كـلام اسـلامي، ثمـرة تـلاش متكلمـان چنـد سـدة نخست تاريخ اسلام است. در ميان آموزههاي اصلي كلام اسلامي، تجرد خداوند از يك طرف و جسمانگاري ماسواي او از سوي ديگر، از اهميت ويژهيي برخوردار است. اين رويكرد از معدود مباحثي است كه تقريباً بين همة فرق كلامي، بويژه در قرون او چکیده کامل
كـلام اسـلامي، ثمـرة تـلاش متكلمـان چنـد سـدة نخست تاريخ اسلام است. در ميان آموزههاي اصلي كلام اسلامي، تجرد خداوند از يك طرف و جسمانگاري ماسواي او از سوي ديگر، از اهميت ويژهيي برخوردار است. اين رويكرد از معدود مباحثي است كه تقريباً بين همة فرق كلامي، بويژه در قرون اولية هجري مشترك است؛ معتزله، اماميه، اشاعره و ديگر فرَق كلامي همه در اين عقيده اتفاق نظر دارند. اين اجماع، ريشه در جايگاه دينورزي آنها دارد، چراكه معتقدند ورود بحث «تجرد» به ماسوي الله موجب سستي پايههاي توحيد ميشود و اركان خداشناسي را تحت تأثير قرار ميدهد. از اينرو، متكلمان ماسوي الله را اموري جسماني (خواه جسم لطيف يا جسم كثيف) ميدانند و «مجرد» را حقيقتي كامل و بينياز مطلق معرفي ميكنند.
اين نظريه، مبناي برخي از اصليترين آموزههاي كلامي بوده است. نفي تشبيه و نفي عوالم غير مادي (مثل عالم عقول) از وجوه سلبي اين ديدگاه بشمار ميآيد و جسميّت ملائكه، حدوث عالم، فناي عالم و معاد جسماني، از وجوه ايجابي آن است.
پرونده مقاله
بعقيدة ملاصدرا، نفس ناطقه بگونهيي آفريده شده كه بمحض علم و اراده ميتواند مراد خود را بعنوان شأني از شئون خويش محقق سازد، ولي اين توانايي در نشئات مختلف وجودي نفس و با توجه به مرتبة نفوس، داراي مراتب شديد و ضعيف است. در حكمت متعاليه حيطة خلاقيت نفس، به دو حوزة درون و ب چکیده کامل
بعقيدة ملاصدرا، نفس ناطقه بگونهيي آفريده شده كه بمحض علم و اراده ميتواند مراد خود را بعنوان شأني از شئون خويش محقق سازد، ولي اين توانايي در نشئات مختلف وجودي نفس و با توجه به مرتبة نفوس، داراي مراتب شديد و ضعيف است. در حكمت متعاليه حيطة خلاقيت نفس، به دو حوزة درون و بيرون تقسيم ميشود. مراد از درون، عوالم غيبي نفس و مراد از بيرون، عوالم طبيعت و ماوراء طبيعت است. مصداق بارز خلاقيت در درون، ايجاد صور ذهني و از مصاديق خلاقيت در بيرون، معجزات و كرامات انبيا و اوليا است. برخي از مباني انسانشناختي خلاقيت در حكمت متعاليه كه در اين مقاله بتفصيل مورد بررسي قرار ميگيرد، عبارتند از: تجرد نفس، تجرد قوة خيال، فاعل علمي بودن، جامعيت (بساطت) نفس و مَثَل اعلا بودن آن. بر اساس اين ويژگيها، نفس انسان بعنوان موجودي ملكوتي كه خليفه و مظهر تام و تمام خداي متعال است، علاوه بر خلاقيتهاي دروني، در صورتيكه در علم و عمل به مجردات تام تشبه يابد، ميتواند هرچه را در صفحة تصور او به تجلي علمي موجود شده، تحت سيطرة ارادة خود درآورد و با ارادة خود موجود ذهني را كسوت وجود خارجي بپوشاند.
