مهمترين ساحت علم الهي، علم پيشين (علم ذات به غير در رتبة ذات) است. برخي معتقدند اگر اين علم، تفصيلي و عين ذات باشد، بساطت ذات الهي مخدوش ميشود. اما صدرالمتألهين بر اساس قاعدة «بسيط الحقيقه» ايندو را جمعپذير ميداند، زيرا تفصيل و تمايز معلوم، غير از تفصيل خود علم است. ن چکیده کامل
مهمترين ساحت علم الهي، علم پيشين (علم ذات به غير در رتبة ذات) است. برخي معتقدند اگر اين علم، تفصيلي و عين ذات باشد، بساطت ذات الهي مخدوش ميشود. اما صدرالمتألهين بر اساس قاعدة «بسيط الحقيقه» ايندو را جمعپذير ميداند، زيرا تفصيل و تمايز معلوم، غير از تفصيل خود علم است. نظام وجود تشكيك طولي (علّي) دارد و معلول وجود ضعيفشده علت است. بنابرين، مرتبة بالا (علت) وجود مرتبة پايين (معلول) را بگونهيي برتر (بدون نواقص آن) در خود دارد. واجبالوجود، برترين و بسيطترين مرتبة نظام وجود است، پس وجود برتر همة اشيائست و علم حضوري او به خويش، علم تفصيلي به اشياء، پيش از آفرينش آنهاست؛ بگونهيي كه خود علم بسيط است اما كشفي تفصيلي از اشياء دارد.
از سوي ديگر، ذات واجب فاقد حدود و نواقص است. از اينرو برخي معتقدند تقرير ملاصدرا نيز مفيد علم پيشين اجمالي است. بر اساس مباني حكمت متعاليه ميتوان چنين پاسخ داد: حقيقت وجود (وجود برتر اشياء) مانند خطي است كه اجزاء آن تحقق بالفعل ندارند. حدودِ حقيقت وجود، خارج را پر نكردهاند اما حقيقتاً بر آن صادقند، بنابرين فاني و مضمحل در متن وجودند. پس علم وجود برتر به خويش، كاشف از حدود فاني در اوست، بگونهيي كه سبب بروز كثرت در ذات نميگردد. معناي «علم اجمالي (بسيط) در عين كشف تفصيلي» همين است. بنابرين، تحقق حدود اشياء در ساحت ربوبي مانند تحقق اضمحلالي اجزاء خط است، يعني حدود و كثرت زاييده از آن، نفسالامر دارد اما وجود خارجي ندارد.
پرونده مقاله
مباحث پيرامون نظم در حكمت اسلامي ذيل دو عنوان و اصطلاح بارز مطرح شدهاند: «كتاب تكوين» و «كتاب تشريع/تدوين». كتاب تكوين، نظم قهري و اجباري حاكم بر عالم را تبيين و توصيف ميكند و كتاب تدوين، سلسله قوانيني را شامل ميشود كه براي نظم بخشيدن به سير كمال انسان ترسيم شدهاند. چکیده کامل
مباحث پيرامون نظم در حكمت اسلامي ذيل دو عنوان و اصطلاح بارز مطرح شدهاند: «كتاب تكوين» و «كتاب تشريع/تدوين». كتاب تكوين، نظم قهري و اجباري حاكم بر عالم را تبيين و توصيف ميكند و كتاب تدوين، سلسله قوانيني را شامل ميشود كه براي نظم بخشيدن به سير كمال انسان ترسيم شدهاند. ويژگي عمده كتاب تدوين اينست كه بر اساس مريد و مختار بودن انسان ترسيم شده است و بنابرين مجموعهيي از قوانين و دستورالعملهاي پيشنهاديست نه اجباري. در حكمت متعاليه ايندو نظام منطبق بر يكديگر دانسته شدهاند. ملاصدرا خود از ايندو به «امر تكويني» و «امر تشريعي» تعبير كرده است. براساس اين ديدگاه ملاصدرا ميتوان گفت نظم مدنظر وي، حتي در مورد قوانين بشري و اجتماعي، نه از سنخ امور اعتباري بلكه امري واقعي و عيني است. در حكمت متعاليه، بتبعيت از آموزههاي ديني، راه درست كمال انساني نيز راهي ترسيم شده و مشخص دانسته شده است كه همانا تبعيت از اصول حاكم بر هستي يا بتعبير علامه طباطبايي، تبعيت از فطرت است. اين راه و نظام در تمام زمانها و مكانها بين افراد و جوامع مشترك است تا امكان سعادتمندي براي همگان فراهم گردد و زندگي اجتماعي ميسر باشد.
