حكيم سبزواري اگرچه همانند صدرالمتألهين از طرفداران نظرية اتحاد عاقل و معقول است اما بر خلاف وي، در باب برهان تضايف ـكه مهمترين برهان صدرالمتألهين براي اثبات اين نظريه استـ سخنان گوناگوني گفته و مواضع متفاوتي اختيار كرده است؛ گاه آن را ناتمام خوانده و اشكالات آن را برش چکیده کامل
حكيم سبزواري اگرچه همانند صدرالمتألهين از طرفداران نظرية اتحاد عاقل و معقول است اما بر خلاف وي، در باب برهان تضايف ـكه مهمترين برهان صدرالمتألهين براي اثبات اين نظريه استـ سخنان گوناگوني گفته و مواضع متفاوتي اختيار كرده است؛ گاه آن را ناتمام خوانده و اشكالات آن را برشمرده، گاه تقريري ديگر از آن بدست داده و گاه آن را تمام دانسته و به دفاع از آن پرداخته است. اين مقاله به گزارش، تحليل و بررسيِ سخنان گوناگون حكيم سبزواري دربارة برهان تضايف اختصاص دارد. حاصل آنكه تلقيِ حكيم سبزواري از برهان صدرالمتألهين، تلقيِ خاصي است كه در برخي موارد با كلام ملاصدرا سازگار نمينمايد و بر استدلالهاي وي براي رد آن برهان نيز اشكالهايي وارد است اما در مجموع ميتوان گفت مـواضـع گـونـاگـون او كمـابـيـش بـا يـكـديـگـر هماهنگند.
پرونده مقاله
اهميت «حيثيات» در فلسفه تا بدانجاست كه برخي مدعي شدهاند «لولا الاعتبارات لارتفعت الحكمة» و فلسفه را بر حيثيات استوار دانستهاند. يكي از مباحث فلسفي كه در پيوند با بحث از حيثيات قرار دارد، بحث از «تركيب» است؛ حيثيت، هر گونه كه باشد، بر نحوهيي از تكثر دلالت ميكند، زيرا چکیده کامل
اهميت «حيثيات» در فلسفه تا بدانجاست كه برخي مدعي شدهاند «لولا الاعتبارات لارتفعت الحكمة» و فلسفه را بر حيثيات استوار دانستهاند. يكي از مباحث فلسفي كه در پيوند با بحث از حيثيات قرار دارد، بحث از «تركيب» است؛ حيثيت، هر گونه كه باشد، بر نحوهيي از تكثر دلالت ميكند، زيرا مناط اتصاف به يكي از حيثيات، عيناً مناط اتصاف به حيثيت ديگر نيست. بنابرين، حيثياتي كه از يك موضوع واحد (اعم از وحدت حقيقي يا اعتباري) انتزاع ميشوند بر وجود نحوهيي از تكثر در خود موضوع (در حيثيت تقييديه) يا امور خارج از موضوع (در حيثيت تعليليه) دلالت ميكنند؛ مركب بودن يكي از انحاء تكثر در موضوع است. اين نوشتار در صدد است به بازخواني مسئله» حيثيات و مباحث مقدم و مؤخر بر آن بپردازد.
پرونده مقاله
از میان ادلۀ گوناگونی که حکیم سبزواری در شرح منظومه برای اثبات نظریۀ حرکت جوهری پیش کشیده است، پنج دلیل در نگاه نخست، از ابتکارات او بشمار می آیند: استدلال از طریق حرکت کیفی تصورات در نفوس منطبع فلکی، استدلال از طریق تجدد امثال، استدلال از طریق حدوث یکپارچۀ عالَم، استدل چکیده کامل
از میان ادلۀ گوناگونی که حکیم سبزواری در شرح منظومه برای اثبات نظریۀ حرکت جوهری پیش کشیده است، پنج دلیل در نگاه نخست، از ابتکارات او بشمار می آیند: استدلال از طریق حرکت کیفی تصورات در نفوس منطبع فلکی، استدلال از طریق تجدد امثال، استدلال از طریق حدوث یکپارچۀ عالَم، استدلال از طریق غایتمند بودن طبیعت، و استدلال از طریق وحدت ظلی نفس. این مقاله به گزارش، تحلیل و نقد این ادله اختصاص دارد. بررسی نشان میدهد که چهار دلیل از این ادله را میتوان ابتکاری ایشان دانست. اهمیت فلسفی این دلایل چهارگانه بیشتر در نشان دادن جایگاه نظریۀ حرکت جوهری و تأثیر و تأثر آن نسبت به دیگر مسائل حکمت متعالیه و تفکرانگیزی در جوانب و ثمرات مختلف این نظریه، و نیز نشان دادن هماهنگی و همیاری بخشهای مختلف حکمت متعالیۀ صدرایی است. اما دلیلهای یادشده دلیلهای سبکباری که سرراست و با مقدماتی اندک این نظریه را به اثبات برسانند، نیستند.
