ملاصدرا در آثار خود، بويژه در تعليقات بر شرح حكمةالاشراق، از آراء شيخ اشراق درباره» نور خوانشهايي ارائه ميدهد كه همسو با آموزههاي مكتب فكري خود وي، يعني متكي بر مباحث وجودي است. از مهمترين اين خوانشها، تفسير نور بودن نفس يا «من» به «وجود» است. نظرات ملاصدرا در اين نوع چکیده کامل
ملاصدرا در آثار خود، بويژه در تعليقات بر شرح حكمةالاشراق، از آراء شيخ اشراق درباره» نور خوانشهايي ارائه ميدهد كه همسو با آموزههاي مكتب فكري خود وي، يعني متكي بر مباحث وجودي است. از مهمترين اين خوانشها، تفسير نور بودن نفس يا «من» به «وجود» است. نظرات ملاصدرا در اين نوع خوانشها، كه بر تفسير نوريت نفس به وجود هم اثر ميگذارد، بر يكسانانگاري نور و وجود استوار است، حال آنكه با توجه به آموزههاي مكتب اشراق نميتوان نور، بمعناي مورد نظر شيخ اشراق را با وجود يكي دانست.
در اين مقاله، نخست مشروح مباحث شيخ اشراق و خوانشهاي وجودي ملاصدرا در مبحث نوريت نفس، تقرير و آنگاه در دو مرحله خوانشهاي ملاصدرا بررسي و نقد ميشود؛ اول با بررسي و نقد نظرية يكسانانگاري نور و وجود و دوم بررسي و نقد مضمون خوانشهاي وجودي.
علاوه بر مبنامحوري، دليل تفاوت تعبير شيخ اشراق و ملاصدرا از نفس اينست كه شروع فلسفه از نفس، ويژگي منحصر بفرد مكتب اشراق است حال آنكه نفسشناسي نزد ملاصدرا جزو مباحث حكمت بشمار ميآيد. با شروع از نفس، اصطلاح نور شكل ميگيرد، حال آنكه در مبناي ملاصدرا اصطلاح وجود از قبل سامان يافته و نفس به آن متصف و تفسير ميشود.
پرونده مقاله
به يقين ميتوان گفت كه همة فلاسفة اسلامي ـ از هريك از سه مكتب مشهور فلسفيـ در سير انديشة فلسفي خود، تأثيرات بسياري از قرآن كريم پذيرفتهاند اما در اين ميان، شيخ شهابالدين سهروردي اولين فيلسوف اسلامي است كه در نظام حكمت اشراقي خود بيشترين استفاده را از قرآن كرده است چکیده کامل
به يقين ميتوان گفت كه همة فلاسفة اسلامي ـ از هريك از سه مكتب مشهور فلسفيـ در سير انديشة فلسفي خود، تأثيرات بسياري از قرآن كريم پذيرفتهاند اما در اين ميان، شيخ شهابالدين سهروردي اولين فيلسوف اسلامي است كه در نظام حكمت اشراقي خود بيشترين استفاده را از قرآن كرده است. استفادة سهروردي از اين كتاب آسماني، هم از نظر كميت و مقدار و هم از جهت نوع استفادة تأويلي، از سايرين متمايز است. او بسياري از ايدهها، برهانها و داوريهاي خود را مقرون و منوط به قرآن كرده است. در اين مقاله سعي شده است از تأثير آموزههاي قرآني بر حكمت نوري سهروردي در چهار مقوله» حكمت نوري، نورالانوار، عقول، و نفس بهاختصار سخن گفته شود، چراكه قطعاً بحث مستوفي در اينباره نيازمند مجال و كمالي شايسته است.
پرونده مقاله
ارسطو نفس را بالضروره جوهر ميداند و جوهر اصليترين مفهوم هستيشناسي در انديشة اوست. از اينرو شناخت آراء وي دربارة جوهر، براي رسيدن به رأي او در مورد تجرد يا عدم تجرد نفس نقش مهمي دارد. ارسطو در سنت فلسفة اسلامي، بويژه حكمت مشاء، بسيار مورد توجه بوده و متفكران اسلامي بنحو چکیده کامل
ارسطو نفس را بالضروره جوهر ميداند و جوهر اصليترين مفهوم هستيشناسي در انديشة اوست. از اينرو شناخت آراء وي دربارة جوهر، براي رسيدن به رأي او در مورد تجرد يا عدم تجرد نفس نقش مهمي دارد. ارسطو در سنت فلسفة اسلامي، بويژه حكمت مشاء، بسيار مورد توجه بوده و متفكران اسلامي بنحوي از انحا با نظريات وي نسبت مستقيم يا نزديك دارند. فارابي و ابن سينا معاني مختلف جوهر و كليت تقسيم آن به محسوس و نامحسوس كه از جانب ارسطو صورت گرفته را ميپذيرند اما اختلاف مبنايي آنها با ارسطو به نتايجي منجر شده كه در نوع خود قابل توجه و ارزشمند است. بررسي اين تفاوت، با رويكرد دريافت نظر قطعي آنها در مورد تجرد نفس و جاودانگي آن، هدف اصلي اين پژوهش است. بدين منظور، دو راه در پيش گرفتهايم؛ نخست به بررسي واژه يا واژههايي پرداختهايم كه ارسطو براي بيان معناي جوهر بكار گرفته است. راه دوم، رجوع به آثار مختلفي است كه ارسطو مفهوم جوهر را در آنها مورد بحث قرار داده است. سپس اين ديدگاهها با آراء فارابي و ابن سينا مقايسه شدهاند.
پرونده مقاله
دیدگاه علامه طباطبایی در باب جاودانگی نفس، مبتنی بر جهانبینی توحیدی اوست. او تلاش کرده به چالشبرانگیزترین مباحث و اشکالات مربوط به جاودانگی نفس در مسئلۀ سعادت و شقاوت ذاتی، احباط، تکفیر و خلود در عذاب پاسخ دهد. علامه با اتکا به مبانی عقلی و بر مبنای حکمت متعالیۀ صدرالم چکیده کامل
دیدگاه علامه طباطبایی در باب جاودانگی نفس، مبتنی بر جهانبینی توحیدی اوست. او تلاش کرده به چالشبرانگیزترین مباحث و اشکالات مربوط به جاودانگی نفس در مسئلۀ سعادت و شقاوت ذاتی، احباط، تکفیر و خلود در عذاب پاسخ دهد. علامه با اتکا به مبانی عقلی و بر مبنای حکمت متعالیۀ صدرالمتألهین و بهره¬گیری از اصولی مانند اصالت وجود، حرکت جوهری اشتدادی، وحدت حقیقت نفس و تشکیک در مراتب وجود، تقریری نو از معاد و جاودانگی نفس ارائه نموده است. این نوشتار میکوشد با طرح موضوع جاودانگی، نسبت آن را با اهداف و غایات انسانی که همان تحقق تمامیت حقیقی انسان با معاد و جاودانگی نفس است، تبیین نماید. در این راستا، نظر علامه طباطبایی دربارۀ وجود جوهری نفس و اثبات جاودانگی آن، و همچنین وجوه نوآورانۀ اندیشۀ وی در بحث جاودانگی و نتایج و پیامدهای معرفتی آن را مورد بحث و بررسی قرار دادهایم و به اشکالات مطرحشده علیه جاودانگی نفس، با توجه به مبانی علامه، پاسخ دادهایم.
پرونده مقاله