موارد ابهام است. تلاش در راستاي رفع اين ابهام، ما را بر آن داشت كه با مراجعه به سخنان و كلمات خودِ صدرالمتألهين، حكمتش را توصيف كنيم. در اين راستا، پس از تعيين ماهيت حكمت و فلسفه، و بررسي تطبيقي تعريف حكمت مشهور با حكمت متعاليه و يافتن نقاط افتراق و اشتراك، مشخص شد اين حكمت نوع خاصي از حكمت است كه با منشئي نبوي و ديني، موهبتي است الهي كه تنها نصيب بندگان خاص او ميشود؛ حكمتي كه عرفان و برهان را در ساية قرآن به ساحل امن هماهنگي و تعاضد ميرساند. نيل به اين مقصود، با اين دو ميسر شده است.
پرونده مقاله
دربارة هبوط حضرت آدم(ع) تفاسير و تاويل متفاوتي، اعم از رويكرد مدحي و ذمّي وجود دارد اما اينكه كدام تفسير با مقام نبوت و خلافت ايشان سازگارتر بوده و از دقت و قوت بيشتري برخوردار است، نياز به بحث و بررسي دارد. در اين مقاله تبيين ميشود كه در ميان تفاسير متعدد، چگونه وجه م چکیده کامل
دربارة هبوط حضرت آدم(ع) تفاسير و تاويل متفاوتي، اعم از رويكرد مدحي و ذمّي وجود دارد اما اينكه كدام تفسير با مقام نبوت و خلافت ايشان سازگارتر بوده و از دقت و قوت بيشتري برخوردار است، نياز به بحث و بررسي دارد. در اين مقاله تبيين ميشود كه در ميان تفاسير متعدد، چگونه وجه مدحي هبوط بيش از وجه ذمّي آن قابل دفاع است و از سويي آيا ميتوان براي هبوط وجه ضرورت و وجوب نيز لحاظ نمود يا خير؟ از ديدگاه اهل معرفت ـ بخصوص صدرالمتألهينـ پيدايش كثرات كرانهناپيداي عالم طبيعت، عمران و آباداني زمين، كثرت نسل انسان، استكمال او در پرتو عشق، عرفان و عمل تا نيل به مقام لامقامي خليفةاللهي و بويژه ظهور يافتن غايت عالم هستي، انسان كامل محمدي، حضرت خاتم الانبياء(ص) و اهل بيت مطهر ايشان(ع) در كسوت بشري و بسياري بركات ديگر، همه در پرتو هبوط محقق شد. از اينرو هبوط نه فقط امري ممدوح، بلكه ضروري بود كه طبق ارادة تكويني و ازلي خداوند، ضرورتاً بايد محقق ميشد و انسان را نردباني ميگشت از حضيض نزول تا بينهايت عروج و صعود.
پرونده مقاله
چيستي سلامت و بيماري و نسبت آن دو با يكديگر اولين و ضروريترين مبحث نظري در فلسفة پزشكي است كه هر بحث ديگري در اين شاخة نظري مترتب بر آن بوده و به اختلاف زاويههاي نظري و عملي بسياري ميانجامد. در ميان فلاسفه و حكماي اسلامي صدرالمتألهين شيرازي همچون برخي ديگر از حكماي بز چکیده کامل
چيستي سلامت و بيماري و نسبت آن دو با يكديگر اولين و ضروريترين مبحث نظري در فلسفة پزشكي است كه هر بحث ديگري در اين شاخة نظري مترتب بر آن بوده و به اختلاف زاويههاي نظري و عملي بسياري ميانجامد. در ميان فلاسفه و حكماي اسلامي صدرالمتألهين شيرازي همچون برخي ديگر از حكماي بزرگ اسلامي به اين مسئله پرداخته است. او در مباحث خود، مواضع ابنسينا را شرح و از آنها در برابر ايرادات مستشكلين كه سرآمد آنها فخر رازي است دفاع ميكند. وي در اينباره بر ممشاي حكمت رايج عصر خود رفته و سلامت را «حالت يا ملكة نفس كه بواسطة آن افعال نفس بخوبي از مجاري مخصوص بخود صادر ميشوند» تعريف كرده و بر نفساني بودن سلامت و بيماري تأكيد ميكند. ملاصدرا صريحتر از ابنسينا رابطۀ آن دو را ملكه و عدم ملكه برشمرده است، هرچند در مسئلة واسطة ميان سلامت و بيماري موضع شفافي نگرفته است. با پژوهش در آثار ملاصدرا به اين نتيجه رهنمون ميشويم كه گذشته از تصريحات وي، بر اساس مباني حكمت متعاليه ميتوان سلامت را «نحوة وجود نفس از آن حيث كه در مرتبة بدن مادي و عنصري افعال خود را بدون مشكلي جاري ميكند» تعريف كرد و با تأكيد بر وجودي بودن سلامت و عدمي بودن بيماري و بتبع، مشكك بودن آنها، مرز و واسطة ميان سلامت و بيماري را منتفي دانست و بدين ترتيب به تصويري متمايز از سلامت و بيماري دست يافت.
پرونده مقاله
در فلسفة اسلامي بطور عام و حكمت متعاليه بطور خاص، مسئلة جنسيت بصراحت مورد توجه قرار نگرفته است. اما بر اساس مباني فلسفة اسلامي و از لابلاي آثار فيلسوفان ميتوان به آراء ايشان در اينباره و تفسيرهاي گوناگوني از اين موضوع دست پيدا كرد. هدف اين مقاله، نشان دادن نسبت ميان عقل چکیده کامل
در فلسفة اسلامي بطور عام و حكمت متعاليه بطور خاص، مسئلة جنسيت بصراحت مورد توجه قرار نگرفته است. اما بر اساس مباني فلسفة اسلامي و از لابلاي آثار فيلسوفان ميتوان به آراء ايشان در اينباره و تفسيرهاي گوناگوني از اين موضوع دست پيدا كرد. هدف اين مقاله، نشان دادن نسبت ميان عقل و جنسيت بر اساس حكمت صدرايي است و اينكه آيا زن و مرد در ادراك عقلاني سهم يكساني دارند يا بين اين دو تفاوت وجود دارد؟ طبق نظر ملاصدرا بنياديترين ويژگي انسان، عقلانيت، بخصوص عقل نظري است و زن و مرد از حيث داشتن قوة تعقل يكسان هستند؛ بدين معنا كه بين زن و مرد ذاتاً و طبيعتاً در برخورداري از عقل تفاوتي وجود ندارد. ملاصدرا تصريح ميكندكه رسيدن به مرتبة تعقل ـ يعني از قوه به فعليت رساندن عقل ـ بطور اكتسابي بدست ميآيد و تفاوتي كه بين زن و مرد و حتي در ميان خود زنان و مردان در فرايند كسب معرفت مشاهده ميشود، امري عارضي و نتيجة غلبة شرايطي است كه شخص در آن قرار گرفته است. او در تقسيمبندي عقل و مراتب تعقل از ـ عقل هيولاني تا عقل مستفادـ اين امر را بخوبي نشان داده است.