پرونده مقاله
نوع رابطة وجود با ماهيت در حكمت متعاليه در مباحث اصالت وجود و اعتباري بودن ماهيت مطرح شده است. ملاصدرا در اينباره با دو زبان يا با دو شيوه بيان مطلب كرده است. او از يكسو ميگويد وجود بالأصاله و بالذات تحقق دارد و ماهيت بالعرض و بواسطه وجود تحقق پيدا ميكند و با وجود متحد چکیده کامل
نوع رابطة وجود با ماهيت در حكمت متعاليه در مباحث اصالت وجود و اعتباري بودن ماهيت مطرح شده است. ملاصدرا در اينباره با دو زبان يا با دو شيوه بيان مطلب كرده است. او از يكسو ميگويد وجود بالأصاله و بالذات تحقق دارد و ماهيت بالعرض و بواسطه وجود تحقق پيدا ميكند و با وجود متحد است، اما از سوي ديگر معتقد است تنها «وجود» تحقق عيني دارد و ماهيت هرگز پا به عرصه وجود نميگذارد و فقط يك امر اعتباري محض است كه عقل از وجود انتزاع ميكند. اين دو تعبير ـظاهراًـ متباين، موجب سر در گمي پژوهشگران گرديده است. از اينروي برخي او را به تناقضگويي متهم كرده و برخي ديگر كوشش نمودهاند تا اين تعارض را بگونهيي توجيه كنند. با مراجعه به مجموعه آثار ملاصدرا روشن ميگردد كه در اين دو تعبير هيچگونه تعارضي وجود ندارد؛ جايي كه ملاصدرا ميگويد وجود بالذات و ماهيت بالعرض تحقق دارند منظورش ماهيت موجود است و آنجا كه موجوديت و تحقق ماهيت را نفي ميكند مراد ماهيت جدا از وجود است. ما در اين مقاله كوشش كرده ايم با استناد به آثار خود ملاصدرا اين مطلب را مدلّل كنيم.
پرونده مقاله
تشكيك خاصي حقيقت وجود، يكي از پايههاي مهم حكمت متعاليه است كه صدرالمتألهين بعد از مبرهن ساختن آن، تبيين و اثبات مسائلي چون وحدت وجود در عين كثرت، حركت جوهري، برهان صديقين و مسائل فرعي ديگري را بر آن مبتني ساخته است. منطقيين و حكماي پيشين تشكيك مفهومي وجود را پذيرفته بو چکیده کامل
تشكيك خاصي حقيقت وجود، يكي از پايههاي مهم حكمت متعاليه است كه صدرالمتألهين بعد از مبرهن ساختن آن، تبيين و اثبات مسائلي چون وحدت وجود در عين كثرت، حركت جوهري، برهان صديقين و مسائل فرعي ديگري را بر آن مبتني ساخته است. منطقيين و حكماي پيشين تشكيك مفهومي وجود را پذيرفته بودند؛ به اين معنا كه مفهوم وجود بر مصاديق غير يكسان حمل ميشود و مصاديق وجود به تقدم و تأخر، شدت و ضعف، بيشي و كمي، اولويت و عدم اولويت، با هم اختلاف دارند. آنچه ملاصدرا اثبات كرد اين بود كه حقيقت وجود ـبوحدته و بالذات ـ منشأ كلية آثار، از جمله اين اختلافات تشكيكي است. بر اين مبنا، وجود، حقيقتي ذومرتبه است كه يك مرتبة آن واجبالوجود و بقية مراتب ـ از صادر اول تا هيولي ـ افراد و مراتب همان حقيقتند.
