• شماره های پیشین

    • فهرست مقالات رضا  صفري كندسري

      • دسترسی آزاد مقاله

        1 - رابطة امر تكويني و امر تشريعي در عرفان نظري
        رضا  صفري كندسري
        در عرفان نظري، بنا بر اصل وحدت وجود، فقط حق وجود دارد كه واحد است. از حق امر واحدي صادر ميشود كه صادر اول و حقيقت محمدي ناميده ميشود. از ديگر سوي، اسماء الهي (و مظاهر غيبي و عيني آنها) بدليل محدود بودنشان با هم تنازع دارند و اسم الله و مظهرش، حقيقت محمدي، بين اسماء و چکیده کامل
        در عرفان نظري، بنا بر اصل وحدت وجود، فقط حق وجود دارد كه واحد است. از حق امر واحدي صادر ميشود كه صادر اول و حقيقت محمدي ناميده ميشود. از ديگر سوي، اسماء الهي (و مظاهر غيبي و عيني آنها) بدليل محدود بودنشان با هم تنازع دارند و اسم الله و مظهرش، حقيقت محمدي، بين اسماء و مظاهر آنان نظم و تعادل برقرار ميكند؛ نظم و تعادل بين تنازع مظاهر غيبي اسماء بواسطة عين ثابت حقيقت محمدي بصورت تكوين، و نظم و تعادل ميان تنازع مظاهر عيني بواسطة عين خارجي حقيقت محمدي بصورت تشريع برقرار ميگردد. تشريع بدين منظور است كه انسانها با پيروي از شريعت محمدي از تنازع و محدوديت رهايي يافته و به مقام بيحدي برسند و هرگاه به مقام بيحدي رسيدند با حقيقت محمدي كه مظهر اسم الله است، اتحاد پيدا ميكنند و بواسطة اين اتحاد ميتوانند به اذن حق به تصرف و تكوين در هستي بپردازند و واسطة حق و خلق ميگردند؛ آنگونه كه اسم الله و حقيقت محمدي واسطة حق و خلق در ابتداي تكون موجودات بودند. بنابرين تشريع به تكوين ختم ميشود. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        2 - رابطه وحدت تشكيكي وجود و نظريه انسان كامل از منظر استاد مطهري
        رضا  صفري كندسري
        مكاتب فلسفي و عرفاني بر اساس جهانبيني خاص خود، هر يك نظرياتي در باب انسان كامل ارائه كرده‌اند. عرفا بر اساس جهانبينيِ «وحدت شخصي وجود» معتقدند فقط حق وجود دارد و ماسواي حق، تجليات و شئونات حق هستند. از ديدگاه اين گروه، انسان كامل انساني است كه به كمال جلا و استجلا رسيده چکیده کامل
        مكاتب فلسفي و عرفاني بر اساس جهانبيني خاص خود، هر يك نظرياتي در باب انسان كامل ارائه كرده‌اند. عرفا بر اساس جهانبينيِ «وحدت شخصي وجود» معتقدند فقط حق وجود دارد و ماسواي حق، تجليات و شئونات حق هستند. از ديدگاه اين گروه، انسان كامل انساني است كه به كمال جلا و استجلا رسيده باشد. در واقع چنين انساني مظهر كمالات (ظهورات) ذاتي و اسمائي حق ميشود نه اينكه در برابر حق وجود ديگري داشته باشد. استاد مطهري در نقد خويش بر نظريه انسان كامل مورد نظر عرفا، بر اساس نظريه وحدت تشكيكي وجود معتقد است انسان كامل انساني است كه ضمن متحقق ساختن همه اهداف و ارزشها در خودش بنحو اعتدال، هدف واحدي را نيز در نظر داشته باشد كه آن هدف همان قرب الهي است. بنا بر تشكيك وجود، اهداف كثير و هدف واحد، يكي هستند اما در