حكيم سبزواري اگرچه همانند صدرالمتألهين از طرفداران نظرية اتحاد عاقل و معقول است اما بر خلاف وي، در باب برهان تضايف ـكه مهمترين برهان صدرالمتألهين براي اثبات اين نظريه استـ سخنان گوناگوني گفته و مواضع متفاوتي اختيار كرده است؛ گاه آن را ناتمام خوانده و اشكالات آن را برش چکیده کامل
حكيم سبزواري اگرچه همانند صدرالمتألهين از طرفداران نظرية اتحاد عاقل و معقول است اما بر خلاف وي، در باب برهان تضايف ـكه مهمترين برهان صدرالمتألهين براي اثبات اين نظريه استـ سخنان گوناگوني گفته و مواضع متفاوتي اختيار كرده است؛ گاه آن را ناتمام خوانده و اشكالات آن را برشمرده، گاه تقريري ديگر از آن بدست داده و گاه آن را تمام دانسته و به دفاع از آن پرداخته است. اين مقاله به گزارش، تحليل و بررسيِ سخنان گوناگون حكيم سبزواري دربارة برهان تضايف اختصاص دارد. حاصل آنكه تلقيِ حكيم سبزواري از برهان صدرالمتألهين، تلقيِ خاصي است كه در برخي موارد با كلام ملاصدرا سازگار نمينمايد و بر استدلالهاي وي براي رد آن برهان نيز اشكالهايي وارد است اما در مجموع ميتوان گفت مـواضـع گـونـاگـون او كمـابـيـش بـا يـكـديـگـر هماهنگند.
پرونده مقاله
صدرالمتألهين ـ همانند ساير حكماي اسلاميـ انسان را در ميانة مبدا و معاد نگريسته است، از اينرو در نحوة پيدايش اوليه، در كيفيت سير وجودي و در بازگشت او بسوي مبدا المبادي سخنگفته است. وي با توجه به مباني خاص حكمي خود همچون اصالت، تشكيك، بساطت و حركت جوهري وجود، انسان ر چکیده کامل
صدرالمتألهين ـ همانند ساير حكماي اسلاميـ انسان را در ميانة مبدا و معاد نگريسته است، از اينرو در نحوة پيدايش اوليه، در كيفيت سير وجودي و در بازگشت او بسوي مبدا المبادي سخنگفته است. وي با توجه به مباني خاص حكمي خود همچون اصالت، تشكيك، بساطت و حركت جوهري وجود، انسان را در گذرگاه هستي ديده است كه سير وي ـ بعنوان سالك طريق وجودـ از وجود، در وجود با وجود و بسوي وجود است. در اين نحو نگرش، حريت انساني بعنوان يك ملكة نفساني و فضيلت اخلاقي، معنايي وجودشناسانه دارد كه در پرتو حكمت نظري و عملي دستيافتني است. از منظر ملاصدرا اين مرتبه از وجود براي انساني متجلي ميشود كه توانسته باشد اولاً در بعد حكمت نظري، به شناخت صحيح نسبت به وجود و حقيقت وجودي خويش دست يافته باشد و نفس خود را مستعد دريافت و مشاهدة معارف حقه از مبادي عاليه گرداند؛ ثانياً در بعد حكمت عملي، با استيلاي قوة عاقله بر قوة شهويه و غضبيه، تعادل را در ارضاي خواهشهاي اين قوا ايجاد نمايد. حكيم الهي، همان مؤمن حقيقي است كه توانسته به غايت حكمت نظري يعني نور و غايت حكمت عملي يعني سعة صدر دست يابد. حريت كه بمعناي رهايي از قيود است، در معناي عالي خود ـيعني همان عبوديت الهي كه گرايش و توجه بسوي مطلق است ـ متجلي ميگردد، بگونهيي كه سالك از بند رقيت هر آنچه غير حق است، آزاد و خود را در حق فاني ميسازد.