پرونده مقاله
حكماي اسلامي همچون ابنسينا و ملاصدرا در مباحث انسانشناختي خود، به بيان ويژگيهاي نفس و از جمله اثبات تجرد آن پرداختهاند. با استقرا در آثار اين دو حكيم، ميتوان ملاحظه كرد كه براهين مثبِت تجرد نفس تماماً بر اساس نفي ويژگيهاي جسم و مادة بدني استوار شدهاند؛ بهاينمعنا ك چکیده کامل
حكماي اسلامي همچون ابنسينا و ملاصدرا در مباحث انسانشناختي خود، به بيان ويژگيهاي نفس و از جمله اثبات تجرد آن پرداختهاند. با استقرا در آثار اين دو حكيم، ميتوان ملاحظه كرد كه براهين مثبِت تجرد نفس تماماً بر اساس نفي ويژگيهاي جسم و مادة بدني استوار شدهاند؛ بهاينمعنا كه نفس، فاقد ويژگيهاي بدن و جسم است و از اينرو تجرد آن به اثبات ميرسد. بعنوان نمونه، مادة بدني داراي كميت، وضع، تغيير، انقسامپذيري و تناهي افعال است و ضعف، كهولت و خستگي عارض آن ميگردد و علم به بدن و افعال آن نيز حصولي و تابع وضع و محل است. اين دو فيلسوف با نفي و سلب اين خصايص از نفس، تجرد آن را به اثبات ميرسانند و بنابرين، شناخت نفس و اثبات تجرد آن جز با شناخت بدن و سلب ويژگيهاي بدني از آن امكانپذير نيست. در اين نوشتار، علاوه بر بازنويسي براهين اثبات تجرد نفس و تعيين جايگاه كليدي بدن در آن، الگويي كلي براي مجموع اين براهين طراحي و عرضه شده است.
پرونده مقاله
در منابع ديني بنا بر منطق وحي، تكامل و ترقي نفس در عالم برزخ مطلبي قطعي و ترديد ناپذير است. اما كيفيت تكامل برزخي و تعارضات احتمالي آن با برخي مباني و قواعد فلسفي، از جمله مسبوقيت هرگونه تكامل به استعداد و حركت و اختصاص استعداد و حركت به ماده، ايجاب ميكند تكامل برزخي تن چکیده کامل
در منابع ديني بنا بر منطق وحي، تكامل و ترقي نفس در عالم برزخ مطلبي قطعي و ترديد ناپذير است. اما كيفيت تكامل برزخي و تعارضات احتمالي آن با برخي مباني و قواعد فلسفي، از جمله مسبوقيت هرگونه تكامل به استعداد و حركت و اختصاص استعداد و حركت به ماده، ايجاب ميكند تكامل برزخي تنها از راه شرع ميسر باشد و فيلسوف نتواند امكان تكامل برزخي نفوس را بر اساس مباني عقلي اثبات كند.
در ايـن نـوشتـار ابتـدا شواهد نقلي تكـامل برزخـي بـر اساس متون ديني بررسي ميشود و سپس اين امكان با توجه به مباني دو فيلسوف بزرگ اسلامي ـابن سينا و ملاصدرا ـ مورد بررسي و تحقيق قرار ميگيرد و ضمن مقايسه ميان اين دو فيلسوف بزرگ، به اثبات ميرسد كه بر اساس مباني هردوي ايشان در باب حركت، تكامل برزخي غيرممكن است، اما طبق نظر ملاصدرا در مورد تجرد مثالي نفس و اعتقاد وي به بدن مثالي اخروي، زمينة مناسبتري براي تكامل نفس بعد از مرگ تن فراهم ميباشد ولي در حد كفايت نيست.