پرونده مقاله
حكيم سبزواري در كوشش براي ارائة تقريرهايي از برهان صديقين كه از تقريرهاي پيشين مستحكمتر و در عينحال داراي مقدماتي كمتر باشد، سه تقرير عمده بدست داده كه از اين سه، دو تقرير را ميتوان از نوآوريهاي فلسفي وي بشمار آورد. اين تقريرها ـ كه مورد توجه و تدقيق محققان پس از وي قر چکیده کامل
حكيم سبزواري در كوشش براي ارائة تقريرهايي از برهان صديقين كه از تقريرهاي پيشين مستحكمتر و در عينحال داراي مقدماتي كمتر باشد، سه تقرير عمده بدست داده كه از اين سه، دو تقرير را ميتوان از نوآوريهاي فلسفي وي بشمار آورد. اين تقريرها ـ كه مورد توجه و تدقيق محققان پس از وي قرار گرفته و الهامبخش كساني چون علامه طباطبايي در ارائة تقريراتي پيشرفتهتر گرديده ـ در گشودن افقهايي جديد فراروي اين بحث فلسفي پيشرو بودهاند و از اين نظر، از نقاط عطف در سير تكاملي برهان صديقين محسوب ميشوند. اين امر، بررسي نقادانة تقريرهاي يادشده و نيز برداشتهايي كه از آنها صورت گرفته را ضروري ميسازد. مقالة حاضر، در اين راستا، به گزارش و تحليل و نقد تقريرهاي سبزواري و تأمل در نكات و اشكالاتي كه در برداشتهاي معاصر از اين تقريرها مطرح شده، پرداخته است.
پرونده مقاله
بر اساس نظرية كيفبودن علم و يكساني ماهيت ذهني و عيني، پذيرش نظرية وجود ذهني دربردارندة اشكال «لزوم مشموليت علم تحت دو مقوله» خواهد بود. صدرالمتألهين در آثار خود از طريق تمايز ميان حمل شايع و اولي، صدق دو مقوله بر علم از دو حيث ذاتي و عرضي، نفي قيام حلولي و قبول صدق دو چکیده کامل
بر اساس نظرية كيفبودن علم و يكساني ماهيت ذهني و عيني، پذيرش نظرية وجود ذهني دربردارندة اشكال «لزوم مشموليت علم تحت دو مقوله» خواهد بود. صدرالمتألهين در آثار خود از طريق تمايز ميان حمل شايع و اولي، صدق دو مقوله بر علم از دو حيث ذاتي و عرضي، نفي قيام حلولي و قبول صدق دو مقوله بر صورت علميه بسبب اعتباريت ماهيت و امكان تحقق ظلي آن به وجودات متعدد، براي حل اين اشكال تلاش نموده است. گرچه بررسي پاسخهاي وي حاكي از عدم تماميت آنها در حل اشكال است، اما مباني او زمينهساز حل اشكال از طريق قبول «حمل حاكي بر محكي» است كه بر اساس آن، فارغ از اينكه ماهيت صورت علميه چيست و صورت علميه در چه مقولهيي قرار دارد، «حكايت» از ماهيت شيء خارجي، بعنوان وصف وجوديِ صورت علميه معرفي ميشود كه به ماهيت صورت علميه ارتباطي ندارد و بلكه از دايرة مقولات بيرون است. با ارائة اين راهحل، هم ميتوان تطابق صورت علميه و ماهيت شيء خارجي را حفظ كرد و هم ميتوان در عين قبول تحقق صورت علميه در ذهن، از اشكال لزوم تداخل دو مقوله در آن رهايي جست.
پرونده مقاله
بر اساس گزارشهاي ارسطو، عدهيي از فیلسوفان یونان باستان «واحد» را جوهری مستقل میپنداشتند که در نسبت با ساير جواهر، نقش علّی دارد. ارسطو با تبیین «محمول» بودن «واحد» و نیز بیان تالیهای فاسد مترتب بر نظریۀ یادشده، بر ابطال آن کوشیده است. ابنسینا نظریۀ جوهر بودن واحد و ن چکیده کامل
بر اساس گزارشهاي ارسطو، عدهيي از فیلسوفان یونان باستان «واحد» را جوهری مستقل میپنداشتند که در نسبت با ساير جواهر، نقش علّی دارد. ارسطو با تبیین «محمول» بودن «واحد» و نیز بیان تالیهای فاسد مترتب بر نظریۀ یادشده، بر ابطال آن کوشیده است. ابنسینا نظریۀ جوهر بودن واحد و نقدهای ارسطو بر آن را در مباحث الهیات از کتاب الشفاء بتفصیل مورد بررسی قرار داده و برخلاف ارسطو، به صرف «محمول» دانستن «واحد» بسنده نکرده بلکه از طریق یک استدلال غامض و مفصل، سعی نموده عرضِ لازم بودن «وحدت» را بعنوان مبدأ اشتقاق «واحد» بهاثبات برساند. استدلال ابنسینا از جهاتي متعدد نقدپذیر است که مهمترین انتقاد وارده بر آن خلط میان عروض مقولی و عروض تحلیلی است. وحدت صرفاً عرض تحلیلی است و استدلال ابنسینا نمیتواند عرض مقولی بودن وحدت را اثبات نماید.
پرونده مقاله