پرونده مقاله
معاد [جسماني] يكي از اصول و ضروريات دين اسلام است و همة مسلمانان طبق نص صريح آياتي كه در كتاب آسماني آمده به روز رستاخيز ايمان دارند. از اين ميان حكماي اسلامي كوشش كردهاند اين اصل اعتقادي را با دلايل فلسفي نيز اثبات كنند. گرچه برخي از آنان مانند ابنسينا از اثبات جسمان چکیده کامل
معاد [جسماني] يكي از اصول و ضروريات دين اسلام است و همة مسلمانان طبق نص صريح آياتي كه در كتاب آسماني آمده به روز رستاخيز ايمان دارند. از اين ميان حكماي اسلامي كوشش كردهاند اين اصل اعتقادي را با دلايل فلسفي نيز اثبات كنند. گرچه برخي از آنان مانند ابنسينا از اثبات جسمانيت معاد اظهار ناتواني كردهاند ولي ملاصدرا با استفاده از مباني و اصول فلسفي حكمت متعاليه ـ مانند اصالت وجود، حركت جوهري و تجرد خيال و ... ـ آنرا مدلّل نموده است. ملاصدرا نظرية خود دربارة معاد جسماني را علاوه بر اينكه در آثار مبسوط خود بيان كرده، يك رسالة تك نگارهيي نيز تحت عنوان «حشر الاشياء» در اينباره تأليف نموده است. مصحح محترم اين رساله برخي از اظهارات ملاصدرا را مورد مناقشه قرار داده كه بنظر بنده بدور از تحقيق است و اين مناقشات، در مقالة حاضر مورد نقد قرار گرفته است.
پرونده مقاله
در اين نوشتار با بررسي معاني «عقل بسيط» در نگاه ملاصدرا، معناي خاص آن در رابطه با نفس انساني آشكار ميگردد. وحدت و بساطت از جمله ويژگيهاي عقل بسيط انساني نزد ملاصدرا است و حصول اجمالي صور معقول نزد عقل بسيط، وصف خاصي است كه آن را از ساير مراتب ادراكي متمايز ميسازد. عقل ب چکیده کامل
در اين نوشتار با بررسي معاني «عقل بسيط» در نگاه ملاصدرا، معناي خاص آن در رابطه با نفس انساني آشكار ميگردد. وحدت و بساطت از جمله ويژگيهاي عقل بسيط انساني نزد ملاصدرا است و حصول اجمالي صور معقول نزد عقل بسيط، وصف خاصي است كه آن را از ساير مراتب ادراكي متمايز ميسازد. عقل بسيط انساني، عنوانيست كه براي مرتبة «عقل مستفاد» وضع شده است تا اولاً ويژگيهاي خاص اين مرتبه يعني بساطت و وحدت را روشن سازد، ثانياً هماهنگي وجودي عقل مستفاد با «عقل فعال» را كه مبدا افاضة صور معقول است و عقل مستفاد با آن اتحاد پيدا ميكند، برجسته سازد. ملاصدرا از اصطلاح عقل بسيط در تبيين فرآيند نزول وحي نيز استفاده ميكند و نزول قرآن را حاصل اتحاد عقل بسيط نفس انساني با عقل فعال يا «روح القدس» ميداند. با اين اتحاد، «قلم الهي» يا همان عقل فعال، صور معقول را در لوح نفس ناطقة نبي نقش ميكند.
پرونده مقاله
صدرالمتألهين شيرازي نظام حكمت متعاليه و بتبع آن، نفسشناسي خود را بر پاية مباني و اصولي استوار كرده كه پيش از او به آنها بعنوان مباني زيربنايي يك انديشة فلسفي كمتر توجه شده است. حركت جوهري نفس از ماده تا ملكوت، تشكيك وجود و ذومراتب بودن نفس، جايگاه عالم خيال و نيز اتحاد چکیده کامل
صدرالمتألهين شيرازي نظام حكمت متعاليه و بتبع آن، نفسشناسي خود را بر پاية مباني و اصولي استوار كرده كه پيش از او به آنها بعنوان مباني زيربنايي يك انديشة فلسفي كمتر توجه شده است. حركت جوهري نفس از ماده تا ملكوت، تشكيك وجود و ذومراتب بودن نفس، جايگاه عالم خيال و نيز اتحاد نفس با عقل فعال از زمرة اين اصول اساسي در نفسشناسي صدرايي بشمار ميروند. در اين نوشتار، به بررسي جايگاه اصول و مباني علمالنفس ملاصدرا و تأثير بنيادين آن در شناخت وحي و تبيين فرايند آن پرداخته شده است. از جمله نتايج اين اصول و مباني ميتوان به كلامي بودن وحي، غيرشخصي بودن آن، خطاناپذيري، همراستايي وحي با عقل و انقطاعناپذيري آن اشاره نمود.