پرونده مقاله
تبيين ماهيت پارادايم فكري ملاصدرا، بعنوان نظام فلسفي جامع در جهان اسلام، همواره مورد بررسي پژوهشگران بوده است. تاكنون هشت ديدگاه در اينباره مطرح شده است؛ بعضي نظام فكري ملاصدرا را فلسفه، گروهي عرفان و عدهيي كلام دانستهاند اما گفتهها و نوشتههاي او نافي اين ديدگاههاس چکیده کامل
تبيين ماهيت پارادايم فكري ملاصدرا، بعنوان نظام فلسفي جامع در جهان اسلام، همواره مورد بررسي پژوهشگران بوده است. تاكنون هشت ديدگاه در اينباره مطرح شده است؛ بعضي نظام فكري ملاصدرا را فلسفه، گروهي عرفان و عدهيي كلام دانستهاند اما گفتهها و نوشتههاي او نافي اين ديدگاههاست. او مايل است نظام انديشهيي خود را «حكمت» نام نهد كه عبارتست از علم به خدا و صفات و افعال او با روش توأمان برهاني و عرفاني. اما به اعتقاد نگارنده، حكمت هويتي مستقل از سه مشرب فكري فلسفه، كلام و عرفان ندارد و نميتوان آن را مكتبي مستقل لحاظ نمود. از اينرو، براي تبيين دقيق نظام فكري او بايد افزون بر بررسيهاي دروني و محتوايي، از منظر بيروني نيز به زيستجهان ملاصدرا نگريست. با در نظرگرفتن اين امر، ميتوان مكتب صدرالمتألهين را از منظر دروني، «كاركردگرايي وفاقبخش» ـ بمعناي تلاش براي كاربردي نمودن آن و وحدت ميان مشارب فكري سهگانهـ دانست و از منظر بيروني، «زمانشناسانة مردمنگر»؛ يعني شرايط فكري، اجتماعي و سياسي عصر وي بايد در تبيين مباحث، مسائل و روش فكري او لحاظ شود. بر اين مبنا، نويسندگان معتقدند با لحاظ نمودن سه نكته ميتوان رويكردي بهينه به نظام فكري صدرايي داشت. اين سه نكته عبارتند از: تمايز حقايق عقل از حقايق ايمان، حذف آنچه با روش فلسفي ناسازگار يا ناهمسوست و تعيين محدوده و قلمرو عقل در برابر نقل و عرفان. در اين مقاله ضمن ارائة ديدگاه صدرالمتألهين دربارة نظام فكريش، تلاش شده با تبيين انديشة صدرايي از منظر محتوايي و شرايط بيروني، تحليلي نو دربارة نظام فكري ملاصدرا ارائه گردد.
پرونده مقاله
انسانشناسي فلسفي از مقولات جذاب و مهمي است كه از آغاز تاريخ فلسفه مورد توجه و كنكاش فيلسوفان بوده است. در اين ميان، ملاصدرا در مقام يكي از فيلسوفان برجستة عالم اسلام توجهي ويژه به انسان و مسائل پيراموني آن داشته است. يكي از مسائل مهم در حوزة انسانشناسي، بُعد جسماني ان چکیده کامل
انسانشناسي فلسفي از مقولات جذاب و مهمي است كه از آغاز تاريخ فلسفه مورد توجه و كنكاش فيلسوفان بوده است. در اين ميان، ملاصدرا در مقام يكي از فيلسوفان برجستة عالم اسلام توجهي ويژه به انسان و مسائل پيراموني آن داشته است. يكي از مسائل مهم در حوزة انسانشناسي، بُعد جسماني انسان است كه خود داراي ابعاد گوناگوني است. اين مقاله به يكي از ابعاد مهم آن، يعني ضرورت بُعد جسماني براي انسان از نگاه ملاصدرا ميپردازد و اين نتيجه حاصل ميشود كه ضرورت بعد جسماني براي انسان با مباني فلسفي ملاصدرا همچون اصل سنخيت، تشكيك وجود، جسمانية الحدوث و روحانية البقاء بودن نفس، امكان اخس، استعداد دريافت امانت از سوي انسان، اصل تضاد و برخي ديگر از مباني وي، قابل اثبات است. اين نوشتار نشان ميدهد كه از منظر صدرالمتألهين، بُعد جسماني براي انسان حقيقتي ضروري و لازم براي تشكيل هويت انساني و ارتقا و تكامل وجودي آدمي است.
پرونده مقاله
«ذاتگرايي» بمعناي استقلال اشياء خارجي از علايق و ادراك انسانهاست. در سنت فلسفة اسلامي، عموماً با نگرشي ايجابي، اشياء مجموعهيي از صفات ذاتي و عرضي دانسته شده كه از انديشة انسانها مستقل هستند. اين مسئله در تفكر ملاصدرا نيز دو وجه عمده مييابد. او در رويكرد عام خويش، بناب چکیده کامل
«ذاتگرايي» بمعناي استقلال اشياء خارجي از علايق و ادراك انسانهاست. در سنت فلسفة اسلامي، عموماً با نگرشي ايجابي، اشياء مجموعهيي از صفات ذاتي و عرضي دانسته شده كه از انديشة انسانها مستقل هستند. اين مسئله در تفكر ملاصدرا نيز دو وجه عمده مييابد. او در رويكرد عام خويش، بنابر مشرب قوم و بويژه ابنسينا، اشياء خارجي را مستقل از ادراك بشري و متشكل از مجموعه صفات ذاتي و عرضي ميداند. صدرالمتألهين در رويكردي خاص، ضمن تأكيد بر استقلال وجودي اشياء خارجي، بر اساس مباني وجودي و معرفتي تفكر خود، ذات اشياء خارجي را در حقيقتِ واحد و فارد وجود منحصر كرده و با نفي هرگونه تأصلِ خارجيِ اجزاءِ ذاتي و عرضي و همچنين كليه لواحق ماهوي، تركيب احتمالي موجودات از دوگانههاي ماده و صورت يا جنس و فصل را مربوط به عالم ذهن و ذيل قدرت خلاقيت نفس قلمداد ميكند.
پرونده مقاله
كتاب مابعدالطبيعه ارسطو شايد بنياديترين اثر فلسفي بشمار ميرود. اهميت اين اثر بحدي است كه اكنون دو هزار سال است اين نام بر فلسفه اولي و الهيات اطلاق ميشود. دستكم هزار و پانصدسال است كه مراد از لفظ متافيزيك يا مابعدالطبيعه علمي شمرده ميشود كه از مبادي و علتهاي نخستين و چکیده کامل
كتاب مابعدالطبيعه ارسطو شايد بنياديترين اثر فلسفي بشمار ميرود. اهميت اين اثر بحدي است كه اكنون دو هزار سال است اين نام بر فلسفه اولي و الهيات اطلاق ميشود. دستكم هزار و پانصدسال است كه مراد از لفظ متافيزيك يا مابعدالطبيعه علمي شمرده ميشود كه از مبادي و علتهاي نخستين و موضوعهاي علوم جزئي بحث ميكند. مابعدالطبيعه كه ابتدا نامش فلسفه اولي و علم كلي بود، دو بخش داشته است؛ يكي بحث از مطلق وجود و اعراض ذاتي آن و ديگري مباحث الهيات. بر همين اساس، فيلسوفان جهان اسلام فلسفه اولي يا علم كلي را الهيات ناميدند و آن را به دو بخش تقسيم كردند؛ امور عامه يا الهيات بمعنيالاعم كه در آن از وجود و مبادي و علل و اعراض آن بحث ميشود و الهيات خاص يا الهيات بمعنيالأخص كه مسائلش توحيد و صفات و اسماء و افعال باريتعالي است. در سنت اسلامي فيلسوفان دستكم در مبادي و حتي در بسياري از مسائل اساسي با هم توافق داشتند اما در فلسفه جديد غرب مسائل مابعدالطبيعه صورت تازه پيدا كرده و حوزههاي گوناگون فلسفه بوجود آمده است. فيلسوفان دوره جديد از دكارت تا كنون وصف و تعريفي از مابعدالطبيعه پيش آوردهاند كه در ظاهر با بيان ارسطو يكي نيست. آنها بجاي تعريف و وصف مابعدالطبيعه، فلسفة خود را وصف و تعريف كردهاند. نوشتار پيشرو درصدد است با تحليل تطور تاريخي موضوع اين علم، چيستي مابعدالطبيعه را تبيين نمايد.
پرونده مقاله
بر اساس آموزههاي ديني، اعمال و مناسك مذهبي، علاوه بر پيكرة ظاهري، چهرهيي باطني دارند كه هويت و روح انسان را ميسازند. در سنت اسلامي نيز آثار زيادي، گاه بوجه عام و گاه در قالب تحليل برخي اعمال و مناسك خاص، دربارة اسرار شريعت برشتة تحرير درآمده است كه از آن جمله ميتوان ب چکیده کامل
بر اساس آموزههاي ديني، اعمال و مناسك مذهبي، علاوه بر پيكرة ظاهري، چهرهيي باطني دارند كه هويت و روح انسان را ميسازند. در سنت اسلامي نيز آثار زيادي، گاه بوجه عام و گاه در قالب تحليل برخي اعمال و مناسك خاص، دربارة اسرار شريعت برشتة تحرير درآمده است كه از آن جمله ميتوان به الفتوحات المكيه ابنعربي، أسرار الشريعة و اطوار الطريقة و أنوار الحقيقه سيدحيدر آملي، المحجة البيضاء ملامحسن فيضكاشاني، رسالة التنبيهات العلية علي وظائف الصلاة القلبية شهيد ثاني، اسرار الصلاة امام خميني(ره) و... اشاره كرد. ملاصدرا نيز در دو بخش از كتاب الشواهد الربوبيه في المناهج السلوكية به بحث پيرامون اسرار شريعت پرداخته است. مقالة حاضر ديدگاه ملاصدرا درباره اسرار شريعت را بررسي و تحليل ميكند.