در اين نوشتار، سابقة تاريخي بحث تشكيك نزد ابنسينا و شيخ اشراق و بررسي اجمالي براهين هريك، داوري ملاصدرا بين طرفين، پايهها و مباني بحث تشكيك ـيعني اشتراك معنوي و اصالت وجود ـ و براهين ملاصدرا در اثبات تشكيك مورد بررسي قرار گرفته و با دفاع عقلي و تحليلي از موضع حكمت متعاليه سعي شده برخي انتقادات به مباني و استدلالهاي ملاصدرا پاسخ داده شود.
پرونده مقاله
يكي از مهمترين مباحث در فلسفه، كلام و عرفان اسلامي، بحث سخنگفتن از خداست. در اين رابطه، «وحدت وجود» و «وحدت شهود» بعنوان دو نگرش به نحوة ارتباط بندة سالك عارف با خداوند و سخنگفتن از وي مطرح گشتهاند. هر يك از ايندو ديدگاه نمايندگاني در سنت عرفان اسلامي داشته و هر كدام چکیده کامل
يكي از مهمترين مباحث در فلسفه، كلام و عرفان اسلامي، بحث سخنگفتن از خداست. در اين رابطه، «وحدت وجود» و «وحدت شهود» بعنوان دو نگرش به نحوة ارتباط بندة سالك عارف با خداوند و سخنگفتن از وي مطرح گشتهاند. هر يك از ايندو ديدگاه نمايندگاني در سنت عرفان اسلامي داشته و هر كدام معتقدات خاصي در باب وحدت عارفانه دارند. در اين نوشتار، ابتدا با طرح نظرية وحدت وجود (بر پاية آراء ابن عربي) و سپس وحدت شهود (بر اساس ديدگاه علاءالدوله سمناني)، اختلاف آنها در باب وحدت مورد بحث قرار گرفته و سپس مفهوم «خداي متشخص» بعنوان يكي از استلزامات و معتقدات نظرية وحدت شهود، در مقابل خداي مطلق وحدت وجود، بررسي خواهد شد.
پرونده مقاله
ملاصدرا دربارة برخي از مباحث فلسفي در آثار مختلف خويش نظريات متفاوتي بيان كرده است كه در يك نظام فلسفي واحد قابل جمع با يكديگر نيستند. در اين مقاله با طرح اينگونه مباحث، علت متفاوت بودن نظريات ملاصدرا در موارد ذيل بررسي خواهد شد: موضوع حركت جوهري؛ حركت توسطيّه؛ عامل ايج چکیده کامل
ملاصدرا دربارة برخي از مباحث فلسفي در آثار مختلف خويش نظريات متفاوتي بيان كرده است كه در يك نظام فلسفي واحد قابل جمع با يكديگر نيستند. در اين مقاله با طرح اينگونه مباحث، علت متفاوت بودن نظريات ملاصدرا در موارد ذيل بررسي خواهد شد: موضوع حركت جوهري؛ حركت توسطيّه؛ عامل ايجاد زمان؛ ماهيت علم؛ علم الهي به جزئيات؛ فاعليت الهي؛ رابطة علت و معلول؛ ملاك نيازمندي ممكن به واجب؛ معاني ماهيت؛ نحوة اتصاف ماهيت به وجود؛ وحدت وجود؛ تجرد و حدوث نفس. با بررسي اين موارد مشخص ميشود كه طرح نظريات مختلف در آثار ملاصدرا ناشي از يكي از عوامل زير است: 1. تغيير ديدگاه ملاصدرا در طول زمان (وي نخست به اصالت ماهيت و سپس به اصالت وجود و تشكيك وجود قائل شده است و در نهايت به نظرية وحدت شخصي وجود دست يافته است)؛ 2. رعايت جنبة تعليمي در بيان مطالب؛ 3. طرح نظريات بر اساس مباني مختلف (مبناي قوم، مبناي وحدت تشكيكي وجود و مبناي وحدت شخصي وجود)؛ 4. تلاش براي نگارش يك دورة مدون از مباحث فلسفي.