پرونده مقاله
در حوزة علم النفس در فلسفه» اسلامي، دو نظريه پيرامون مسئلة حدوث و «پيدايش نفس» مطرح شده است؛ نظرية حدوث روحاني را ابنسينا مطرح كرده و ملاصدرا مبتكر نظرية حدوث جسماني نفس ميباشد. اما بر خلاف تصور ملاصدرا هيچگاه مقصود ابنسينا از تجرد نفس هنگام حدوث، تجرد كامل و در حدّ ع چکیده کامل
در حوزة علم النفس در فلسفه» اسلامي، دو نظريه پيرامون مسئلة حدوث و «پيدايش نفس» مطرح شده است؛ نظرية حدوث روحاني را ابنسينا مطرح كرده و ملاصدرا مبتكر نظرية حدوث جسماني نفس ميباشد. اما بر خلاف تصور ملاصدرا هيچگاه مقصود ابنسينا از تجرد نفس هنگام حدوث، تجرد كامل و در حدّ عقل بالفعل نبوده و بهمين دليل اشكالات ملاصدرا به ابنسينا وارد بنظر نميرسد و قابل جواب است؛ همانطور كه مقصود ملاصدرا از جسماني بودن حدوث نفس، جسم بودن يا از سنخ جسمانيات بودن نفس نيست بلكه مراد اينست كه نفس هنگام حدوث در حدّ عقل بالقوه و در نهايت مرتبه» جسمانيات و ابتداء مرتبة مجردات است. قرائن ديگري نيز وجود دارد كه سخن اين دو حكيم را به هم نزديك و قابل تطبيق ميسازد.
پرونده مقاله
مفتاحالغيب صدرالدين قونوي، بعنوان اولين اثر در علم عرفان نظري، مباني عرفان نظري يا فلسفي را بنيان نهاد زيرا ابن عربي كه به پدر عرفان نظري اسلامي مشهور است، فرصت اين مهم را نيافت و لذا قونوي بود كه مبادرت به اين امر ورزيد. قونوي در كنار حكمت مشاء و حكمت اشراق، مكتبي ر چکیده کامل
مفتاحالغيب صدرالدين قونوي، بعنوان اولين اثر در علم عرفان نظري، مباني عرفان نظري يا فلسفي را بنيان نهاد زيرا ابن عربي كه به پدر عرفان نظري اسلامي مشهور است، فرصت اين مهم را نيافت و لذا قونوي بود كه مبادرت به اين امر ورزيد. قونوي در كنار حكمت مشاء و حكمت اشراق، مكتبي را پايهگذاري كرد كه ميتوان آن را عرفان فلسفي خواند. وي با تمام بدبينيش به عقل نظري، اذعان ميكند كه كشف و ذوق با عقل نظري در همۀ مراحل موافق است زيرا تناقضي در حجت عقل نظري نميبيند اما ادراك اين حجت را از تصور بشري محجوب ميداند. تلاش قونوي آنست تا ميان قواعد كشفي عرفا و نظريات حكما، انسي حاصل كند. او در بسياري از مواضع خود، از اشارات ابن سينا و بويژه شرح خواجه نصيرالدين طوسي بر آن بهره ميبرد، بگونهيي كه ميتوان زبان فلسفي مورد استفادة قونوي را حكمت مشاء، خصوصاً اشارات ابن سينا قلمداد كرد كه در فلسفي كردن عرفان قونوي، سهم بسزايي دارد.