پرونده مقاله
عليت محور بسياري از روابط طبيعي است كه در علوم تجربي مورد تحقيق قرار ميگيرد و هماكنون مبناي كشف قوانين علمي است. همچنين كاربرد قوانين علوم، اعم از آنچه به فرد، اجتماع يا ديگر قلمروهاي طبيعي ـاعم از حيوان، گياه يا جماداتـ مربوط ميشود، همگي بر محور عليت است. در اين ن چکیده کامل
عليت محور بسياري از روابط طبيعي است كه در علوم تجربي مورد تحقيق قرار ميگيرد و هماكنون مبناي كشف قوانين علمي است. همچنين كاربرد قوانين علوم، اعم از آنچه به فرد، اجتماع يا ديگر قلمروهاي طبيعي ـاعم از حيوان، گياه يا جماداتـ مربوط ميشود، همگي بر محور عليت است. در اين نوشتار سعي بر اينست كه اعتبار اصل عليت از ديدگاه دو فرقه كلامي معتزله و اشاعره و همچنين دو مكتب فلسفه اسلامي مشاء و متعاليه (از ابنسينا تا علامه طباطبايي)، بررسي شود. اين تحقيق شامل يك مقدمه، سه گزارش تفصيلي و يك جمعبندي و نتيجهگيري است.
پرونده مقاله
تعامل ميان علم ديني و دانش روز، از دغدغههاي كنوني جوامع اسلامي بهشمار ميرود. در اين تحقيق، بسترهايي كه فلسفة صدرايي از منظر انسانشناختي فراهم آورده تا علم ديني و دانش روانشناسي بتوانند به تعامل و تبادل دانشي بپردازند، مورد پژوهش قرار گرفته است. بعبارت روشنتر، هدف تحق چکیده کامل
تعامل ميان علم ديني و دانش روز، از دغدغههاي كنوني جوامع اسلامي بهشمار ميرود. در اين تحقيق، بسترهايي كه فلسفة صدرايي از منظر انسانشناختي فراهم آورده تا علم ديني و دانش روانشناسي بتوانند به تعامل و تبادل دانشي بپردازند، مورد پژوهش قرار گرفته است. بعبارت روشنتر، هدف تحقيق آن است كه نشان دهد علم ديني و دانش روانشناسي نوين، در بستر انسانشناسي فلسفي ـ بعنوان يكي از مباديِ دانشي اين دو عرصة علميـ داراي چه زمينههاي تعاملييي است. براي تحقق اين امر، با بررسي كتابخانهيي و تحليل محتوايي، زمينههاي مزبور مورد مطالعه قرار گرفتهاند. نتيجة تحقيق آن است كه فلسفة صدرايي بلحاظ مبانيِ انسانشناختي، در دو بستر كليِ «علمشناختي» و «مفهومشناختي»، زمينة تعاملي مناسبي براي تبادل اطلاعات ميان علم ديني و دانش روانشناسي فراهم نموده است. انسانشناسي فلسفي با تبيين صحيح غايت، روش، ابزار، منبع، ساختار و معيارِ علم ديني و دانشِ روانشناسي، زمينة لازم براي ارتباط دو جانبه» اين علوم را در بستر «علمشناختي» مهيا كرده است. در زمينة «مفهومشناسي» نيز حكمت صدرايي، با تبيين ماهيت و كاربست مفاهيمي نظير «انگيزه»، «عشق» و «معناي زندگي» از منظري انسانشناختي، بستر تعامليِ مناسبي براي تبادل دانشي ميان اين دو عرصه علمي ـبلحاظ مفهوميـ ايجاد نموده است.
پرونده مقاله
هدف اين مقاله دستيابي به تصويري كلي از ساحت اجتماعي انسان كامل با تتبع ميان عبارات نهجالبلاغه و تحليل حكمي آنها با مباني حكمت متعاليه است. ساحت اجتماعي انسان كامل، عبارتست از ويژگيهايي از انسان كامل كه در تعامل با انسانهاي ديگر و در ساختار اجتماعي و اينجهاني او قرار چکیده کامل
هدف اين مقاله دستيابي به تصويري كلي از ساحت اجتماعي انسان كامل با تتبع ميان عبارات نهجالبلاغه و تحليل حكمي آنها با مباني حكمت متعاليه است. ساحت اجتماعي انسان كامل، عبارتست از ويژگيهايي از انسان كامل كه در تعامل با انسانهاي ديگر و در ساختار اجتماعي و اينجهاني او قرار دارد. معرفت انسان كامل در اين حوزه نمايانگر نقش تمدني او در جامعة انساني و در تحقق «جامعة متعاليه» خواهد بود. از ميان روشهاي مناسب براي گردآوري دادههاي تحقيق، روش موردنظر براي اين پژوهش، روش توصيفي ـ تحليلي ميباشد. بر اساس تعاليم نهجالبلاغه و مباني حكمت متعاليه، انقلاب فكري و محتوايي جامعه و هدايت آن از طريق ايجاد بيداري و شكوفايي فطري و آشكارسازي گنجينههاي عقلي انسانها، اساس و بنياد فعاليتهاي اجتماعي انسان كامل را تشكيل ميدهد كه اين امر بانضمام كمالات وجودي ديگر در انسان كامل و بحسب اطاعت و فرمانبرداري مردم، باعث تكامل و شكوفايي اجتماعي، فرهنگي، سياسي و اقتصادي و تشكيل جامعة متعاليه ميگردد. بنابرين، محوريت و رهبري انسان كامل و فرمانبري مردم از او، اساس و مهمترين ركن تحقق آرمان جامعة متعاليه است.
پرونده مقاله
ملاصدرا در آثار خود، بكارگيري عقل و استدلال عقلي را براي اثبات و فهم اوصاف الهي بطور مستقل، كارآمد ميداند. با تبيين روش ملاصدرا در استفاده از «عقل» روشن ميگردد كه وي طرح مباحث را با محوريت «برهان» صورتبندي كرده و بحثهاي مفصل و منسجمي دربارة صفات الهي ارائه نموده، بگونه چکیده کامل
ملاصدرا در آثار خود، بكارگيري عقل و استدلال عقلي را براي اثبات و فهم اوصاف الهي بطور مستقل، كارآمد ميداند. با تبيين روش ملاصدرا در استفاده از «عقل» روشن ميگردد كه وي طرح مباحث را با محوريت «برهان» صورتبندي كرده و بحثهاي مفصل و منسجمي دربارة صفات الهي ارائه نموده، بگونهيي كه اهم مباحث اوصاف الهي بشكل قابل توجهي تبيين و اثبات برهاني شده است. بر اساس تتبع حاضر، مهمترين برهانها و قواعد فلسفي در اين حوزه، كه ملاصدرا آنها را تبيين و اثبات نموده، عبارتند از: برهان وجودشناختي، قاعدة «بسيط الحقيقه كل الاشياء»، قاعدة «معطي شيء، فاقد شيء نيست»، قاعدة «واجب الوجود لذاته واجب من جميع جهاته» و برهان عنايت. بحثهاي مبسوط و مبتني بر براهين عقلي ملاصدرا دربارة اوصاف الهي، از يكسو حاكي از باور وي به صحت كاركرد استقلالي عقل در اين حوزه و از سوي ديگر تأييدكنندة توانمندي عقل در حوزة معرفتشناسي اوصاف الهي بنحو مستقل است. نتيجة حاصل از اين پژوهش، رهيافتي مبتني بر تفكيك دو كاركرد «استقلالي» و «ابزاري» عقل است كه در ساير پژوهشهاي مشابه، مورد توجه نبوده است. عدم تفكيك ميان دو كاركرد استقلالي و ابزاري عقل، زمينهساز نسبتدادن روش غيرعقلي و برهاني به حكمت متعاليه و حتي التقاطيبودن آن شده است. پژوهش پيشِرو، بعنوان يك بررسي موردي در حوزة اوصاف الهي، بيانگر بُعد عقلي، برهاني و فلسفي حكمت متعالية صدرايي است.
