دربارة هبوط حضرت آدم(ع) تفاسير و تاويل متفاوتي، اعم از رويكرد مدحي و ذمّي وجود دارد اما اينكه كدام تفسير با مقام نبوت و خلافت ايشان سازگارتر بوده و از دقت و قوت بيشتري برخوردار است، نياز به بحث و بررسي دارد. در اين مقاله تبيين ميشود كه در ميان تفاسير متعدد، چگونه وجه م چکیده کامل
دربارة هبوط حضرت آدم(ع) تفاسير و تاويل متفاوتي، اعم از رويكرد مدحي و ذمّي وجود دارد اما اينكه كدام تفسير با مقام نبوت و خلافت ايشان سازگارتر بوده و از دقت و قوت بيشتري برخوردار است، نياز به بحث و بررسي دارد. در اين مقاله تبيين ميشود كه در ميان تفاسير متعدد، چگونه وجه مدحي هبوط بيش از وجه ذمّي آن قابل دفاع است و از سويي آيا ميتوان براي هبوط وجه ضرورت و وجوب نيز لحاظ نمود يا خير؟ از ديدگاه اهل معرفت ـ بخصوص صدرالمتألهينـ پيدايش كثرات كرانهناپيداي عالم طبيعت، عمران و آباداني زمين، كثرت نسل انسان، استكمال او در پرتو عشق، عرفان و عمل تا نيل به مقام لامقامي خليفةاللهي و بويژه ظهور يافتن غايت عالم هستي، انسان كامل محمدي، حضرت خاتم الانبياء(ص) و اهل بيت مطهر ايشان(ع) در كسوت بشري و بسياري بركات ديگر، همه در پرتو هبوط محقق شد. از اينرو هبوط نه فقط امري ممدوح، بلكه ضروري بود كه طبق ارادة تكويني و ازلي خداوند، ضرورتاً بايد محقق ميشد و انسان را نردباني ميگشت از حضيض نزول تا بينهايت عروج و صعود.
پرونده مقاله
در آثار ملاصدرا «بهجت» بعنوان يكي از آثار وجود مطرح ميشود و همانند ساير مؤلفههاي وجودي نميتوان تعريف ماهوي از آن ارائه نمود. به همين منظور، در اين نوشتار تلاش شده با ارزيابي بهجت در يك شبكه معنايي متشكل از «لذت»، «سعادت» و «عشق» به شناخت دقيقتري از معناي وجودي و مصاديق چکیده کامل
در آثار ملاصدرا «بهجت» بعنوان يكي از آثار وجود مطرح ميشود و همانند ساير مؤلفههاي وجودي نميتوان تعريف ماهوي از آن ارائه نمود. به همين منظور، در اين نوشتار تلاش شده با ارزيابي بهجت در يك شبكه معنايي متشكل از «لذت»، «سعادت» و «عشق» به شناخت دقيقتري از معناي وجودي و مصاديق آنها دست يابيم. در اينباره ميتوان گفت كه مرتبة وجودي بهجت، برتر از لذت است و از نظر مصداقي، نسبت عموم و خصوص منوجه دارند. از سوي ديگر سعادت، رسيدن به وجود استقلالي مجرد يا همان، وجود استعلايي است و بهجت، آگاهي نفس به تحقق چنين مرتبة متعالييي ميباشد. پس بهجت و سعادت، معلول دستيابي به بالاترين مراتب وجود هستند و از نظر مصداقي، نسبت عموم و خصوص مطلق ميان آنها برقرار است. عشق و بهجت نيز هر دو، معلول تحقق كمال نفس هستند و از نظر معنايي و مصداقي، نسبت تساوي ميان آنها برقرار است. بنابرين ميتوان گفت در نظام وجودشناسانة ملاصدرا مؤلفههاي بهجت، لذت، عشق و سعادت بسيار درهمتنيده و مرتبط با يكديگر هستند، بنحوي كه تحقق هر يك از آنها زمينهساز دستيابي نفس به ساير آثار و خيرات وجود خواهد شد. در اين ميان بهجت بعنوان شاخص اصلي اين منافع وجودي، نقشي عميق و غيرقابل انكار دارد. پس از روشن شدن اشتراكات و تمايزات آنها، به شناسايي مؤلفههاي اثباتي و ثبوتي بهجت پرداخته و براساس آن به اين نتيجه رسيدهايم كه ميتوان بهجت را مشاهدة بالاترين كمالات وجودي نفس دانست كه از طريق رسيدن به درجه» وجود استقلالي مجرد و هيئت استعلايي محقق ميشود. دستيابي به چنين مرتبهيي براي نفس بواسطه» معرفت خداوند بعنوان علت هستيبخش انسان و شناخت خود، امكانپذير است كه موجبات دريافت بهجت عظيمي را براي نفس فراهم ميكنند. توجه به درجه» وجودي نفس در اين مرتبه و دستاوردهاي بيبديل آنها يعني معرفت به خدا و شناخت خود، جايگاه و تأثير بهجت نزد نفس را بخوبي روشن ميسازد.