پرونده مقاله
اعتقاد يا عدم اعتقاد به عالم مُثل معلّقه از جمله مسائل فلسفي است كه بر نوع نگرش فيلسوف و روش وي در پژوهش فلسفي تأثيرگذار است، بنابرين لازم است با رويكردي جديد و با بهرهگيري از منابع اصلي، بيشتر دربارة آن تحقيق و بررسي شود. در همين راستا، مقالة حاضر تلاش ميكند نخست، تصو چکیده کامل
اعتقاد يا عدم اعتقاد به عالم مُثل معلّقه از جمله مسائل فلسفي است كه بر نوع نگرش فيلسوف و روش وي در پژوهش فلسفي تأثيرگذار است، بنابرين لازم است با رويكردي جديد و با بهرهگيري از منابع اصلي، بيشتر دربارة آن تحقيق و بررسي شود. در همين راستا، مقالة حاضر تلاش ميكند نخست، تصويري واضح و روشن از «عالم مُثل معلقة و تفاوت آن با «مُثل افلاطوني» نزد سهروردي ارائه دهد، سپس به تبيين ديدگاه حكيم عبدالرزاق لاهيجي و نقدهاي وي بر عالم مُثل معلّقه شيخ اشراق ميپردازيم و در مرحلة سوم به نقدهاي لاهيجي پاسخ ميدهيم. نويسنده مدعي نيست كه در اين موضوع سخن آخر را گفته ولي ميتواند ادعا كند كه در مورد ديدگاه حكيم لاهيجي دربارة نظرية مُثل معلّقه و نقد آن، پژوهش شايستهيي صورت نگرفته است. هرچند حكيم متأله ملاهادي سبزواري، پيش از اين در كتاب اسرار الحكم به نقدهاي لاهيجي پاسخ داده، ليكن پاسخهاي وي جامع و فراگير نيست؛ افزون بر اينكه مغلق و فهم آن دشوار است. اميد است با اين تلاش، راه پژوهش در اين حوزه گشوده شود و كاستيهاي احتمالي تحقيق حاضر در پژوهشهاي آينده مرتفع گردد.
پرونده مقاله
ارسطو نفس را بالضروره جوهر ميداند و جوهر اصليترين مفهوم هستيشناسي در انديشة اوست. از اينرو شناخت آراء وي دربارة جوهر، براي رسيدن به رأي او در مورد تجرد يا عدم تجرد نفس نقش مهمي دارد. ارسطو در سنت فلسفة اسلامي، بويژه حكمت مشاء، بسيار مورد توجه بوده و متفكران اسلامي بنحو چکیده کامل
ارسطو نفس را بالضروره جوهر ميداند و جوهر اصليترين مفهوم هستيشناسي در انديشة اوست. از اينرو شناخت آراء وي دربارة جوهر، براي رسيدن به رأي او در مورد تجرد يا عدم تجرد نفس نقش مهمي دارد. ارسطو در سنت فلسفة اسلامي، بويژه حكمت مشاء، بسيار مورد توجه بوده و متفكران اسلامي بنحوي از انحا با نظريات وي نسبت مستقيم يا نزديك دارند. فارابي و ابن سينا معاني مختلف جوهر و كليت تقسيم آن به محسوس و نامحسوس كه از جانب ارسطو صورت گرفته را ميپذيرند اما اختلاف مبنايي آنها با ارسطو به نتايجي منجر شده كه در نوع خود قابل توجه و ارزشمند است. بررسي اين تفاوت، با رويكرد دريافت نظر قطعي آنها در مورد تجرد نفس و جاودانگي آن، هدف اصلي اين پژوهش است. بدين منظور، دو راه در پيش گرفتهايم؛ نخست به بررسي واژه يا واژههايي پرداختهايم كه ارسطو براي بيان معناي جوهر بكار گرفته است. راه دوم، رجوع به آثار مختلفي است كه ارسطو مفهوم جوهر را در آنها مورد بحث قرار داده است. سپس اين ديدگاهها با آراء فارابي و ابن سينا مقايسه شدهاند.