پرونده مقاله
بحث از ادراك عقلي و نحوة تعقل، از مباحث مهم معرفتشناسي است. فلاسفة اسلامي ضمن تأكيد بر ارزش ادراك عقلي، در تبيين سازوكار تعقل رويكردهايي گوناگون داشتهاند. در اين ميان، ملاصدرا نيز در تبيين فرايند ادراك كلي، تعبيرات مختلفي دارد؛ او گاهي عقل را مظهر (مستمع) و گاهي مصدر چکیده کامل
بحث از ادراك عقلي و نحوة تعقل، از مباحث مهم معرفتشناسي است. فلاسفة اسلامي ضمن تأكيد بر ارزش ادراك عقلي، در تبيين سازوكار تعقل رويكردهايي گوناگون داشتهاند. در اين ميان، ملاصدرا نيز در تبيين فرايند ادراك كلي، تعبيرات مختلفي دارد؛ او گاهي عقل را مظهر (مستمع) و گاهي مصدر (منبع) صور عقلي ميداند. از اينرو هر يك از پژوهشگران و شارحان حكمت صدرايي بنوعي، درصدد توجيه اختلاف تعابير صدرالمتألهين برآمدهاند. استاد جواديآملي در آثار خود، در مقام يك فيلسوف نوصدرايي مباحثي را مطرح ميكند كه ميتواند نگاهي نو به مسئلة فرايند ادراك عقلي باشد. پژوهش حاضـر با روش توصيفي ـ تحليلي نشان ميدهد كه استاد جواديآملي به دو نوع ادراك عقلي و لزوم تفكيك آنها تصريح نموده است؛ در يك نوع عقل، مستمع است و ادراك كلي حاصل شهود آگاهانه عقلي و انفعال نفس ميباشد و درك آن مختص به گروهي خاص است و در نوع ديگر، عقل، منبع است و ادراك كلي حاصل كاركرد ذهن و فعاليت نفس است و عموم مردم از اين ادراك عقلي بهرهمندند.
پرونده مقاله
«فضاي مجازي» را بلحاظ هستيشناختي بايد ساحتي از واقعيت اصيل و منشأ اثر دانست كه با رشد فراگير خود، تأثيراتي عميق بر شئون زندگي انسان مدرن گذاشته است. پرداختن به ابعاد وجودشناختيِ اين ساحت از واقعيت، از چند وجه اهميت دارد؛ هم از اين حيث كه بخش مهمي از حيات انسان و جهان ا چکیده کامل
«فضاي مجازي» را بلحاظ هستيشناختي بايد ساحتي از واقعيت اصيل و منشأ اثر دانست كه با رشد فراگير خود، تأثيراتي عميق بر شئون زندگي انسان مدرن گذاشته است. پرداختن به ابعاد وجودشناختيِ اين ساحت از واقعيت، از چند وجه اهميت دارد؛ هم از اين حيث كه بخش مهمي از حيات انسان و جهان امروز، متشكل از مظاهر متنوع فضاي مجازي است و هم بدان لحاظ كه حضور اين پديده، زواياي مختلف انديشه و رفتار آدمي را تحت تأثير قرار داده و شيوة نويني از زندگي را براي انسان معاصر و نسل بعدي او رقم زده است. نوشتار حاضر، ضمن بررسي وجودشناختي و ارائة تحليل متافيزيكي از فضاي مجازي، با تكيه بر اثربخشي آن بر سرشت و سرنوشت انسان، به اثبات عقلاني اين مدعا پرداخته كه «فضاي مجازي، امري واقعي و برخوردار از عينيت و واقعيت است». سپس به اقتضاي قاعده» منطقي «تُعرَف الاشياء بِأثمارِها»، با تبيين و تأكيد بر آثار و لوازم عيني فضاي مجازي، زوايايي از ماهيت اين واقعيت مرموز و پيچيده را بكمك مباني صدرايي، نمايان ساخته است. «واقعانگاري فضاي مجازي»، ميتواند اين انديشه را به ذهن متبادر نمايد كه واقعيت مجازي با نحوهيي از وجود ـكه در فلسفه» اسلامي با عنوان «عالم مثال» يا «عالم صوَر مقداري» مطرح شده ـ مماثلت و مشابهت دارد، زيرا صرفنظر از تفاوت و تباين اين دو پديده، بنياد واقعيت مجازي نيز بر اعداد و صورتهاي مقداري استوار است و در اين ساحت از هستي ـ همچون عالم مثال ـ خبري از حضور ماده نيست، هرچند آثار و لوازم وجودي ماده در آن يافت ميشود. كمترين دستاورد فلسفي تتبع در واقعيت مجازي اينست كه با نماياندن ساحتي از هستي ـ مشتمل بر صورتهاي غيرمادي و لطيف ـ انسان معاصر را مستعد ادراك و تجربة «حقايق مجرد» و آمادة پذيرش امور قدسي، انتزاعي و غيرملموس ميكند.
پرونده مقاله
تأمّل در مباحث كتاب شرح الاصولالكافي نشان ميدهد كه صدرالمتألهين در اين اثر سعي نموده امامت و ماهيت آن را ـبعنوان مقامي انتصابي از جانب خداوندـ با حقيقتهاي بيان شده در سخنان ائمة معصومين(ع) تفسير و تطبيق نمايد. ملاصدرا با وجود صبغة عقلي و شرعي مفهوم امامت و چکیده کامل
تأمّل در مباحث كتاب شرح الاصولالكافي نشان ميدهد كه صدرالمتألهين در اين اثر سعي نموده امامت و ماهيت آن را ـبعنوان مقامي انتصابي از جانب خداوندـ با حقيقتهاي بيان شده در سخنان ائمة معصومين(ع) تفسير و تطبيق نمايد. ملاصدرا با وجود صبغة عقلي و شرعي مفهوم امامت و رهيافتهاي گوناگون در اين زمينه، هرگز به قرائت بشري و غيرالهي از اين منصب نپرداخته، بلكه با اصالتبخشي و توجه به آموزههاي روايي و باورهاي كلامي شيعه، در تبيين روايات «كتاب الحجة» بعنوان بخشي از كتاب الكافي، بر فرابشري و الهيبودن اين مقامپافشاري ميكند. او هنگام بحث از مفهوم امامت، ضمن طرح و نقد ديدگاه فرقههاي مختلف اسلامي در موضوع نصب، وجود امام(ع) را براساس قاعدة امكان اشرف ضروري ميداند و ويژگيها و امتيازهايي را براي اثبات حجتبودن امام(ع) برميشمارد.
پرونده مقاله
سیاست جنایی به تدبیر علمی و تدبّر عملی دربارة پدیدة مجرمانه میپردازد و از لحاظ اینکه با پدیدة مجرمانه مرتبط است، از هنجارها و ارزشهای موجود در جامعه متأثر شده و بايد بر اساس آن ارزشها و باورها سامان یابد. در جامعه یا نظامی که ایدئولوژی و ارزشهای غالب آن دینی است نمیتوان چکیده کامل
سیاست جنایی به تدبیر علمی و تدبّر عملی دربارة پدیدة مجرمانه میپردازد و از لحاظ اینکه با پدیدة مجرمانه مرتبط است، از هنجارها و ارزشهای موجود در جامعه متأثر شده و بايد بر اساس آن ارزشها و باورها سامان یابد. در جامعه یا نظامی که ایدئولوژی و ارزشهای غالب آن دینی است نمیتوان از سیاستهای وارداتی یا ترجمانی که ریشه در اصول مورد پذيرش مبدأ صدور آن دارد، کارآیی لازم را انتظار داشت. بهمين دليل پایه ریزی الگویی از سیاست جنایی که با اصول و ارزشهای پذیرفته شده در جامعة هدف متناسب باشد، امری مهم تلقی میشود. سیاست جنایی متعالیه الگویی است که ابتنای نظری آن برگرفته از حکمت متعالیه صدرالمتألهین است. اين الگو علاوه بر جامعیت در تأمین مصالح مادی و دنیوی، بر خلاف سیاستهای جنایی متعارف، دارای ابعاد متافیزیکی و معنوی و مطابق با باورهای دینی و آموزه های اسلامی و مشترکات فطری و انسانی است که هدف غایی آن، نورانیت انسان و جامعه و در نهایت، تأمین سعادت انسان و رساندن وی به قرب الهی است. مقالة حاضر بمثابه يك پيشگفتار، درصدد تبیین مختصات و مؤلفه های این الگو با نگاهی به قوانین موجود کشور برآمده است.