پرونده مقاله
هدف اين نوشتار، واكاوي انديشههاي فلسفي ملاصدرا و ترسيم شاخصههاي اساسي تفكر اين فيلسوف و متعاقب آن، نشاندادن تأثيرپذيري فهم وي از تفكر فلسفي در تفسير و برداشت از متون ديني است. اين جستار با استفاده از روش توصيفي ـ تحليلي، پارهيي از مشخصههاي فكريـ فلسفي ملاصدرا را د چکیده کامل
هدف اين نوشتار، واكاوي انديشههاي فلسفي ملاصدرا و ترسيم شاخصههاي اساسي تفكر اين فيلسوف و متعاقب آن، نشاندادن تأثيرپذيري فهم وي از تفكر فلسفي در تفسير و برداشت از متون ديني است. اين جستار با استفاده از روش توصيفي ـ تحليلي، پارهيي از مشخصههاي فكريـ فلسفي ملاصدرا را در محورهاي خداشناسي، جهانشناسي و انسانشناسي توصيف ميكند و ميكوشد تا بدينوسيله اصول هرمنوتيكي ملاصدرا در فهم متون ديني را به تصوير كشد. در ادامه، برخي از تفاسير و برداشتهاي وي از متون ديني بيان ميشود تا از اين طريق، نفوذ جريان فلسفي و اصول هرمنوتيكي ملاصدرا در فهم متن ديني بخوبي نشان داده شود. با توجه به نقش برجستهيي كه اين متفكر بزرگ در انديشه و حكمت شيعي دارد، تعمق در آثار و نظريات فلسفي و بررسي روشها و اصول تفسيري او، در حوزة مطالعات صدرايي ضروري محسوب ميشود. دستاوردهاي اين پژوهش نشان ميدهد كه تفكر فلسفي ملاصدرا بطوركلي و ديدگاههاي فلسفي خاص وي، همچنين اصول هرمنوتيكي او كه برخاسته از حكمت متعاليه است و نيز بهرهگيري از برخي مفاهيم خاص در تبيين موضوعات فلسفي، او را در ارائه و تحليل مقولات ديني متمايز كرده است. در پايان، به اين نتيجه ميرسيم كه بطوركلي بهرهگيري از مقولات و نظريات فلسفي و مابعدالطبيعي، با درنظر گرفتن آسيبهايي كه براي آنها ميتوان متصور شد، فهم متمايزي از متون ديني را پيشروي مينهد.