پرونده مقاله
رابطة نفس و بدن يكي از مسائل و معضلات فلسفه است. نظرية دوگانه انگاري جوهري (دكارتي و افلاطوني) يكي از راهحلهاي اين معضل است. آنها معتقدند نفس و بدن دو جوهر و قلمرو متفاوت هستند و داراي ويژگيهاي خاص خود. فلاسفة ذهن معاصر براي برونرفت از مشكلات دوگانهانگاري جوهري، دي چکیده کامل
رابطة نفس و بدن يكي از مسائل و معضلات فلسفه است. نظرية دوگانه انگاري جوهري (دكارتي و افلاطوني) يكي از راهحلهاي اين معضل است. آنها معتقدند نفس و بدن دو جوهر و قلمرو متفاوت هستند و داراي ويژگيهاي خاص خود. فلاسفة ذهن معاصر براي برونرفت از مشكلات دوگانهانگاري جوهري، ديدگاههايي اتخاذ كردهاند. نظريههاي رفتارگرايي و اينهماني ذهن و بدن، نفس بعنوان جوهر را انكار كرده و بجاي لفظ «نفس»، ذهن و حالات ذهني را بكار ميگيرند و بترتيب معتقدند: حالات ذهني همان حالات رفتاري و مغزيند. اما حاميان كاركردگرايي با عنايت به مشكلات دوگانهانگاري و ديدگاههاي رفتارگرايي و اينهماني ذهن و مغز، تفسيري بيطرفانه از ذهن (مجرد يا فيزيكي بودن ذهن) دارند و حالات ذهني را همان حالات كاركردي ميدانند كه بر اساس درونداد، برونداد و ساير حالات ذهني، نقشهاي كاركردي خاصي را ايفا ميكنند.
حكما و متكلمان اسلامي نيز با معضل نفس و بدن و دوگانه انگاري جوهري (افلاطوني) مواجه بودهاند. ابنسينا و سهروردي تقدم نفس بر بدن (نظرية افلاطون) را انكار نموده اما ذات نفس را مجرد و بدن را جسماني ميدانند. بيشتر متكلمان، نفس بعنوان جوهر مجرد و قائم بذات را رد نموده و نفس را جسم لطيف ميدانند. ملاصدرا همانند كاركردگرايان، به مشكلات جوهر مجرد دانستن يا جسماني بودن نفس واقف بوده و معتقد است: ذات نفس، مجرد صرف و مادي صرف نيست بلكه نفس در ابتدا جسماني است و سپس با حركت جوهري، مجرد ميگردد؛ نفس بر اساس وحدت حقة ظلّيه، جامع و برزخ جسمانيت و تجرد است و بر اساس حالات مراتبش، مادي و مجرد ميگردد.
هرچند هم كاركردگرايان و هم ملاصدرا، مجرد و جسماني بودن محض ذهن (نفس از نگاه ملاصدرا) را انكار نمودهاند اما ملاصدرا از آنجايي كه هستي را منحصر به طبيعت ندانسته، دقيقتر از كاركردگرايان ـ كه نگاه فيزيكاليستي به ذهن دارندـ رابطة نفس و بدن را تبيين كرده است.