پرونده مقاله
برخي مخالفان فلسفه و بسياري از خاورشناسان چنين ميپندارند كه فلسفة اسلامي تكرار سخنان و نظريات فلاسفة يونان است و نه تنها از تعاليم اسلامي بكلي دور است، بلكه گاهي در تضاد و تعارض با تعاليم قرآني است. هدف اين نوشتار آنست تا با تبيين حد و حدود نقش و تأثيرگذاري قرآنكريم چکیده کامل
برخي مخالفان فلسفه و بسياري از خاورشناسان چنين ميپندارند كه فلسفة اسلامي تكرار سخنان و نظريات فلاسفة يونان است و نه تنها از تعاليم اسلامي بكلي دور است، بلكه گاهي در تضاد و تعارض با تعاليم قرآني است. هدف اين نوشتار آنست تا با تبيين حد و حدود نقش و تأثيرگذاري قرآنكريم بر يك بحث عقلي و فلسفي، و نيز بررسي آثار فلاسفة مسلمان، نشان دهد كه آنها بمنظور بسط و تكامل مباحث فلسفي ـو بطورخاص، خداشناسي فلسفيـ از تعاليم قرآني بهره بردهاند و گسترش كمّي و كيفي مسائل، استدلالها، نظريهها و قواعد فلسفي در اين حوزه وامدار تعاليم قرآني است. اين تأثير و بهرهگيري بميزاني است كه به تحول محتوايي و ساختاري فلسفة يونان منتهي شده و رويكرد و نگرش كلي فلسفة اسلامي را از فلسفة يوناني متمايز ساخته است.
پرونده مقاله
«تربيت كلگرا» يكي از رهيافتهاي تربيتي قرن بيستم در غرب است كه با كاستيهاي موجود در نظام تربيتي مدرن مقابله كرده است. با اندكي توجه ميتوان شباهتهايي بين تعليم و تربيت ديني و اسلامي با اين روش تربيتي يافت؛ تا آنجا كه ميتوان گفت تربيت كلگرا شيوة رايج تربيت در نظام آمو چکیده کامل
«تربيت كلگرا» يكي از رهيافتهاي تربيتي قرن بيستم در غرب است كه با كاستيهاي موجود در نظام تربيتي مدرن مقابله كرده است. با اندكي توجه ميتوان شباهتهايي بين تعليم و تربيت ديني و اسلامي با اين روش تربيتي يافت؛ تا آنجا كه ميتوان گفت تربيت كلگرا شيوة رايج تربيت در نظام آموزش سنتي ما بوده است. اين پژوهش به طرح برخي از اصول تربيتي در حكمت متعاليه ميپردازد كه ذيل مفهوم «كلگرايي» قرار ميگيرند. برخي از اصول مطرح شده عبارتند از: لزوم جمع ميان ماده و معنا، تربيت بدن بهمراه روان و كلگرايي اخلاقي و معرفتي. همچنين در ذيل كلگرايي معرفتي به جايگاه ويژة عقل در معرفتشناسي پرداخته شده و اصول تربيتي متناسب با عقلانيت استخراج گرديده است كه از جمله آنها محاسبه و لزوم آموزش تعقل به متربي است. در انتها برخي از روشهاي اجرايي متناسب با اصول ياد شده، آمده است. اين تحقيق از روش كيفي تحليل محتوا و استنتاج فلسفي بهره برده است. به اين ترتيب كه با مراجعه به كتابهاي صدرالمتألهين در حكمت متعاليه و برخي از شارحان وي، به استخراج اصول تربيتي متناسب و در راستاي كلگرايي پرداخته است.
پرونده مقاله
در اين پژوهش مسئلة امكان تكليف يكسان از منظر دين و فلسفه، با توجه به مباني انسانشناسانه در منابع ديني و فلسفي مورد بحث قرار گرفته است. از آنجا كه مسئلة تكليف يكسان پيوندي با وحدت و كثرت نوعي انسان دارد، بررسي ديدگاه ديني و فلسفي در اينباب ميتواند راهگشا باشد. گرچه بزر چکیده کامل
در اين پژوهش مسئلة امكان تكليف يكسان از منظر دين و فلسفه، با توجه به مباني انسانشناسانه در منابع ديني و فلسفي مورد بحث قرار گرفته است. از آنجا كه مسئلة تكليف يكسان پيوندي با وحدت و كثرت نوعي انسان دارد، بررسي ديدگاه ديني و فلسفي در اينباب ميتواند راهگشا باشد. گرچه بزرگان اديان و اكثر فلاسفه، طرفدار «وحدت نوعي» انسان هستند اما فلاسفة اصالت وجودي به «كثرت نوعي» معتقدند. از اينرو، اگرچه از نظر عملي، اديان و عموم فلاسفه به يكساني تكليف پايبند هستند، اما بلحاظ نظري ميتوان گفت كه لازمة كثرت نوعي انسان، ناهمانندي تكليف است. بنابرين بنظر ميرسد در برخي موارد ناسازگاريهايي رخ دهد، مانند تعارض ميان نظرية كثرت نوعي انسان در بيان ملاصدرا و التزام عملي وي به تكليف يكسان. البته براي رفع اين ناسازگاري ميتوان به جنبة ثبات انسان با وجود حركت جوهري و كثرت نوعي اشاره كرد. تعارض ديگر، ميان آياتِ دالّ بر تساوي ذاتي انسانها و آيات ِحاكي از تكليف در حد وسع است كه براي توجيه اين دوگانگي نيز، ميتوان به تفاوت ميان مرحلة جعل و مجعول تكاليف تمسك كرد.
پرونده مقاله
فصل چهارم مقدمة قیصری بر فصوصالحكم ابنعربي، در باب تبیین جواهر و اعراض بر اساس طریقة عرفاست و بیشتر بدنبال تبیین نفس رحمانی است. اما در این بین، بحثي مفصل نیز در بیان نفس رحمانیِ عرفا به زبان فلسفی دارد. امامخميني(ره) در تعلیقهيي، با استفاده از حکمت متعالیه به نقد ب چکیده کامل
فصل چهارم مقدمة قیصری بر فصوصالحكم ابنعربي، در باب تبیین جواهر و اعراض بر اساس طریقة عرفاست و بیشتر بدنبال تبیین نفس رحمانی است. اما در این بین، بحثي مفصل نیز در بیان نفس رحمانیِ عرفا به زبان فلسفی دارد. امامخميني(ره) در تعلیقهيي، با استفاده از حکمت متعالیه به نقد بیان قیصری پرداخته است. قیصری در خاتمة اين فصل نکاتی را در باب معنای تعین و انواع آن نيز بيان کرده که امام(ره) در تعلیقهيي دیگر، تبییني دقیق از انواع تعین به زبان عرفانی ارائه داده است. این معنای تعین و انواع آن بقلم قیصری، تقریباً بطور کامل در فصل سوم از مرحلة چهارم امور عامة اسفار اربعه انعکاس یافته که نشان از تأثیرپذیری بسيار فلسفة صدرایی از سنت عرفانی ابنعربی بطور عام، و مقدمة قیصری بطور خاص، دارد. از منظر قیصری، اعراض باید فصول جواهر باشند، اما از نظر صدرالمتألهین و بتبع او، امامخمینی(ره)، فصل جوهر، جوهر است نه عرض. قیصری معتقد است گاهی تعین، عین ذات است و گاهی نیز امری زائد بر ذات، اما امام بر اين باور است كه اساساً تعین به ذات حق تعالی تعلق نمیگيرد زیرا تعین از آثار تجلیات اسمائی است؛ اما آنچه دارای احدیت جمع تعینات است، اسم اعظم و انسان کامل است. هدف اصلي مقاله حاضر تبيين، تحلیل و گاه نقد دقیق مقاصد متن قیصری و تعلیقات امامخمینی(ره) بر آن است. امام(ره) در یک تعلیقه با استفاده از ذخایر فلسفة صدرایی به نقد قیصری پرداخته و در تعلیقهيي دیگر، در واقع بر مبناي بخشی از اسفار اربعه، مواضع خود را تبیین نموده است.