پرونده مقاله
عنوان تركيبي «واجب الوجود بالذات» مهمترين عنوانيست كه فيلسوفان مسلمان از فارابي تا عصر حاضر در خداشناسي فلسفي بكار گرفتهاند و با محوريت آن از وجود، صفات و فعل خدا سخن گفتهاند. در اين مقاله تلاش شده است با نگاهي به منابع فلسفي و كلامي، نكات مهم و مطرح شده دربارة اين عن چکیده کامل
عنوان تركيبي «واجب الوجود بالذات» مهمترين عنوانيست كه فيلسوفان مسلمان از فارابي تا عصر حاضر در خداشناسي فلسفي بكار گرفتهاند و با محوريت آن از وجود، صفات و فعل خدا سخن گفتهاند. در اين مقاله تلاش شده است با نگاهي به منابع فلسفي و كلامي، نكات مهم و مطرح شده دربارة اين عنوان تركيبي تحليل و بررسي شود تا ضمن آشنايي با لغزشهايي از قبيل «خلط مفهوم و مصداق» و «خلط معقول دوم فلسفي با معقول اول» كه بدين واسطه رخ داده است، بمعناي دقيق و قابل دفاع اين عنوان دست يابيم. در وهلة نخست، بداهت، اشتراك معنوي و معقول دوم بودن دو تكواژة اين عنوان تركيبي ـكه عبارتند از «وجود» و «وجوب»ـ به اثبات رسيده است و اهميت آن را در معناشناسي عنوان واجب الوجود بالذات نشان دادهايم و پس از آن، مهمترين تعريفهاي ارائه شده براي عنوان مذكور را تحليل و بررسي كردهايم؛ از اين تعريفها (شش تعريف) دو تعريف نخست و چهارم را نقد كرده و به منشأ لغزشهايي كه در اين تعريفها رخ داده، اشاره كردهايم و ضمن تأييد تعريفهاي دوم، سوم و پنجم، در نهايت در ساحت مفهومي، بپيروي از فارابي، ابنسينا و ملاصدرا، تعريف واجب الوجود بالذات به «حقيقتي كه عين وجود است» را بعنوان بهترين تعريف برگزيدهايم و به اين ترتيب، از ساحت «مفهوم» به سـاحت «وجـود» عبـور كـرده و تفسيـري بـا رويكـرد وجودشناسانه از آن ارائه كردهايم.
پرونده مقاله
نظرية وحدت شخصي وجود، اساس هستيشناسي عرفاني است، از اينرو گروهي از محققين اهل عرفان در مقام تبيين و دفاع از عقيدة خويش به اثبات برهانيِ اين نظريه اقدام نمودهاند. حكيم و عارف معاصر، علامه طباطبايي نيز در آثار خود به اقامة براهيني در اثبات اين مدعا پرداخته است. ازجملة چکیده کامل
نظرية وحدت شخصي وجود، اساس هستيشناسي عرفاني است، از اينرو گروهي از محققين اهل عرفان در مقام تبيين و دفاع از عقيدة خويش به اثبات برهانيِ اين نظريه اقدام نمودهاند. حكيم و عارف معاصر، علامه طباطبايي نيز در آثار خود به اقامة براهيني در اثبات اين مدعا پرداخته است. ازجملة اين براهين، برهاني است كه در آن از طريق واكاويِ برهان حكماي متألّه مبني بر وحدت سنخي وجود و تشكيكي بودنِ آن، مدعاي عرفا مبني بر وحدت شخصي وجود به اثبات رسيده است. اين برهان از حيث روش استدلال و همچنين پرداختن به فروع و نتايجِ گوناگون مطلب، بويژه روشن ساختن نسبت ميان نظرية عارف و نظرية حكيم، بديع و قابل توجه است. مقالة حاضر پس از تقرير هر يك از دو نظريه، به تبيين و تحليل برهان مذكور پرداخته و برخي از نتايج متفرع بر آن را مورد بررسي قرار ميدهد.