پرونده مقاله
يكي از دلايل اصلي براي اثبات بقاي نفس، تجرد نفس است. اما در اين ميان، حل معضل بقاي همة نفوس انساني، منوط به تحليل نحوة تجرد نفس و اثبات تجرد خيالي است. محقق طوسي درصدد اثبات تجرد نفس برآمده و اساساً تجرد را بعنوان دليلي براي اثبات بقاي نفس مطرح كرده است. گرچه وي اشاره چکیده کامل
يكي از دلايل اصلي براي اثبات بقاي نفس، تجرد نفس است. اما در اين ميان، حل معضل بقاي همة نفوس انساني، منوط به تحليل نحوة تجرد نفس و اثبات تجرد خيالي است. محقق طوسي درصدد اثبات تجرد نفس برآمده و اساساً تجرد را بعنوان دليلي براي اثبات بقاي نفس مطرح كرده است. گرچه وي اشارهيي به اثبات تجرد خيالي ندارد اما برخي از ادلة ارائهشده، قابليت اثبات تجرد خيالي را دارند. از سوي ديگر وي معتقد است نفوسي كه به مرتبة تجرد عقلي نائل آيند، از تجرد خيالي نيز بهرهمندند. در مقابل، ملاصدرا نيز براي حل مسئلة بقاي تمام نفوس، تجرد عقلي و خيالي را اثبات كرده و اساساً تلاش وي در اثبات تجرد خيالي، معطوف به اثبات بقاي تمام نفوس بوده است. در اين ميان، برخي از ادلهيي كه ملاصدرا مطرح كرده، با محقق طوسي اشتراك دارد. ملاصدرا دلالت برخي از اين ادله را بر تجرد خيالي تام ميداند و علاوه بر آن چند دليل مستقل در اثبات تجرد عقلي و خيالي نيز مطرح كرده است. بنابرين، ملاصدرا با اثبات اينكه قوة خيال از مراتب نفس و خود، امري مجرد است، توانسته بقاي نفوسي را نيز مستدل كند كه از مرتبة تجرد خيالي ارتقا نيافتهاند. در نوشتار پيش رو، روشن شده است ادلهيي كه محقق طوسي بيان كرده، قابليت اثبات تجرد خيالي را دارند و بر اين اساس ـچنانكه ملاصدرا تبيين كرده استـ بقاي همة نفوس انساني با اثبات تجرد خيالي نفس امكانپذير است. اين امر بر اساس مباني صدرايي بروشني منقح است اما پيش از صدرالمتألهين و در تحقيقات محقق طوسي، تجرد خيالي را ميتوان تنها در نفوسي پيگيري كرد كه به مرتبة تجرد عقلي رسيدهاند كه اين امر، توان حل بقاي تمام نفوس انساني را ندارد.
پرونده مقاله
بحث از رابطة نفس و بدن همواره از مسائل چالشبرانگيز بوده است. مهمترين مشكل در اين بحث، چگونگي رابطة نفس «بمثابه وجودي مجرد» با بدن «بمثابه وجودي مادي» است. بسياري از انديشمندان براي پاسخ به اين مسئله، نظرياتي ارائه كردهاند. در پژوهش حاضر، با روش توصيفي ـ تحليلي، به ب چکیده کامل
بحث از رابطة نفس و بدن همواره از مسائل چالشبرانگيز بوده است. مهمترين مشكل در اين بحث، چگونگي رابطة نفس «بمثابه وجودي مجرد» با بدن «بمثابه وجودي مادي» است. بسياري از انديشمندان براي پاسخ به اين مسئله، نظرياتي ارائه كردهاند. در پژوهش حاضر، با روش توصيفي ـ تحليلي، به بررسي و مقايسة ديدگاه رفتارگرايي ـ كه يكي از نظريات مهم در فلسفه» ذهن استـ با ديدگاه ملاصدرا بعنوان برجستهترين فيلسوف اسلامي، پرداخته شده است. نتيجه اينست كه هم رفتارگرايان و هم ملاصدرا در شمار يگانهانگاران نفس(ذهن) و بدن جاي دارند، با اين تفاوت كه از نظر رفتارگرايان، نفـس و حـالات نفـساني چيزي جز رفتـار بيرونـي انـسان نيست؛ در واقع، در اين رويكرد تجرد نفس و حالات غيرمادي آن انكار ميشود. اما ملاصدرا با استفاده از مباني خاص خود، از جمله حركت جوهري اشتدادي و جسمانيةالحدوثبودن نفس، رابطة نفس و بدن را از نوع تركيب اتحادي ميداند. در نگاه او، نفس در عين اينكه جوهري واحد است، بدليل اشتمال بر مراتب گوناگون، هم از مرتبة ماديت و جسمانيت و هم از مراتب تجرد ـ اعم از تجرد مثالي و عقلي ـ برخوردار است. بعبارت ديگر، يك حقيقت واحد متصل است كه در مراتب پايين، بدن و در مراتب بالا، نفس است.