پرونده مقاله
از عقل برداشتهاي متنوع و متكثري شده و بتناسب اين برداشتها، وظايف، اقسام و مراتب مختلفي براي آن در نظر گرفته شده است؛ از عقل فطري، نظري، عملي، عقل كل، عقل فعال و... گرفته تا مناط تكليف و حتي ذمّ و گريز از عقل توسط عرفا و صوفيه. در اين مقاله تلاش شده است با روش توصيفي—ت چکیده کامل
از عقل برداشتهاي متنوع و متكثري شده و بتناسب اين برداشتها، وظايف، اقسام و مراتب مختلفي براي آن در نظر گرفته شده است؛ از عقل فطري، نظري، عملي، عقل كل، عقل فعال و... گرفته تا مناط تكليف و حتي ذمّ و گريز از عقل توسط عرفا و صوفيه. در اين مقاله تلاش شده است با روش توصيفي—تحليلي و در ضمن يك تقسيمبندي جديد از حيث وجودشناختي و معرفتشناختي، انواع عقل از ديدگاه ملاهادي سبزواري بررسي شود. در هستيشناسي عقل، عقل را بعنوان مرتبهيي از وجود يا بمثابه يك موجود بررسي ميكنيم كه در قالب عقول كليه، عقول جزئيه و عقول دهگانه بحث ميشود و همچنين تبيين رابطه و تفاوت آنها اشاره ميشود. از ديدگاه معرفتشناختي، عقل بمثابه قوة ادراكي انسان مد نظر است. عقل مطبوع و مسموع، عقل نظري و عملي و مراتب آنها و نيز عقل بسيط و عقل تفصيلي در ضمن معرفتشناسي عقل مورد بررسي قرار ميگيرد.
يافتههاي پژوهش بيانگر آنست كه در تبيين انواع عقل، گاهي مراد عقل انساني (مراتب نفوس ناطقه، عقل جزئي يا عقل معاش) است و گاهي عقول غير انساني (عقول كلية مفارقه)، و چون عقول صاعده و عقول نازله دو مرتبه از يك نوعند، در قوس صعود و نزول بهم ميپيوندند. همچنين روشن ميشود كه مراد از عقلي كه عرفا نكوهش ميكنند، عقل جزئي به كمال نرسيده و مشوش به اوهام است و اين عقل بالملكه و مطبوع است كه مناط تكليف قرار ميگيرد.
پرونده مقاله
مقالة حاضر درصدد است با بررسي مفهوم ولي و امام در ديدگاه حكيم زنوزي، نشان دهد كه ميتوان بنا بر قواعد فلسفة نظري حكمت متعاليه ـ همچون قاعدة الواحد، امكان اخس و بويژه امكان اشرفـ شأن ضروري وجود عقل را اثبات نمود. از آنجا كه «ولي» در برترين مرتبة عقل بالفعل و قوة تحريك ق چکیده کامل
مقالة حاضر درصدد است با بررسي مفهوم ولي و امام در ديدگاه حكيم زنوزي، نشان دهد كه ميتوان بنا بر قواعد فلسفة نظري حكمت متعاليه ـ همچون قاعدة الواحد، امكان اخس و بويژه امكان اشرفـ شأن ضروري وجود عقل را اثبات نمود. از آنجا كه «ولي» در برترين مرتبة عقل بالفعل و قوة تحريك قرار دارد، بر مرتبة عقل اول بعنوان حق ثاني، اتم و اقرب جواهر نشئة ملكوت به حق تعالي منطبق ميشود، از اينرو اين مرتبه بر «ولي» صادق است. همچنين اين عقل كه درحكمت اشراقية متعاليه «عقل متكافئه» و «رب النوع» و در اين مقاله نمونة برتر «موجود مستكفي» شناخته ميشود، به اين سبب كه داراي جنبهيي از ربوبيت حق تعالي است، بر خلاف عقول مفارق، به تربيت و تدبير مادون خويش التفات دارد. نمونة اين عقل را ميتوان در انوار مدبرة انسانيه و نفوس عاليه، از جمله اوليا وحكماي متأله، مشاهده كرد. نويسنده با بررسي اين ويژگيها و مصاديق اينگونه از عقل، نتيجه ميگيرد كه بر اساس تحليل حكمي محتواي بعضي از روايات ميتوان زمينه را براي تطبيق اين ويژگيها بر اولياء آماده ساخت و بتعبير زنوزي، ركن ابيض عرش الهي وعقل كل را نمايندة اين مرتبه معرفي نمود. سرانجام، بنا بر اين باور كه عقل، اشرف و اقرب و محبوبترين جواهر ملكوتي است، ميتوان آن را روح دانست. به اين سبب، ولي، روح و عقل ناطقهيي است كه در معرض فرامين و ثواب و عقاب حق تعالي قرار ميگيرد.