پرونده مقاله
تحليل فلسفي تغييرات اجسام طبيعي، فيلسوفان مشاء را به آموزة هيولي رسانيد. هيولي، جوهري ذاتاً فاقد فعليت است كه در فرايند تغيير ثابت باقي ميماند. فيلسوفان مشاء در بسياري از مباحث فلسفي، ازجمله تقسيم مشهور موجودات به مادي و مجرد، آموزة هيولي را بكار گرفتهاند. اما برغم تأك چکیده کامل
تحليل فلسفي تغييرات اجسام طبيعي، فيلسوفان مشاء را به آموزة هيولي رسانيد. هيولي، جوهري ذاتاً فاقد فعليت است كه در فرايند تغيير ثابت باقي ميماند. فيلسوفان مشاء در بسياري از مباحث فلسفي، ازجمله تقسيم مشهور موجودات به مادي و مجرد، آموزة هيولي را بكار گرفتهاند. اما برغم تأكيد فيلسوفان مشائي بر اين آموزه، سهروردي وجود هيولاي مشائي را انكار كرد. در مورد صدرالمتألهين نيز گرچه خود در جايي بصراحت ابعاد و زواياي ديدگاهش دربارة هيولي را تشريح نكرده، اما با تتبع در آثار او و بويژه با توجه به مباني فلسفيش ميتوان استنباط كرد كه هيولاي مشائي در حكمت متعاليه پذيرفتني نيست؛ تا آنجا كه برخي فيلسوفان معاصر حتي مدعاي هيولاي مشائي را در چارچوب حكمت متعاليه خودمتناقض دانستهاند. در عين حال، واژگان هيولي و ماده همچنان در آثار صدرالمتألهين پركاربردند، چراكه فارغ از مواردي كه او درصدد شرح آراء گذشتگان است، خود او نيز به نوعي هيولي باور دارد كه بايد آن را «هيولاي تحليلي» ناميد. هيولاي تحليلي يك معقول ثاني فلسفي است كه از تحليل حركت جوهري انتزاع ميشود. اين هيولي با صورت، تركيب اتحادي دارد و بر اساس آن ميتوان موجودات را به ثابت و سيال تقسيم كرد.
پرونده مقاله
این پرسش که «آیا خدا به جزئیات علم دارد؟» یکی از پرسشهای بنیادین در حوزۀ خداشناسی فلسفی است. برخی بدون توجه به واژة «خدا» که در تصور آن اختلافنظر وجود دارد، درصدد اثبات یا انکار علم الهی به جزئیات برآمدهاند. در سنت فلسفی یی که سخن از آن با افلاطون و ارسطو آغاز میشود و چکیده کامل
این پرسش که «آیا خدا به جزئیات علم دارد؟» یکی از پرسشهای بنیادین در حوزۀ خداشناسی فلسفی است. برخی بدون توجه به واژة «خدا» که در تصور آن اختلافنظر وجود دارد، درصدد اثبات یا انکار علم الهی به جزئیات برآمدهاند. در سنت فلسفی یی که سخن از آن با افلاطون و ارسطو آغاز میشود و ابنسینا نیز در درون این سنت جای میگیرد، علم الهی به جزئیات انکار میگردد اما در چارچوب همین مکتب، توماس آکوئیناس در مقام يك متکلم، این علم را برای خدا اثبات میکند. از دیدگاه ابنسینا میان «ماهیت» و «وجود» بعنوان دو مرتبة مختلف از هستی، تفاوت بنیادین وجود دارد. واجبالوجود علت برای اعطاء وجود به ماهیات میباشد و به این دلیل نمیتواند ماهیات را در جزئیات آنها بشناسد، چرا که آنها مستقل از او، «وجود» ندارند؛ البته ابنسینا علم الهی به جزئیات را از طریق «وجودشان» انکار نكرده است. اما در تصور کلامی توماس از خدا، بمثابه خدای متشخص، انکار علم
الهی به جزئیات، منجر به خلل در قدرت الهی میگردد. بعلاوه، در صورت انکار علم الهی به جزئیات، انسان که مخلوق خداست، در مرتبهيي بالاتر از خالق قرار میگیرد، زیرا میتواند جزئیات را بشناسد. آکوئیناس که در اینجا در قامت یک متکلم ظاهر شده، مرز میان فلسفه و الهیات را نادیده گرفته و در اعتراض به ابنسینا ميگويد کلیاتی مانند «حیوان» و «انسان» نمیتوانند ملاک تمایز یک جزئی مانند «سقراط»، از دیگران باشند. مقالۀ حاضر به تحلیل و تطبیق دیدگاه ایندو فیلسوف در مورد علم خدا به جزئیات میپردازد.
پرونده مقاله
میان حکمت عملی و حکمت نظری رابطهيی ناگسستنی وجود دارد. صناعات خمس نیز بعنوان بخشی از حکمت نظری میتواند در حکمت عملی دخيل باشد. حکمت عملی گاهی بمثابه معرفت و دانش، و گاهی بمثابه خُلق یا فضیلت بکار میرود. پرسش تحقیق حاضر اینست که نقش صناعات خمس، اولاً، در تولید مؤلفهها چکیده کامل
میان حکمت عملی و حکمت نظری رابطهيی ناگسستنی وجود دارد. صناعات خمس نیز بعنوان بخشی از حکمت نظری میتواند در حکمت عملی دخيل باشد. حکمت عملی گاهی بمثابه معرفت و دانش، و گاهی بمثابه خُلق یا فضیلت بکار میرود. پرسش تحقیق حاضر اینست که نقش صناعات خمس، اولاً، در تولید مؤلفههای شناختاری حکمت عملی و ثانیاً، در مبادی صدور فعل، چقدر و چگونه است؟ چه عوامل و متغیرهایی از صناعات خمس، سازندة حکمت عملی هستند؟ اهمیت بیان رابطة آن دو در اینست که ملکات نفسانی، به هویت انسان تعين ميبخشند و صناعات خمس ملکات نفسانیند که میتوانند با تأثیرگذاری بر مبادی صدور فعل، در تعین هویت انسان نقش داشته باشند و در نتیجه، تمام شئون زندگی بشر مانند زندگی علمی، اجتماعی، سیاسی و... را تحت تأثیر قرار دهند. در این نوشتار ابتدا صناعات خمس و بطور خاص، ویژگیهای مشترک آنها از کتابهای منطقی استخراج شده و سپس با روش توصیفی ـ تحلیلی تأثیر آنها در مؤلفههای حکمت عملی دانشی و خُلقی
بررسی ميشود. در بخش نخست، چرخش معرفتی از تصورات و تصدیقات خطایی، اثربخشی در روششناسی حکمت عملی، شکلگیری مفاهیم اعتباری در مقام عمل و حصول تعقلات عقل عملی برای انواع انسانها، و در بخش دوم، انتظامبخشی به وظایف ویژۀ عقل عملی، مهارت تطبیق امور شناختی بر امور اجرایی، تأثیر در مبادی شناختی صدور فعل و شکلدادن به کنشهای انسانی، بعنوان نتایج تحقیق حاصل شده است.
پرونده مقاله
این نوشتار با روش توصیفی ـ تحلیلی به بررسی دیدگاه ملاصدرا دربارة انگیزش اخلاقی پرداخته است. ملاصدرا در آثار خویش، برای مبدأ انگیزشی انسان برای انجام فعل، دو نوع تبیین ارائه داده است: تبیین ماهوی و تبیین اشتدادی. او در تبیین ماهوی هماهنگ با فیلسوفان پیش از خود، گاه انگیز چکیده کامل
این نوشتار با روش توصیفی ـ تحلیلی به بررسی دیدگاه ملاصدرا دربارة انگیزش اخلاقی پرداخته است. ملاصدرا در آثار خویش، برای مبدأ انگیزشی انسان برای انجام فعل، دو نوع تبیین ارائه داده است: تبیین ماهوی و تبیین اشتدادی. او در تبیین ماهوی هماهنگ با فیلسوفان پیش از خود، گاه انگیزش را به حلقة اول از مبادی صدور فعل یعنی شناخت و تصور (داعی) نسبت داده، اما در بیشتر موارد عامل اصلی انگیزش را به حلقة دوم یعنی شوق مربوط میداند. شوق پس از ادراک (تصور و تصدیق) و پیش از اراده (اجماع و عزم)، حالتی انگیزشی در فاعل ایجاد میکند. بر اساس این تبیین، ممکن است فاعل، خوبیِ فعل را درک و تصدیق کند اما نسبت به آن شوق نداشته باشد و نیز احتمال دارد امری را که نسبت به آن شوق دارد، اراده نکند و بنابرین میان این سه مرحله رابطهيی امکانی تصویر میشود. بر اساس تبیین وجودی و اشتدادی، میان ادراک، شوق و اراده پیوندی عمیق و ذاتی وجود دارد که از آن میتوان به «درونگرایی اشتدادی» تعبیر نمود. اعتقاد ملاصدرا به 1) سریان علم، شوق و اراده در سراسر وجود، 2) هویت واحد نفس و وحدت قوا و افعال و 3) نقش دوگانة شناختی ـ انگیزشی عقل عملی، دلايلی است که میتواند به تبیین این نوع از درونگرایی در دیدگاه او کمک نماید.