پرونده مقاله
بعقيدة ملاصدرا نفس ميتواند به انواعي از تجرد دست يابد و همين امر سبب ايجاد ويژگيها و توانمنديهاي خاصي براي انسان ميشود. هدف نوشتار حاضر آنست كه تحليل ملاصدرا از چگونگي وصول نفس به مراتب تجرد عقلي، عوامل مؤثر، موانع وصول به آن و ويژگيهاي ايجاد شده بواسطة اين تجرد در حيات چکیده کامل
بعقيدة ملاصدرا نفس ميتواند به انواعي از تجرد دست يابد و همين امر سبب ايجاد ويژگيها و توانمنديهاي خاصي براي انسان ميشود. هدف نوشتار حاضر آنست كه تحليل ملاصدرا از چگونگي وصول نفس به مراتب تجرد عقلي، عوامل مؤثر، موانع وصول به آن و ويژگيهاي ايجاد شده بواسطة اين تجرد در حيات دنيوي را بررسي نمايد. با رسيدن قوة عاقله به مرحلة بالملكه، نفس در مرز تجرد عقلي قرار ميگيرد و نهايت تجرد در مرحلة عقل مستفاد حاصل ميشود. تقويت عقل عملي، عشق و عبادت ازجمله عوامل مؤثر در وصول انسان به درجات تجرد عقلي است و موانعي نيز همچون پيروي از شهوات، انجام گناهان، تقليد و حبّ دنيا در اين مسير وجود دارد. تجرد عقلي در پايينترين مرتبه، نطق را در انسان پديد ميآورد و تشخيص خير و شر را براي او امكانپذير ميكند. با ارتقاي مرتبة تجرد، انسان ميتواند آگاهانه براي سلوكاليالله تلاش كند و از نتايج آن بهرهمند گردد. در مرتبة كمال عقل نظري و عملي، انسان به مقام خليفةاللهي ميرسد و در اعلي مرتبة تجرد عقلي شايسته مقام ولايت ميشود. با توجه به ديدگاه ملاصدرا دربارة چگونگي تجرد عقلي نفس، تبيين فلسفيِ برخي وظايف نبي مانند دريافت وحي و اطمينان به حقانيت آن، امكانپذير خواهد بود.
پرونده مقاله
حیات نفسانی مجرد براي حیوانات و برخورداری آنها از توانمندیهای ذهنی، همواره محل تردید و اختلاف ميان فلاسفه بوده است. وجود برخی شباهتها میان حیوان و انسان، در عین تمام تفاوتهایی که با هم دارند، ارائة تبیینی دقیق از نحوة حیات حیوانی را دشوار كرده است. دکارت با توجه به اعتق چکیده کامل
حیات نفسانی مجرد براي حیوانات و برخورداری آنها از توانمندیهای ذهنی، همواره محل تردید و اختلاف ميان فلاسفه بوده است. وجود برخی شباهتها میان حیوان و انسان، در عین تمام تفاوتهایی که با هم دارند، ارائة تبیینی دقیق از نحوة حیات حیوانی را دشوار كرده است. دکارت با توجه به اعتقاد به دو جوهر جسمانی و عقلی مجرد برای انسان، با تمسک به سه دلیل: «عدم توانایی کاربست زبان در حیوان»، «نفی خلاقیت»، و «نفی آگاهی از حیوان»، وجود اندیشه و تعقل در حیوان را نفی کرده و فقط حیات جسمانی را برای آن ميپذيرد و در نتیجه حیوان را ماشینی پیچیده میداند که فاقد حیات ذهنی است. این نظریة دکارت به «نظریة ماشینی حیوان» موسوم است. اما ملاصدرا با قائل شدن به سه مرتبة مادی، مثالی و عقلی برای عالم، موجودات را متناسب با آن مراتب تحلیل میکند. بر همین اساس، او برای نفوس حیوانی، تجرد مثالی قائل بوده و ذهنمندی در مرتبة حیوانی را بر مبناي آن تبیین مینمايد. نظریة ماشینی دکارت و ادلة سهگانة آن، براساس مرتبة تجرد مثالیيي که ملاصدرا برای نفوس حیوانی اثبات میکند، رد میشود.