پرونده مقاله
در روز 22 بهمن ماه گذشته برگي از تاريخ ورق خورد و انقلاب پرشكوه و انساني و اسلامي ايران، به چهلسالگي گام نهاد و روز و روزگاري جديد را نويد داد. چهل سال ملت سرفراز و مؤمن ايران از جان و مال خود مايه گذاشت و بهترين جوانان و فرزندان عزيز خود را براي استقلال و آزادي انساني چکیده کامل
در روز 22 بهمن ماه گذشته برگي از تاريخ ورق خورد و انقلاب پرشكوه و انساني و اسلامي ايران، به چهلسالگي گام نهاد و روز و روزگاري جديد را نويد داد. چهل سال ملت سرفراز و مؤمن ايران از جان و مال خود مايه گذاشت و بهترين جوانان و فرزندان عزيز خود را براي استقلال و آزادي انساني خود به قربانگاه فرستاد تا مگر اين سرزمين بلا ديده و مصيبت كشيده روي امنيت و رفاه و عزت ببيند و برمسند قدرت و پيروزي حق بر باطل بنشيند اما ضعف بينش و بصيرت گروهي عوام يا هواپرست از يكسو و توطنه و دسيسهسازي دشمن كينهتوز خارجي از سوي ديگر، نگذاشت و سبب شد كه با انتخاب خود قدرت حكومت را بيشتر ادوار به دست افراد يا جريانهاي خائن و نادان بسپارد و سرنوشت خود و كشور را هرازچندگاه در دستان ناامن آنان قرار دهد و اينگونه بود كه چهل سال پياپي آسيبهاي فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و ... بر پيكر ملت وارد گرديد و هنوز هم ادامه دارد!
اما در تجربه گزيده شدن از يك سوراخ و در چهلسالگي اين انقلاب بايد كه اين بيبصيرتها و كژتابيهاي برخي از افراد ناآگاه يا متعصب ملت به پايان برسد، كساني كه با رأي و انتخاب يا رسانههاي خود آب به آسياب دشمن ميريزند و بخطا و از روي لجاج با اصل اسلاميت نظام آتش به بخت خود و ديگران ميزنند و سرنوشت جان و مال و ناموس خود و ملت را با انتخاب خود چند سالي در اختيار افراد خائن يا ناتوان يا فريبخورده ميسپارند و پس از ظهور آثار بدخواهيهاي قدرتمداران و درك و دريافت زيانها و نابسامانيهاي سلطة ـ بظاهر قانوني ـ آنها، بر سر خود ميزنند و از سوء اقبال و بخت بد سخن ميگويند.
بيشتر زبانهاي بزرگي كه به اين ملت خورده ثمرة خطاي ديد سياسي و عوامانه يا مغرضانة عدهيي و به روي كار آوردن نفوذي دشمنان با رأي گناه آلود خود بوده است. پس اولين گام در دورة دوم قوام اين نظام، توجه و افزودن بر بصيرت سياسي عامة مردم و گريز از سلطة نفوذي دشمن از طريق آراء عموم ملت است كه مجلس شوراي اسلامي و دولت را بر سركار ميآورد و خاك بر سر خود و ملت ميكند.
