ادراكات آدمي را ميتوان به دو دستة حقيقي و اعتباري تقسيم نمود كه هر يك، احكام و ويژگيهاي مختص بخود را دارد. تركيب ناصواب اين دو نوع ادراك، موجب لغزش برخي از انديشمندان شده و حتي گاهي منجر به تشكيك در اصول اولية تعقل نيز گشته است. ريشة اين خلطِ نادرست، فقدان سنجهيي شفاف چکیده کامل
ادراكات آدمي را ميتوان به دو دستة حقيقي و اعتباري تقسيم نمود كه هر يك، احكام و ويژگيهاي مختص بخود را دارد. تركيب ناصواب اين دو نوع ادراك، موجب لغزش برخي از انديشمندان شده و حتي گاهي منجر به تشكيك در اصول اولية تعقل نيز گشته است. ريشة اين خلطِ نادرست، فقدان سنجهيي شفاف در جداسازي اين دوگونه ادراك است. اين مقاله، در جستجوي شاخصههاي تفكيك حقيقت از اعتبار در آثار علامهطباطبايي، به ملاكهايي ششگانه دست يافته و سپس به تحليل و نقد آنها پرداخته است. در پايان، به اين نتيجه ميرسيم كه گرچه هيچكدام از شاخصهاي مذكور بتنهايي، نميتواند ملاكي جامع و مانع در تفكيك ادراكات حقيقي از اعتباري باشد، اما تجميعِ ظنونِ ناشي از استفادة تركيبي و همزمان اين ملاكها، ضريب اطمينان بالايي در اين جداسازيِ ضروري، ايجاد ميكند.
پرونده مقاله
«عدل، حَسَن است» و «ظلم، قبيح است» قواعد و گزارههايي پركاربرد در دانشهاي مختلفند. متكلمان ايندو گزاره را عقلي، ضروريِ اولي، بديهي، قطعي و بينياز از استدلال ميدانند اما برخي فيلسوفان با انكار بداهت و قطعيت، آنها را مشهوراتي صرف انگاشتهاند كه وراي تطابق آراء عُقلا، واقع چکیده کامل
«عدل، حَسَن است» و «ظلم، قبيح است» قواعد و گزارههايي پركاربرد در دانشهاي مختلفند. متكلمان ايندو گزاره را عقلي، ضروريِ اولي، بديهي، قطعي و بينياز از استدلال ميدانند اما برخي فيلسوفان با انكار بداهت و قطعيت، آنها را مشهوراتي صرف انگاشتهاند كه وراي تطابق آراء عُقلا، واقعيت ديگري ندارند. در مورد اين دو گزاره يقينيانگاري بمعناي اعتقاد به صلاحيت استفاده از آنها در برهان و توليد نتايج علمي است و مشهورانگاري به كاركرد جدلي آنها اشاره دارد. برخي معتقدند مشهورانگاري در تفسير اينگونه قضايا، به فروريختن پشتوانة گزارههاي اخلاقي ميانجامد. مسئله اينجاست كه چرا در مورد ايندو گزارة بظاهر بديهي، چنين اختلاف نظر زيادي ايجاد شده است؟ يافتههاي اين پژوهش كه بشيوة توصيفي ـ تحليلي انجام پذيرفته، نشان ميدهد كه راهحل را بايد در تفكيك ميان «حُسن عقلي» و «حُسن عقلايي» جُست. دو قضية مذكور، هرگاه بعنوان قضاياي عقليِ شخصي لحاظ شوند، تصديقاتي ظني و تكويني هستند اما در مقام گزارههاي عُقلاييِ اجتماعي، بديهي و البته اعتباريند كه برخلاف نظر مشهور منطقدانان، بايد در زمرة يقينيات (نه مشهورات) قرار گيرند. علاوه بر اين، تعابيري نظير «لا عمدة لها الا الشهرة» كه توسط برخي صاحبنظران حكمت و منطق در مورد ايندو گزاره بكار رفته، بمعناي انكار واقعيت آنها نيست بلكه بمفهوم انكار بداهت و ضرورتشان در تحليلهاي عقلي ميباشد و بهمين دليل خللي در پشتوانه بودن آنها براي قضاياي اخلاقي ايجاد نميكند.
پرونده مقاله