پرونده مقاله
فخررازي و ملاصدرا از معتقدان به معاد جسماني هستند، اما از دو منظر متفاوت. مقايسة آراء ايشان نشاندهندة وجود مشابهت در برخي مباني و اختلافات بنيادين در برخي ديگر است. خاستگاه اختلافات آنها در مباني فلسفي و بويژه بحث «اعاده» معدوم بعينة و «تجرد قوا» است. اثبات عقلي معاد جس چکیده کامل
فخررازي و ملاصدرا از معتقدان به معاد جسماني هستند، اما از دو منظر متفاوت. مقايسة آراء ايشان نشاندهندة وجود مشابهت در برخي مباني و اختلافات بنيادين در برخي ديگر است. خاستگاه اختلافات آنها در مباني فلسفي و بويژه بحث «اعاده» معدوم بعينة و «تجرد قوا» است. اثبات عقلي معاد جسماني فخررازي، با اعتقاد به اينهماني آن با اعادة معدوم بعينه همراه است كه نتايج نادرستي مانند ماديشدن ابعاد مجرد نفس در معاد را در پي دارد. از سوي ديگر، برخلاف ادعاي فخررازي مبني بر عدم اعتقاد فيلسوفان به معاد جسماني، ملاصدرا نخستينبار در مقام يك فيلسوف، به اثبات فلسفي آن همت گمارد. اگرچه رويكرد فلسفي او موجب بروز انتقاداتي بر وي شد، اما همين رويكرد رمز مصونيت او از تكرار اشتباهات متكلمان، ازجمله فخررازي نيز بود. ملاصدرا با ردّ نظرية اعادة معدوم، به معاد جسماني اخروي معتقد بود نه معاد جسماني عنصري؛ بهمين دليل براي اعادة افعال شخص، ديگر احتياجي به نظرية متكلمان مبني بر «بازگشت اجزاء متفرق شده» انسان نداشت. از ديگر تفاوتهاي فخررازي و ملاصدرا، مسئلة تعدد و تجرد قواست. هر دو انديشمند به تجرد نفس معتقد بودند، با اين تفاوت كه فخررازي به عدم تعدد قواي نفساني باور داشت و سعي ميكرد اين آموزه را با اعتقاد به اعادة معدوم بعينه هماهنگ كند، اما در مقابل، ملاصدرا راهحل مسئلة معاد جسماني را همانند بسياري از مسائل ديگر، در طريق خاص معرفت نفس، بويژه تجرد خيال ميدانست. اين مقاله بدنبال تبيين و ارزيابي اختلافات مبنايي ايندو متفكر در مسئلة معاد جسماني است.