اكنون مسلم شده است كه بيشتر زيانهاي سياسي و اجتماعي كه به اين ملت وارد شده بسبب نفوذ عدهيي احساسي بيمنطق و بيبصيرتي آنها در شناخت راه درست و سامانبخش و رفاه و عزت اسلام بوده است كه در بيفرهنگي و نبود حكمت و نداشتن عقلانيت و محاسبه صحيح و تشخيص دوست از دشمن و درست از اشتباه بوده است. يكي از تأسفهاي غمانگيزي كه قرآن براي دوزخيان بر شمرده آنستكه ميگويند ايكاش ما اهل تعقل يا شنودن سخنان رهبران خود بوديم و در آتش عقلگريزي خود نميسوختيم: «وقالوا لو كنّا نسمع اؤ نعقل ما كنّا في اصحاب السعير»(ملك/10)
حاصل آنكه گرچه گام دوم اين انقلاب ابعادي گسترده دارد و بايد در زمينههاي ديگر اقتصادي و اجتماعي بنيانهاي ويرانگر انقلاب نابود شود و مسئولين مقصر مجازات گردند و بنيان نوي بر خرابه بنيادهاي پوسيده و خصمانة قديم بنا شود اما مهمترين آنها سعي در گسترش بصيرت مردم و ترويج عقلانيت و حكمت و منطق و بالا بردن سطح فرهنگ سياسي مردم است تا برگة رأي سرنوشتساز آنان را دزدان سياست از كفشان نربايند و سفاهت سياسي اين اقليت اكثرنما به رشد و شعور بدل گردد و بلطف هدايت و توفيق الهي در دوران جديد، حكومت در دست دلسوزاني امين قرار گيرد و اين ملت آسيبديده روي سامان ببيند. انشاالله.
پرونده مقاله
در فلسفة اسلامي بطور عام و حكمت متعاليه بطور خاص، مسئلة جنسيت بصراحت مورد توجه قرار نگرفته است. اما بر اساس مباني فلسفة اسلامي و از لابلاي آثار فيلسوفان ميتوان به آراء ايشان در اينباره و تفسيرهاي گوناگوني از اين موضوع دست پيدا كرد. هدف اين مقاله، نشان دادن نسبت ميان عقل چکیده کامل
در فلسفة اسلامي بطور عام و حكمت متعاليه بطور خاص، مسئلة جنسيت بصراحت مورد توجه قرار نگرفته است. اما بر اساس مباني فلسفة اسلامي و از لابلاي آثار فيلسوفان ميتوان به آراء ايشان در اينباره و تفسيرهاي گوناگوني از اين موضوع دست پيدا كرد. هدف اين مقاله، نشان دادن نسبت ميان عقل و جنسيت بر اساس حكمت صدرايي است و اينكه آيا زن و مرد در ادراك عقلاني سهم يكساني دارند يا بين اين دو تفاوت وجود دارد؟ طبق نظر ملاصدرا بنياديترين ويژگي انسان، عقلانيت، بخصوص عقل نظري است و زن و مرد از حيث داشتن قوة تعقل يكسان هستند؛ بدين معنا كه بين زن و مرد ذاتاً و طبيعتاً در برخورداري از عقل تفاوتي وجود ندارد. ملاصدرا تصريح ميكندكه رسيدن به مرتبة تعقل ـ يعني از قوه به فعليت رساندن عقل ـ بطور اكتسابي بدست ميآيد و تفاوتي كه بين زن و مرد و حتي در ميان خود زنان و مردان در فرايند كسب معرفت مشاهده ميشود، امري عارضي و نتيجة غلبة شرايطي است كه شخص در آن قرار گرفته است. او در تقسيمبندي عقل و مراتب تعقل از ـ عقل هيولاني تا عقل مستفادـ اين امر را بخوبي نشان داده است.