پرونده مقاله
يكي از دلايل اصلي براي اثبات بقاي نفس، تجرد نفس است. اما در اين ميان، حل معضل بقاي همة نفوس انساني، منوط به تحليل نحوة تجرد نفس و اثبات تجرد خيالي است. محقق طوسي درصدد اثبات تجرد نفس برآمده و اساساً تجرد را بعنوان دليلي براي اثبات بقاي نفس مطرح كرده است. گرچه وي اشاره چکیده کامل
يكي از دلايل اصلي براي اثبات بقاي نفس، تجرد نفس است. اما در اين ميان، حل معضل بقاي همة نفوس انساني، منوط به تحليل نحوة تجرد نفس و اثبات تجرد خيالي است. محقق طوسي درصدد اثبات تجرد نفس برآمده و اساساً تجرد را بعنوان دليلي براي اثبات بقاي نفس مطرح كرده است. گرچه وي اشارهيي به اثبات تجرد خيالي ندارد اما برخي از ادلة ارائهشده، قابليت اثبات تجرد خيالي را دارند. از سوي ديگر وي معتقد است نفوسي كه به مرتبة تجرد عقلي نائل آيند، از تجرد خيالي نيز بهرهمندند. در مقابل، ملاصدرا نيز براي حل مسئلة بقاي تمام نفوس، تجرد عقلي و خيالي را اثبات كرده و اساساً تلاش وي در اثبات تجرد خيالي، معطوف به اثبات بقاي تمام نفوس بوده است. در اين ميان، برخي از ادلهيي كه ملاصدرا مطرح كرده، با محقق طوسي اشتراك دارد. ملاصدرا دلالت برخي از اين ادله را بر تجرد خيالي تام ميداند و علاوه بر آن چند دليل مستقل در اثبات تجرد عقلي و خيالي نيز مطرح كرده است. بنابرين، ملاصدرا با اثبات اينكه قوة خيال از مراتب نفس و خود، امري مجرد است، توانسته بقاي نفوسي را نيز مستدل كند كه از مرتبة تجرد خيالي ارتقا نيافتهاند. در نوشتار پيش رو، روشن شده است ادلهيي كه محقق طوسي بيان كرده، قابليت اثبات تجرد خيالي را دارند و بر اين اساس ـچنانكه ملاصدرا تبيين كرده استـ بقاي همة نفوس انساني با اثبات تجرد خيالي نفس امكانپذير است. اين امر بر اساس مباني صدرايي بروشني منقح است اما پيش از صدرالمتألهين و در تحقيقات محقق طوسي، تجرد خيالي را ميتوان تنها در نفوسي پيگيري كرد كه به مرتبة تجرد عقلي رسيدهاند كه اين امر، توان حل بقاي تمام نفوس انساني را ندارد.
پرونده مقاله
نفس انسان توانمنديهاي شگفتي دارد كه برخي از آنها در عرصههايي وراي سطح فعاليتهاي متداول و مرسوم ظاهر ميشود. روِيا، وحي و سحر از جمله اين توانمنديهاست و آنچه در اين پژوهش مورد نظر است بررسي و مقايسه ديدگاه ابنسينا و ملاصدرا پيرامون تعامل قواي ادراكي براي تحقق اين سه امر چکیده کامل
نفس انسان توانمنديهاي شگفتي دارد كه برخي از آنها در عرصههايي وراي سطح فعاليتهاي متداول و مرسوم ظاهر ميشود. روِيا، وحي و سحر از جمله اين توانمنديهاست و آنچه در اين پژوهش مورد نظر است بررسي و مقايسه ديدگاه ابنسينا و ملاصدرا پيرامون تعامل قواي ادراكي براي تحقق اين سه امر است. از نظر هر دو فيلسوف، در مسئلة روِيا، قواي ظاهر، باطن و عاقله با هم تعامل دارند؛ در مسئلة وحي، قواي ظاهر دخالتي ندارند و در سحر نيز همة قواي ادراكي در تعامل هستند. ملاصدرا بدليل مباني خاص خود علاوه بر تأثير عقل فعال و نفوس سماوي بر قواي ادراكي، قائل به تأثير عالم مثال منفصل بر اين قوا نيز هست. همچنين، عدم التزام ابنسينا به لوازم بحث حركت جوهري باعث شده كه در خصوص ارتباط نفس با بدن، تبيين متفاوتي ارائه نمايد. برغم اين اختلافات، ديدگاه دو فيلسوف پيرامون نحوه تعامل قوا در موارد متعدد، بيكديگر نزديك است كه ميتواند برخاسته از توجه ايشان به متون ديني باشد. بكمك مباحث مطرح شده توسط دو فيلسوف، ميتوان به راهكارهايي براي بهبود عملكرد قواي ادراكي و تعامل ميان آنها مانند تقويت قوة عاقله، كنترل افكار و تعادل مزاج دست يافت.