پرونده مقاله
یکی از مسائل مهمی که در فلسفۀ صدرایی مغفول مانده، «بُعد چهارم افزایشی» است. بر اساس «دیدگاه افزایشی زمان» آینده معدوم است ولی هر کدام از زمانهای گذشته و حال، ثابت در جای خود قرار دارند. اندیشمندان مسلمان گرچه بتصریح متوجه چنین تقریری نبودهاند، اما لازمۀ برخی سخنان فلاس چکیده کامل
یکی از مسائل مهمی که در فلسفۀ صدرایی مغفول مانده، «بُعد چهارم افزایشی» است. بر اساس «دیدگاه افزایشی زمان» آینده معدوم است ولی هر کدام از زمانهای گذشته و حال، ثابت در جای خود قرار دارند. اندیشمندان مسلمان گرچه بتصریح متوجه چنین تقریری نبودهاند، اما لازمۀ برخی سخنان فلاسفۀ صدرایی دربارۀ تجرد ادراک حسی و خیالی و حافظه، همین دیدگاه است؛ هنگامیکه چیزی را ادراک حسی/ خیالی میکنیم، این ادراک درست بهمان صورت پدید آمدن خود، در ذهن باقی میماند. در این مقاله نشان خواهیم داد که درواقع این دیدگاه ارتباطی به تجرد ندارد و ـ در صورت درستی ادلّه ـ تنها میتواند «بُعد چهارم افزایشی» را اثبات کند. در این راستا، پیشینۀ بعد چهارم افزایشی را در فلسفههای پیشاصدرایی نیز بصورت انتقادی بررسی خواهیم کرد؛ بویژه این ادعای سهروردی را که محتوای چهاربعدگروی افزایشی را بصراحت به برخی نسبت داده است: «چون هر یک از حرکتها موجود شدهاند، پس کل حرکتها نیز موجود شده و آنها اجتماع در وجود دارند».
پرونده مقاله
یکی از مسائل مهم فلسفۀ اسلامی، بررسی ابعاد و جوانب گوناگون تجرد از دیدگاه فلاسفه است؛ و ازجمله مهمترین مسائل در بحث تجرد، پذیرش یا عدم پذیرش تجرد مثالی است که یکی از دغدغههای اصلی فلاسفۀ اسلامی در طول تاریخ بوده است. در میان فلاسفۀ اسلامی، حکمای مشاء، ضمن پذیرش عالم عق چکیده کامل
یکی از مسائل مهم فلسفۀ اسلامی، بررسی ابعاد و جوانب گوناگون تجرد از دیدگاه فلاسفه است؛ و ازجمله مهمترین مسائل در بحث تجرد، پذیرش یا عدم پذیرش تجرد مثالی است که یکی از دغدغههای اصلی فلاسفۀ اسلامی در طول تاریخ بوده است. در میان فلاسفۀ اسلامی، حکمای مشاء، ضمن پذیرش عالم عقول و تجرد عقلی، منکر عالم مثال و تجرد مثالی بودند و قوۀ خیال را نیز مادی میدانستند، اما سهروردی و ملاصدرا، با توجه به مبانی فلسفی خود، به اثبات عالم مثال پرداختند؛ سهروردی قائل به عالم مثال منفصل بود، اما ملاصدرا علاوه بر عالم مثال منفصل، به عالم مثال متصل و تجرد قوۀ خیال نیز معتقد بود. مسئلۀ اصلی پژوهش حاضر، بررسی آثار تجرد مثالی در فلسفۀ اسلامی و نقش آن در حل معضلات فلسفی است. در این مقاله، یازده اثری که قول به تجرد مثالی در زمینه¬های گوناگونی فلسفی، در پی دارد، مورد بررسی قرار گرفته که عبارتند از: حشر نفوس ناقص و متوسط، عدم نیاز به بحث افلاک و پذیرش تناسخ در بحث معاد، اثبات معاد جسمانی، تفسیر صحیح و معقول از عجبالذنب، تجرد نفوس حیوانات و حشر آنها، بقای ادراکات جزئی پس از مرگ، حلقۀ اتصال عالم عقول و عالم ماده، تفسیر دقیق از خواب و رؤیا و مکاشفات و معراج پیامبر(ص)، تفسیر صحیح از احوال قبر و برزخ و قیامت، تفسیر حقیقت جن در حکمت اشراق، قیام صدوری صورتها برای نفس.
پرونده مقاله