پرونده مقاله
يكي از مباحثي كه در دهههاي اخير در آثار علمي ـ فلسفي مطرح شده، معرفتشناسي و مسائل مرتبط با آن، از جمله مسئلة «معيار و مناط صدق گزارهها» است. متفكران مسلمان بر اين باورند كه معيار صدق گزارهها، مطابقت با نفسالأمر است اما در تفسير نفسالامر، ديدگاههاي متفاوتي ارائه چکیده کامل
يكي از مباحثي كه در دهههاي اخير در آثار علمي ـ فلسفي مطرح شده، معرفتشناسي و مسائل مرتبط با آن، از جمله مسئلة «معيار و مناط صدق گزارهها» است. متفكران مسلمان بر اين باورند كه معيار صدق گزارهها، مطابقت با نفسالأمر است اما در تفسير نفسالامر، ديدگاههاي متفاوتي ارائه دادهاند. اين پژوهش كه با روش كتابخانهيي به گردآوري دادهها و سپس توصيف و تحليل آنها پرداخته، ضمن ارزيابي سه ديدگاه مشهور درباره» حقيقت نفسالأمر انتقادات وارد بر آنها و نيز روشنگري در باب عدم تماميت آن تفاسير، درصدد اثبات اين نظريه است كه نفسالأمر عبارتست از «علم ذاتي تفصيلي خداوند». ديدگاه مختار نگارندگان هماهنگ با مباني انديشة صدرالمتألهين، و برگرفته از اصول عرفاني است.
پرونده مقاله
بحث از ادراك عقلي و نحوة تعقل، از مباحث مهم معرفتشناسي است. فلاسفة اسلامي ضمن تأكيد بر ارزش ادراك عقلي، در تبيين سازوكار تعقل رويكردهايي گوناگون داشتهاند. در اين ميان، ملاصدرا نيز در تبيين فرايند ادراك كلي، تعبيرات مختلفي دارد؛ او گاهي عقل را مظهر (مستمع) و گاهي مصدر چکیده کامل
بحث از ادراك عقلي و نحوة تعقل، از مباحث مهم معرفتشناسي است. فلاسفة اسلامي ضمن تأكيد بر ارزش ادراك عقلي، در تبيين سازوكار تعقل رويكردهايي گوناگون داشتهاند. در اين ميان، ملاصدرا نيز در تبيين فرايند ادراك كلي، تعبيرات مختلفي دارد؛ او گاهي عقل را مظهر (مستمع) و گاهي مصدر (منبع) صور عقلي ميداند. از اينرو هر يك از پژوهشگران و شارحان حكمت صدرايي بنوعي، درصدد توجيه اختلاف تعابير صدرالمتألهين برآمدهاند. استاد جواديآملي در آثار خود، در مقام يك فيلسوف نوصدرايي مباحثي را مطرح ميكند كه ميتواند نگاهي نو به مسئلة فرايند ادراك عقلي باشد. پژوهش حاضـر با روش توصيفي ـ تحليلي نشان ميدهد كه استاد جواديآملي به دو نوع ادراك عقلي و لزوم تفكيك آنها تصريح نموده است؛ در يك نوع عقل، مستمع است و ادراك كلي حاصل شهود آگاهانه عقلي و انفعال نفس ميباشد و درك آن مختص به گروهي خاص است و در نوع ديگر، عقل، منبع است و ادراك كلي حاصل كاركرد ذهن و فعاليت نفس است و عموم مردم از اين ادراك عقلي بهرهمندند.