پرونده مقاله
وحدت وجود يكي از مهمترين مسائل عرفان نظري است كه عرفا تلاش بسياري براي تبيين آن با توجه به مباني عرفاني نمودهاند. با وجود اين، مسئله اساسي تبيين برهاني اين نظريه عرفاني است. فياض لاهيجي، يكي از برجستهترين متكلمان و فلاسفه شيعي، نخست اشكالاتي را با توجه به مباني فلسفه چکیده کامل
وحدت وجود يكي از مهمترين مسائل عرفان نظري است كه عرفا تلاش بسياري براي تبيين آن با توجه به مباني عرفاني نمودهاند. با وجود اين، مسئله اساسي تبيين برهاني اين نظريه عرفاني است. فياض لاهيجي، يكي از برجستهترين متكلمان و فلاسفه شيعي، نخست اشكالاتي را با توجه به مباني فلسفه مشائي بر نظريه وحدت وجود وارد كرده، سپس آن را همان وحدت تشكيكي وجود در حكمت متعاليه دانسته و در نهايت به نقد فلسفي ـ كلامي نظريه محقق دواني در اينباره پرداخته است. پژوهش حاضر نشان ميدهد كه انتقادات لاهيجي به ديدگاه وحدت وجود ناشي از غفلت وي نسبت به مباني عرفاني بوده و تشكيك وجود با وحدت آن در نظر عارفان متفاوت است، بنابرين نميتوان وحدت وجود را همان تشكيك وجود دانست. نظريه دواني نيز ناشي از مغالطه اشتراك اسم ميان اصطلاحات عرفاني با فلسفي و كلامي است.
پرونده مقاله
يكي از موارد اختلاف نظر ميان ابنسينا و ملاصدرا در بحث انسانشناسي، نوع نگرش هريك به رابطه ميان نفس و بدن است كه اين اختلاف، از مباني نظام فلسفي ايشان ناشي ميشود. رابطة نفس و بدن در نگاه ملاصدرا، رابطهيي ذاتي و وجودي است و قول به عليّت (مادي) بدن عنصري براي مرتبة طبي چکیده کامل
يكي از موارد اختلاف نظر ميان ابنسينا و ملاصدرا در بحث انسانشناسي، نوع نگرش هريك به رابطه ميان نفس و بدن است كه اين اختلاف، از مباني نظام فلسفي ايشان ناشي ميشود. رابطة نفس و بدن در نگاه ملاصدرا، رابطهيي ذاتي و وجودي است و قول به عليّت (مادي) بدن عنصري براي مرتبة طبيعي نفس، ناشي از همين موضعگيري است، در حاليكه مطابق مباني ابنسينا، نفس صرفاً در كسب كمالات وجودي و نه در اصل وجود، نيازمند بدن است و عليّت ذاتي ميان اين دو برقرار نيست.
مسئلة ديگر اينست كه شيخالرئيس، تركيب نفس و بدن را اتحادي ميداند و صدرالمتألهين در اتحادي بودن تركيب با او هم رأي است اما معتقد است كه تنها با قبول برخي مباني حكمت متعاليه ميتوان اتحادي بودن تركيب مذكور را موجه كرد.
مسئلة مهم بعدي اينست كه اگر نفس و بدن، رابطة وجودي دارند نه رابطة عارضي و اضافي، آيا تعلق نفس به بدن قطع شدني است؟ و اگر ذو مراتب بودن نفس مسجّل و مسلّم است، آيا نبايد بدن را نيز ذومراتب دانست تا همراهي با نفس در مراتب مختلف براي آن امكانپذير باشد؟ بسبب تفاوت مبنا، پاسخ شيخ الرئيس و ملاصدرا به اين قبيل پرسشهاي زيربنايي، تفاوتهايي دارد و اين مقاله قصد دارد به جستجو و تحليل آنها و سنجش كارآمدي مباني ايشان در نيل به مطلوب بپردازد.