پرونده مقاله
دیدگاه مشهور اینست که مفاهیم فلسفییی مانند وجود، وحدت، علیت و ضرورت، هیچگونه مابازائی در خارج ندارند و حتی بفرض اینکه این مفاهیم در خارج مابازاء داشته باشند نیز انسان توان درک آنها را ندارد، زیرا مواجهة انسانها با دنیای محسوسات از طریق حواس است و حواس نیز تنها توان درک چکیده کامل
دیدگاه مشهور اینست که مفاهیم فلسفییی مانند وجود، وحدت، علیت و ضرورت، هیچگونه مابازائی در خارج ندارند و حتی بفرض اینکه این مفاهیم در خارج مابازاء داشته باشند نیز انسان توان درک آنها را ندارد، زیرا مواجهة انسانها با دنیای محسوسات از طریق حواس است و حواس نیز تنها توان درک کیفیات محسوس اشیاء را دارند و حتی قادر به درک تمام عوارض هم نیستند. با پذیرش ایندو مطلب، راه انتزاع مفاهیم فلسفی از واقعیات محسوس خارجی بطورکلی بسته بنظر میرسد. این پژوهش با روش توصیفیـتحلیلی، بر اساس برخی از مبانی حکمت متعالیه ـازجمله تقرر و ثبوت مفاهیم فلسفی در خارج، نحوۀ وجود نفس و کیفیت ادراک آنـ درصدد اثبات این مطلب است که مفاهیم فلسفی، مستقیم و بدون واسطه از خارج و از دل ادراکات حسی بدست می آیند. اگرچه این نظریه در آثار صدرالمتألهین وجود ندارد اما مبانی فلسفی وی، زمینه و بستر چنین تبیینی را بخوبی فراهم میکند.
پرونده مقاله
در فلسفۀ افلاطون و سنت عرفان اسلامی، عالَم و آدم دارای دو بعد جسمانی و روحانی معرفی شدهاند. بعد روحاني انسان میتواند در عوالم هستي سفر معنوی صعودی و نزولی داشته باشد. در عرفان اسلامی، طی مراتب هستی، یعنی حضرات خمس، در سفرهای چهارگانه توضیح داده شده است که شامل سفر از خ چکیده کامل
در فلسفۀ افلاطون و سنت عرفان اسلامی، عالَم و آدم دارای دو بعد جسمانی و روحانی معرفی شدهاند. بعد روحاني انسان میتواند در عوالم هستي سفر معنوی صعودی و نزولی داشته باشد. در عرفان اسلامی، طی مراتب هستی، یعنی حضرات خمس، در سفرهای چهارگانه توضیح داده شده است که شامل سفر از خلق به حق، سیر در حق، سفر از حق به خلق و در نهایت سیر با حق در خلق میباشد. سفر معنوی در فلسفة افلاطون نیز با استفاده از سیر دیالکتیکی، تمثیل خط و تمثیل غار قابل تبیین است. افلاطون بطور کلی به این سفر معنوی پرداخته و قصد تقسیمبندی مراتب آن را نداشته است، اما میتوان آراء او را بطریقی صورتبندی کرد که بر این چهار سفر مطابقت پیدا کند. در این صورت، سفر معنوی در فلسفة افلاطون این چهار مرحله را شامل خواهد شد: سفر از سایهها به عالم مُثُل،
سیر در مُثُل، سفر از عالم مُثُل به عالم محسوس، و در نهایت، سیر با مُثُل در سایهها. بدینترتیب، سفر اول، دوم و چهارم با اختلافاتی که ایندو تفکر در نگاه به برترین مراتب هستی و انسان کامل دارند، بصورت واضحتری قابل تطبیق است. سفر سوم گرچه قابلتطبیق است، ولی تطبیق در آن بصراحت سه سفر دیگر نیست. نگاه دینی عارفان، تأکید آنان بر ریاضت و تزکیة نفس و فاصلة زمانی طولانی که میان طرح ایندو نوع اندیشه وجود دارد، از مواردی است که تفاوتهايی عمیق بین آنها ایجاد کرده است.
پرونده مقاله
«هویت» یکی از مهمترین کلیدواژههای علوم انسانی در دنیای معاصر است که همچون سایر مفاهیم نظری، برآمده از مبانی متافیزیکی بوده و نمیتواند از حدود آن مبانی، فراتر رود. بررسی اصول حکمت متعالیه بر مبنای توجه به حقیقت وجود و احکام آن، نشان میدهد که هویت حقیقی انسان، همان نحوۀ چکیده کامل
«هویت» یکی از مهمترین کلیدواژههای علوم انسانی در دنیای معاصر است که همچون سایر مفاهیم نظری، برآمده از مبانی متافیزیکی بوده و نمیتواند از حدود آن مبانی، فراتر رود. بررسی اصول حکمت متعالیه بر مبنای توجه به حقیقت وجود و احکام آن، نشان میدهد که هویت حقیقی انسان، همان نحوۀ وجود اوست که بسیط بوده و در عین ثبات شخصیت، سیال و تدریجی است؛ از اینرو، در طول حرکت خود، تحولاتی مختلف را تجربه کرده و کمالات علمی و عملی متعددی بدست می¬آورد که باعث میشود دارای آثار و مراتب گوناگونی باشد، بگونه¬یی که از هر مقطع آن، اوصاف و عناوین متفاوتی برداشت میشود. این درک از انسان، نه¬تنها با واقعیتهای زندگی بشری و فرهنگ ایرانیـاسلامی سازگار است، بلکه بسیاری از دغدغه¬ها و چالشهای علوم جدید در زمینۀ انسان¬شناسی و بحران هویت را حل میکند. نوشتار حاضر، مبانی هستیشناختی حکمت متعالیه در نسبت با هویت انسان، و همچنین آثار آن را بررسی میکند.
پرونده مقاله
ملاصدرا بر اساس مبانی حکمت متعالیه، بویژه حرکت جوهری، تشکیک در مراتب وجود، انسان و شناخت، به بیان مراتب ایمان پرداخته است. او گاه ایمان را به تقلیدی، برهانی و عیانی و گاهی به ظاهری و حقیقی و همچنین به لفظی، معنایی، حقیقی (برهانی یا کشفی) و استغراق در نور احدیت تقسیم کرد چکیده کامل
ملاصدرا بر اساس مبانی حکمت متعالیه، بویژه حرکت جوهری، تشکیک در مراتب وجود، انسان و شناخت، به بیان مراتب ایمان پرداخته است. او گاه ایمان را به تقلیدی، برهانی و عیانی و گاهی به ظاهری و حقیقی و همچنین به لفظی، معنایی، حقیقی (برهانی یا کشفی) و استغراق در نور احدیت تقسیم کرده است. از نظر او، اوج ایمان از آنِ کاملان در عقل نظری و عملی است که اندک افرادی از آنان به خلافت الهی و انسان کامل میرسند. جیمز فاولر، الهیدان و روانشناس معاصر، با تأثیرپذیری از برخی الهیـدانـان جـدید مسیحـی ماننـد تیلیـخ و روانشناسانی مانند پیاژه، کولبرگ و اریکسون، رشد ایمان را در شش مرحله تبیین کرده اسـت: 1) شهـودیـتصویری، 2) اسطورهیـیـواقعی، 3) تـرکیبـیـعـرفـی، 4) انـفـرادیـانتقـادی، 5) پیونددهنده، 6) دین جهانی. وسعت نظر شناختی و اخلاقی خویش، نمونهیی از مرحلۀ ششم ایمان هستند. در این نوشتار ابتدا با روش توصیفیـتحلیلی به تبیین دیدگاه ملاصدرا درباب مراتب ایمان و دیدگاه فاولر دربارۀ مراحل رشد ایمان پرداخته و سپس به مقایسۀ نقاط اشتراک و تفاوت و ارزیابی ایندو دیدگاه پرداخته شده است.