پرونده مقاله
«عدل، حَسَن است» و «ظلم، قبيح است» قواعد و گزارههايي پركاربرد در دانشهاي مختلفند. متكلمان ايندو گزاره را عقلي، ضروريِ اولي، بديهي، قطعي و بينياز از استدلال ميدانند اما برخي فيلسوفان با انكار بداهت و قطعيت، آنها را مشهوراتي صرف انگاشتهاند كه وراي تطابق آراء عُقلا، واقع چکیده کامل
«عدل، حَسَن است» و «ظلم، قبيح است» قواعد و گزارههايي پركاربرد در دانشهاي مختلفند. متكلمان ايندو گزاره را عقلي، ضروريِ اولي، بديهي، قطعي و بينياز از استدلال ميدانند اما برخي فيلسوفان با انكار بداهت و قطعيت، آنها را مشهوراتي صرف انگاشتهاند كه وراي تطابق آراء عُقلا، واقعيت ديگري ندارند. در مورد اين دو گزاره يقينيانگاري بمعناي اعتقاد به صلاحيت استفاده از آنها در برهان و توليد نتايج علمي است و مشهورانگاري به كاركرد جدلي آنها اشاره دارد. برخي معتقدند مشهورانگاري در تفسير اينگونه قضايا، به فروريختن پشتوانة گزارههاي اخلاقي ميانجامد. مسئله اينجاست كه چرا در مورد ايندو گزارة بظاهر بديهي، چنين اختلاف نظر زيادي ايجاد شده است؟ يافتههاي اين پژوهش كه بشيوة توصيفي ـ تحليلي انجام پذيرفته، نشان ميدهد كه راهحل را بايد در تفكيك ميان «حُسن عقلي» و «حُسن عقلايي» جُست. دو قضية مذكور، هرگاه بعنوان قضاياي عقليِ شخصي لحاظ شوند، تصديقاتي ظني و تكويني هستند اما در مقام گزارههاي عُقلاييِ اجتماعي، بديهي و البته اعتباريند كه برخلاف نظر مشهور منطقدانان، بايد در زمرة يقينيات (نه مشهورات) قرار گيرند. علاوه بر اين، تعابيري نظير «لا عمدة لها الا الشهرة» كه توسط برخي صاحبنظران حكمت و منطق در مورد ايندو گزاره بكار رفته، بمعناي انكار واقعيت آنها نيست بلكه بمفهوم انكار بداهت و ضرورتشان در تحليلهاي عقلي ميباشد و بهمين دليل خللي در پشتوانه بودن آنها براي قضاياي اخلاقي ايجاد نميكند.
پرونده مقاله
بر مبنای اصل تشکیک وجود در حکمت صدرایی، جهان هستی نظامی طولی است که از اعلی علیین تا اسفلالسافلین امتداد دارد و هر موجودی، در درجه¬یی از شدت و ضعف وجودی قرار میگیرد. قبول این مبنا در حکمت صدرایی، در کنار مشاهدات ما در جهان پیرامون از موجودات همعرضی که هیچ رابطۀ علّیـ چکیده کامل
بر مبنای اصل تشکیک وجود در حکمت صدرایی، جهان هستی نظامی طولی است که از اعلی علیین تا اسفلالسافلین امتداد دارد و هر موجودی، در درجه¬یی از شدت و ضعف وجودی قرار میگیرد. قبول این مبنا در حکمت صدرایی، در کنار مشاهدات ما در جهان پیرامون از موجودات همعرضی که هیچ رابطۀ علّیـمعلولی با هم ندارند، مثل یک سنگ و یک درخت، این پرسش مهم را در تاریخ اندیشۀ بعد از صدرالمتألهین پیش آورد که چگونه میتوان بین این دو حقیقت، جمع نمود. پاسخ به این پرسش، در چهارصد سال گذشته، اختلافهایی مبنایی بین شارحان آثار ملاصدرا پدید آورده است. ما در این پژوهش نشان میدهیم که پذیرش نظام طولی و تشکیکی وجود، منافاتی با پذیرش کثرتهای عرضی ندارد و آنچه در تشکیک وجود صدرایی پذیرفته شده، یک نظام تفاضلی بین همـۀ موجـودات است، نـه صرفـاً یک نظام علّـی ـ معلولـی. کلیـد اصلـی فهـم ماجرای کثرتهای عرضی در اندیشۀ صدرایی را باید در ماجرای ارباب انواع و ملحقات آن یافت. صدرالمتألهین در ارائۀ نظام فیض خود، تأثیر فراوانی از اندیشۀ سهروردی پذیرفته و از نحـوۀ صـدور اربـاب انـواع، در مجالهـای مختلف، دفاع کرده است. ارباب انواع همان عقول عرضی هستند که پذیرش آنها، مساوی است با حل ماجرای کثرتهای عرضی در همۀ عوالم طولی وجود.
پرونده مقاله