پرونده مقاله
در فلسفة اسلامي بطور عام و حكمت متعاليه بطور خاص، مسئلة جنسيت بصراحت مورد توجه قرار نگرفته است. اما بر اساس مباني فلسفة اسلامي و از لابلاي آثار فيلسوفان ميتوان به آراء ايشان در اينباره و تفسيرهاي گوناگوني از اين موضوع دست پيدا كرد. هدف اين مقاله، نشان دادن نسبت ميان عقل چکیده کامل
در فلسفة اسلامي بطور عام و حكمت متعاليه بطور خاص، مسئلة جنسيت بصراحت مورد توجه قرار نگرفته است. اما بر اساس مباني فلسفة اسلامي و از لابلاي آثار فيلسوفان ميتوان به آراء ايشان در اينباره و تفسيرهاي گوناگوني از اين موضوع دست پيدا كرد. هدف اين مقاله، نشان دادن نسبت ميان عقل و جنسيت بر اساس حكمت صدرايي است و اينكه آيا زن و مرد در ادراك عقلاني سهم يكساني دارند يا بين اين دو تفاوت وجود دارد؟ طبق نظر ملاصدرا بنياديترين ويژگي انسان، عقلانيت، بخصوص عقل نظري است و زن و مرد از حيث داشتن قوة تعقل يكسان هستند؛ بدين معنا كه بين زن و مرد ذاتاً و طبيعتاً در برخورداري از عقل تفاوتي وجود ندارد. ملاصدرا تصريح ميكندكه رسيدن به مرتبة تعقل ـ يعني از قوه به فعليت رساندن عقل ـ بطور اكتسابي بدست ميآيد و تفاوتي كه بين زن و مرد و حتي در ميان خود زنان و مردان در فرايند كسب معرفت مشاهده ميشود، امري عارضي و نتيجة غلبة شرايطي است كه شخص در آن قرار گرفته است. او در تقسيمبندي عقل و مراتب تعقل از ـ عقل هيولاني تا عقل مستفادـ اين امر را بخوبي نشان داده است.
پرونده مقاله
فلسفة ظهور انبياء، و نيز پديد آمدن آئين حكمت در ميان بشر، آن بود كه جهان پرشكوه هستي و قوانين آفرينش را به انسانها معرفي نمايند و جمال آفريدگار و جمال عرصة هستي را به او نشان دهند؛ و از سوي ديگر، جلال و هيبت و خطر بيقانوني و بياعتنايي به قوانين طبيعت و سنتهاي الهي را چکیده کامل
فلسفة ظهور انبياء، و نيز پديد آمدن آئين حكمت در ميان بشر، آن بود كه جهان پرشكوه هستي و قوانين آفرينش را به انسانها معرفي نمايند و جمال آفريدگار و جمال عرصة هستي را به او نشان دهند؛ و از سوي ديگر، جلال و هيبت و خطر بيقانوني و بياعتنايي به قوانين طبيعت و سنتهاي الهي را يادآور گردند و با دو دست «بشارت» و «انذار»، راه درست زندگي و حيات همراه با آسودگي و كامياري را ـ كه قرآن آن را صراط مستقيم ناميدهـ بياموزند و به يمين و يسار جاده نيفتند.