پرونده مقاله
اعتقاد يا عدم اعتقاد به عالم مُثل معلّقه از جمله مسائل فلسفي است كه بر نوع نگرش فيلسوف و روش وي در پژوهش فلسفي تأثيرگذار است، بنابرين لازم است با رويكردي جديد و با بهرهگيري از منابع اصلي، بيشتر دربارة آن تحقيق و بررسي شود. در همين راستا، مقالة حاضر تلاش ميكند نخست، تصو چکیده کامل
اعتقاد يا عدم اعتقاد به عالم مُثل معلّقه از جمله مسائل فلسفي است كه بر نوع نگرش فيلسوف و روش وي در پژوهش فلسفي تأثيرگذار است، بنابرين لازم است با رويكردي جديد و با بهرهگيري از منابع اصلي، بيشتر دربارة آن تحقيق و بررسي شود. در همين راستا، مقالة حاضر تلاش ميكند نخست، تصويري واضح و روشن از «عالم مُثل معلقة و تفاوت آن با «مُثل افلاطوني» نزد سهروردي ارائه دهد، سپس به تبيين ديدگاه حكيم عبدالرزاق لاهيجي و نقدهاي وي بر عالم مُثل معلّقه شيخ اشراق ميپردازيم و در مرحلة سوم به نقدهاي لاهيجي پاسخ ميدهيم. نويسنده مدعي نيست كه در اين موضوع سخن آخر را گفته ولي ميتواند ادعا كند كه در مورد ديدگاه حكيم لاهيجي دربارة نظرية مُثل معلّقه و نقد آن، پژوهش شايستهيي صورت نگرفته است. هرچند حكيم متأله ملاهادي سبزواري، پيش از اين در كتاب اسرار الحكم به نقدهاي لاهيجي پاسخ داده، ليكن پاسخهاي وي جامع و فراگير نيست؛ افزون بر اينكه مغلق و فهم آن دشوار است. اميد است با اين تلاش، راه پژوهش در اين حوزه گشوده شود و كاستيهاي احتمالي تحقيق حاضر در پژوهشهاي آينده مرتفع گردد.
پرونده مقاله
براي اثبات وحدت شخصي وجود، براهين مختلف و گوناگوني اقامه شده است. بيشتر اين براهين كه توسط عارفاني همانند داود قيصري، حمزه فناري و ابنتركه بيان شدهاند، با اشكالاتي مانند خلط ميان مفهوم و مصداق مواجه است. در اين ميان حكيم محمدرضا قمشهاي در حاشية خويش بر كتاب تمهيد الق چکیده کامل
براي اثبات وحدت شخصي وجود، براهين مختلف و گوناگوني اقامه شده است. بيشتر اين براهين كه توسط عارفاني همانند داود قيصري، حمزه فناري و ابنتركه بيان شدهاند، با اشكالاتي مانند خلط ميان مفهوم و مصداق مواجه است. در اين ميان حكيم محمدرضا قمشهاي در حاشية خويش بر كتاب تمهيد القواعد و ذيل مبحث براهين اثبات وحدت شخصي وجود، برهاني ارائه كرده كه اثبات ضرورت ازلي خداوند را بهمراه دارد. در عين حال، چهار اشكال به اين برهان وارد شده است. اشكال نخست در مورد معناي طبيعت اطلاقي وجود است كه بصورت مبهم بيان شده است. اشكال دوم دربارة خلط ميان مفهوم و مصداق است. بخش نخست اشكال سوم، به تماميت اين برهان بر مفروض بودن تحقق اصل طبيعت باز ميگردد و بخش دوم اشكال، سازگاري تحقق اصل طبيعتِ وجود با وجودهاي مقيد را هدف قرار داده است. اشكال چهارم، به نبود نوآوري و ابتكار در ارائة اين برهان پرداخته است. مقالة حاضر با روش تحليلي ـ تطبيقي، هر يك از اين اشكالات را بررسي نموده و به سه اشكال نخست پاسخ داده است. از اين جهت، برهان حكيم قمشهاي تمام و صحيح تلقي ميشود كه در اين نوشتار بتفصيل تبيين شده است.