پرونده مقاله
مزلو، در مقام یک روانشناس انسانگرا و ملاصدرا، در مقام یکی از بزرگترین اندیشمندان سنت اسلامی، دیدگاههای متفاوتی دربارۀ چیستی انسان بیان کردهاند. با توجه به اینکه هر دو اندیشمند، اهتمامی ویژه به تبیین ویژگیها، مقدمات لازم برای کمال انسان، روند کمال انسان و خصوصیات انسان چکیده کامل
مزلو، در مقام یک روانشناس انسانگرا و ملاصدرا، در مقام یکی از بزرگترین اندیشمندان سنت اسلامی، دیدگاههای متفاوتی دربارۀ چیستی انسان بیان کردهاند. با توجه به اینکه هر دو اندیشمند، اهتمامی ویژه به تبیین ویژگیها، مقدمات لازم برای کمال انسان، روند کمال انسان و خصوصیات انسان کامل داشتهاند، مقایسۀ مبانی انسانشناختی آنها میتواند ثمراتی ارزشمند بدنبال داشته باشد. کرامت ذاتی، اختیار، توانایی حرکت بسمت کمال، برخورداری از فطرت، پذیرش تجربههای معنوی و محدود نبودن روند کمال انسان، برخی از مبانی مشترک ایندو بشمار میآیند، اما آنها تفسیرهایی متفاوت از این مبانی ارائه دادهاند. همچنین دیدگاه هردو فیلسوف در مورد محوریت خداوند در زندگی انسان، ابعاد وجودی، نیازهای بنیادین، مراحل رشد انسان، غایت کمال انسان و ویژگیهای انسان کامل، متفاوت است. صدرالمتألهین با بهرهگیری از مبانی دینی، عرفانی و فلسفی، تلفیق این مبانی و ارائۀ تصویری جامع و سازوار از حقیقت انسان، توانسته نظامی متقن از مبانی شناختی ارائه کند که احصاء دقیق و جامع آنها میتواند برای بحثهای امروزی نیز راهگشا باشد. جمع بین عرفان، شریعت و برهان، یکی از مهمترین ویژگیهای اندیشۀ فلسفی ملاصدراست که در تمام مؤلفه¬های مورد قبول دربارۀ چیستی انسان، تأثیرگذار است.
پرونده مقاله
بر مبنای اصل تشکیک وجود در حکمت صدرایی، جهان هستی نظامی طولی است که از اعلی علیین تا اسفلالسافلین امتداد دارد و هر موجودی، در درجه¬یی از شدت و ضعف وجودی قرار میگیرد. قبول این مبنا در حکمت صدرایی، در کنار مشاهدات ما در جهان پیرامون از موجودات همعرضی که هیچ رابطۀ علّیـ چکیده کامل
بر مبنای اصل تشکیک وجود در حکمت صدرایی، جهان هستی نظامی طولی است که از اعلی علیین تا اسفلالسافلین امتداد دارد و هر موجودی، در درجه¬یی از شدت و ضعف وجودی قرار میگیرد. قبول این مبنا در حکمت صدرایی، در کنار مشاهدات ما در جهان پیرامون از موجودات همعرضی که هیچ رابطۀ علّیـمعلولی با هم ندارند، مثل یک سنگ و یک درخت، این پرسش مهم را در تاریخ اندیشۀ بعد از صدرالمتألهین پیش آورد که چگونه میتوان بین این دو حقیقت، جمع نمود. پاسخ به این پرسش، در چهارصد سال گذشته، اختلافهایی مبنایی بین شارحان آثار ملاصدرا پدید آورده است. ما در این پژوهش نشان میدهیم که پذیرش نظام طولی و تشکیکی وجود، منافاتی با پذیرش کثرتهای عرضی ندارد و آنچه در تشکیک وجود صدرایی پذیرفته شده، یک نظام تفاضلی بین همـۀ موجـودات است، نـه صرفـاً یک نظام علّـی ـ معلولـی. کلیـد اصلـی فهـم ماجرای کثرتهای عرضی در اندیشۀ صدرایی را باید در ماجرای ارباب انواع و ملحقات آن یافت. صدرالمتألهین در ارائۀ نظام فیض خود، تأثیر فراوانی از اندیشۀ سهروردی پذیرفته و از نحـوۀ صـدور اربـاب انـواع، در مجالهـای مختلف، دفاع کرده است. ارباب انواع همان عقول عرضی هستند که پذیرش آنها، مساوی است با حل ماجرای کثرتهای عرضی در همۀ عوالم طولی وجود.
پرونده مقاله
فخررازي، از متكلمان برجستة اشعري، در كتاب المطالب العالية من العلم الالهي هيجده شبهه را بر قانون عليت وارد كرده است. او اين شبهات را بنقل از ديگران مطرح كرده اما بنظر ميرسد شبههكننده، خود او باشد. برخي از اين شبهات را محقق لاهيجي در كتاب شوارق الالهام آورده و پاسخ چکیده کامل
فخررازي، از متكلمان برجستة اشعري، در كتاب المطالب العالية من العلم الالهي هيجده شبهه را بر قانون عليت وارد كرده است. او اين شبهات را بنقل از ديگران مطرح كرده اما بنظر ميرسد شبههكننده، خود او باشد. برخي از اين شبهات را محقق لاهيجي در كتاب شوارق الالهام آورده و پاسخ داده، ولي اكثر آنها بدون پاسخ ماندهاند. در مقالة حاضر ما پانزده شبهه از اين شبهات را كه اهميت بيشتري دارند، نقل و پاسخهاي ديگران به آنها را ذكر ميكنيم. از آنجا كه اكثر اين شبهات پاسخ داده نشدهاند، درحاليكه ميتوان آنها را بر اساس حكمت متعاليه صدرايي پاسخ داد، ما آنها را با تلخيص عبارات فخر رازي آورده و سپس بر اساس نكات پذيرفته و اثبات شده در حكمت متعاليه، پاسخ ميدهيم. برخي از اين شبهات نيز بر اساس رويكردهاي سهگانة، مشائي، اشراقي و متعاليه قابل حل نيستند و بايد آنها را با مباني عرفاني پاسخ داد.
پرونده مقاله
ملاصدرا در حکمت متعالیه، «حقیقت» در آرمانگرایی را با «حقایق» در واقعگرایی، در کنار هم میداند؛ به این معنی که حقایق، همان حقیقتند که در پردۀ مراتب، خود را نمایان ساخته است. سفرهای چهارگانه نزد عرفا، راهی برای تعالی عرفانی است که سالک طی مراتب میکند. این سفر از فطرت آغا چکیده کامل
ملاصدرا در حکمت متعالیه، «حقیقت» در آرمانگرایی را با «حقایق» در واقعگرایی، در کنار هم میداند؛ به این معنی که حقایق، همان حقیقتند که در پردۀ مراتب، خود را نمایان ساخته است. سفرهای چهارگانه نزد عرفا، راهی برای تعالی عرفانی است که سالک طی مراتب میکند. این سفر از فطرت آغاز میشود؛ فطرت نیز مراتبی دارد که نازلترین مرتبۀ آن، طبیعت است. پس این سفر، یا بعبارتی این یادگیری، از طبیعت آغاز میشود و با طی سلسله مراتب، کامل میگردد. مراتب یادگیری، مرتبۀ نظر و عمل را توأمان دربرمیگیرد. روششناسی ملاصدرا در فلسفهاش، مبتنی بر سخن وحی، برهان عقل و مشاهدۀ قلب است، به این معنی که هر سه منظر،
باید راستی، واقعیت و حقیقت یک یافته را ادراک و تأیید کنند. پژوهش پیشرو با تکیه بر حکمت متعالیه در ابعاد فلسفی و با روش برهانی، به تعریف، خاستگاه و اهداف پرورش سرشتگرایانه پرداخته و در موضوع، هدف و شیوه، از روش فراترکیب بهره میبرد تا مراتب یادگیری سرشتگرایی را که مبتنی بر فطرت انسان است، عرضه و معرفی نماید. هدف این پژوهش، معرفی الگوی مفهومی تربیتی و یادگیری است و ابتناء فلسفی آن، لزوماً محدود به یکی از مکاتب و آراء فلسفی نیست.
پرونده مقاله