حقتعالي عقل و عشق را نيز همچون دو بال معرفت به بشر سپرد تا به بلوغ انساني خود برسد و از بادة تلخ روزگاران زندگي و عمر بلاخيز بشري خود، مستي و سرمستي و شيدايي براي خود بسازد؛ از آيات الهي پند گيرد، به گفتار دلسوزانة پيامبران و نمايندگان آنها عاقلانه و هوشمندانه عمل كند و به قوانين نوشته و نانوشتة اين جهان آفرينش احترام بگذارد و از خشم هولناك زمانه و راهبر ناپيداي اين جهان بپرهيزد و با قانونشكني و بيتوجهي به سنن الهي، تازيانة خشم الهي را برخود نخرد؛ آنگونه كه قرآن از نمونههاي تاريخي چون عاد و ثمود ... بيان كرده است، كه با وجود قدرت و شكوه ظاهري كه داشتند، به نكبت و انحطاط و نابودي دچار گشتند و از عرصة جهان بيرون افتادند.
امروز نمايش ديگري از قدرت لايزال حقتعالي و قوت ناموس خلقت و قانون آفرينش، در صفحة روزگار به روي پرده در آمده و مدعيان حكومت بر جهان را مغلوب و درماندة موجودي ناچيز از موجودات و مخلوقات خود ـ ويروس يا هر نام ديگر ـ نموده است تا عجز و درماندگي و بيچارگي آنان را آشكار نمايد و كدخدايان فرضي و خيالي دهكدة جهاني را در برابر اين حقيرترين مخلوق جهان به زانو درآورد و خاك ذلت و افتادگي و فرودستي در برابر خداي متعال را بر سر آنان بريزد، كه «اين هنوز از نتايج سحر است»! بدبخت كساني كه دل به اين قدرتهاي كاذب بستهاند و هنوز رو به كعبة آنان نماز ميخوانند و از قهر و انتقام الهي غافلند. اگر از خرد چيزي در آنها هست، تا وقت است بايد كه عبرت بگيرند و خود و ملت خود را به اين محكومان محكمة تاريخ، كه صداي خُرد شدن استخوانهاي آنان به گوش ميرسد، نفروشند.
پرونده مقاله
مسئلة «ادراك» همواره يكي از مباحث مهم فلسفي از روزگار باستان تا به امروز بوده است. فيلسوفان يونان باستان بويژه افلاطون و ارسطو، بطور مبسوطي دربارة ادراك ـ ابزار و شرايط آنـ سخن گفتهاند. در اين ميان، ارسطو با تدوين دو رساله دربارة نفس و حاس و محسوس به تبيين ادراك ظ چکیده کامل
مسئلة «ادراك» همواره يكي از مباحث مهم فلسفي از روزگار باستان تا به امروز بوده است. فيلسوفان يونان باستان بويژه افلاطون و ارسطو، بطور مبسوطي دربارة ادراك ـ ابزار و شرايط آنـ سخن گفتهاند. در اين ميان، ارسطو با تدوين دو رساله دربارة نفس و حاس و محسوس به تبيين ادراك ظاهري و باطني نفس پرداخته است. در ميان قواي ادراكي حيوان و انسان، ادراك حسي از جايگاه ويژهيي برخوردار است زيرا نخستين مواجهة ما با عالم خارج بوسيلة اين حواس صورت ميگيرد. ارسطو براي تبيين ادراك حسي از قواي ظاهري نفس (لامسه، باصره، ذائقه، سامعه و شامه) و معرفتبخش بودن دادههاي آنها سخن ميگويد. وي معتقد است ادراك حسي بايد با عقل درهمتنيده شود تا براي ما معرفتبخش باشد. فيلسوفان مسلمان نيز به بحث از ادراك حسي پرداختهاند و عمدة مباحث آنها همان نظرياتي است كه ارسطو بيان كرده است. ملاصدرا با مطرحكردن انشائيبودن صور توسط نفس، از ديدگاه ارسطويي فاصله گرفت و توانست طرحي نو را در علمالنفس فلسفي دراندازد. در اين مقاله به بررسي و مقايسة رويكرد ارسطو و ملاصدرا به مسئلة ادراك حسي ميپردازيم. بدين منظور، ابتدا از تعريف نفس و قواي آن بحث ميكنيم و سپس قواي ظاهري را از ديدگاه هر دو فيلسوف مورد بررسي قرار خواهيم داد. در پايان نيز به بحث مهم معرفتبخشي ادراك حسي ميپردازيم.
پرونده مقاله