مراتبشان با هم اختلاف دارند؛ در اهداف كثير نيز نيت و مرتبه نهايي، قرب الهي است. بعبارت ديگر، همچنانكه در حقيقت هستي، وحدت تشكيكي وجود حاكم است، به نظر استاد مطهري، كسي كه به هدف تشكيكي واصل شده باشد همان انسان كامل است. در اين مقاله روشن خواهد شد كه هيچكدام از نقدهاي مطهري بر عرفا وارد نيست و نصوص عرفا گوياي نادرستي نقدهاي وي است. بنابرين، عرفا تبيين كاملتري از انسان كامل دارند و انسان كامل با وحدت شخصي وجود سازگار است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        3 - نقد و بررسي كاركردگرايي با نگاهي به علم النفس ملاصدرا
        رضا  صفري كندسري
        رابطة نفس و بدن يكي از مسائل و معضلات فلسفه است. نظرية دوگانه‌ ‌انگاري جوهري (دكارتي و افلاطوني) يكي از راه‌حلهاي اين معضل است. آنها معتقدند نفس و بدن دو جوهر و قلمرو متفاوت هستند و داراي ويژگيهاي خاص خود. فلاسفة ذهن معاصر براي برون‌رفت از مشكلات دوگانه‌انگاري جوهري، دي چکیده کامل
        رابطة نفس و بدن يكي از مسائل و معضلات فلسفه است. نظرية دوگانه‌ ‌انگاري جوهري (دكارتي و افلاطوني) يكي از راه‌حلهاي اين معضل است. آنها معتقدند نفس و بدن دو جوهر و قلمرو متفاوت هستند و داراي ويژگيهاي خاص خود. فلاسفة ذهن معاصر براي برون‌رفت از مشكلات دوگانه‌انگاري جوهري، ديدگاه‌هايي اتخاذ كرده‌اند. نظريه‌هاي رفتارگرايي و اينهماني ذهن و بدن، نفس بعنوان جوهر را انكار كرده و بجاي لفظ «نفس»، ذهن و حالات ذهني را بكار ميگيرند و بترتيب معتقدند: حالات ذهني همان حالات رفتاري و مغزيند. اما حاميان كاركردگرايي با عنايت به مشكلات دوگانه‌انگاري و ديدگاه‌هاي رفتارگرايي و اينهماني ذهن و مغز، تفسيري بيطرفانه از ذهن (مجرد يا فيزيكي بودن ذهن) دارند و حالات ذهني را همان حالات كاركردي ميدانند كه بر اساس درونداد، برونداد و ساير حالات ذهني، نقشهاي كاركردي خاصي را ايفا ميكنند. حكما و متكلمان اسلامي نيز با معضل نفس و بدن و دوگانه انگاري جوهري (افلاطوني) مواجه بود‌ه‌اند. ابن‌سينا و سهروردي تقدم نفس بر بدن (نظرية افلاطون) را انكار نموده اما ذات نفس را مجرد و بدن را جسماني ميدانند. بيشتر متكلمان، نفس بعنوان جوهر مجرد و قائم بذات را رد نموده و نفس را جسم لطيف ميدانند. ملاصدرا همانند كاركردگرايان، به مشكلات جوهر مجرد دانستن يا جسماني بودن نفس واقف بوده و معتقد است: ذات نفس، مجرد صرف و مادي صرف نيست بلكه نفس در ابتدا جسماني است و سپس با حركت جوهري، مجرد ميگردد؛ نفس بر اساس وحدت حقة ظلّيه، جامع و برزخ جسمانيت و تجرد است و بر اساس حالات مراتبش، مادي و مجرد ميگردد. هرچند هم كاركردگرايان و هم ملاصدرا، مجرد و جسماني بودن محض ذهن (نفس از نگاه ملاصدرا) را انكار نموده‌اند اما ملاصدرا از آنجايي كه هستي را منحصر به طبيعت ندانسته، دقيقتر از كاركردگرايان ـ‌ كه نگاه فيزيكاليستي به ذهن دارندـ رابطة نفس و بدن را تبيين كرده است. پرونده مقاله