پرونده مقاله
ملاصدرا در آراء خود به مباحث زباني توجه داشته و دربارة معناي اسمي و حرفي سخن گفته است. مفسرين، آراء وي در اينباره را خالي از تهافت ندانستهاند تا جايي كه بخشي از آراء او را بر ديگري ترجيح داده و ادق از ديگري دانستهاند. اين نوشتار با طرح و مقايسة آراء ملاصدرا در باب معن چکیده کامل
ملاصدرا در آراء خود به مباحث زباني توجه داشته و دربارة معناي اسمي و حرفي سخن گفته است. مفسرين، آراء وي در اينباره را خالي از تهافت ندانستهاند تا جايي كه بخشي از آراء او را بر ديگري ترجيح داده و ادق از ديگري دانستهاند. اين نوشتار با طرح و مقايسة آراء ملاصدرا در باب معناي اسمي و حرفيِ وجود، چارچوبي براي طرح مباحث هستيشناسي، معرفتشناسي و زبانشناسي ارائه داده و با بهرهگيري از مباحث زبانيِ علمِ اصولِ فقه، رويكردي تحليلي ـ زباني را براي برونرفت از اين تهافت ارائه كرده است. ملاصدرا بر اين باور است كه از يكسو ميتوان از طريق اشتراك معنويِ معناي حرفي وجود (است) به اشتراك معنويِ معناي اسمي وجود (هست)، استدلال كرد و از سوي ديگر، اختلاف بين وجود رابط و محمولي، نوعي است. اين ديدگاه ملاصدرا محل نزاع و تفسيرهاي متفاوتي واقع شده و پرسشهايي را پيش روي صاحبنظران قرار داده است؛ از جمله اينكه آيا اين دو ديدگاه همخواني دارند؟ آيا اين نظريه با تشكيك وجود و اشتراك معنوي وجود، سازگار است؟ آيا وجود رابط و محمولي از يك سنخند؟ آيا دو تقسيمبندي وجود در حكمت متعاليه، يعني تقسيم سه شقي وجود به رابط، رابطي و نفسي و تقسيم دو شقي وجود به رابط و مستقل با يكديگر در تضادند؟ آيا دو تقسيم يادشده، با آراء ملاصدرا در حوزة معناي اسمي و حرفي سازوارند؟
پرونده مقاله
پژوهش حاضر به بيان هويت و مصداق «من» و نيز ملاك تشخيص «منِ حقيقي» از غير، از ديدگاه سهروردي، ملاصدرا و دكارت پرداخته است. از نظر اين سه فيلسوف، «من» هويت ظاهر و خودپيدايي است كه انسان با علم حضوري بدان خودآگاهي مييابد. مصداق منِ حقيقي نزد سهروردي نور مجرد است كه با ظه چکیده کامل
پژوهش حاضر به بيان هويت و مصداق «من» و نيز ملاك تشخيص «منِ حقيقي» از غير، از ديدگاه سهروردي، ملاصدرا و دكارت پرداخته است. از نظر اين سه فيلسوف، «من» هويت ظاهر و خودپيدايي است كه انسان با علم حضوري بدان خودآگاهي مييابد. مصداق منِ حقيقي نزد سهروردي نور مجرد است كه با ظهور دائمي ذات، از خودآگاهي مستمر برخوردار ميباشد. در فلسفة ملاصدرا، مصداق آن مرتبهيي از وجود است كه در بستر حركت جوهري دائماً متطور بوده و مملكتي ذومراتب است كه هويتي ثابت ندارد، و نزد دكارت بُعد مجردي است كه بنحو دائمي در حال انديشيدن است. بنابرين، در واقع هر سه فيلسوف «من» حقيقي را منِ مدرك، عالم و انديشنده ميدانند. ملاك تمييز منِ حقيقي نيز نزد آنها يكي است، زيرا سهروردي و ملاصدرا علم مستمر و عدم غفلت از خود را كه در واقع همان خودآگاهي است، ملاك تمييز منِ حقيقي ميدانند، اما ملاك دكارت وضوح و تمايز است كه بنظر ميرسد همان أمري است كه سهروردي و ملاصدرا آن را علم حضوري مستمر يا خودآگاهي مينامند. در نتيجه، ميتوان گفت كه ملاك تمايز «من حقيقي» از نظر هر سه فيلسوف يكسان است.
پرونده مقاله
«وحدت وجود» بعنوان اساس و بنيان عرفان نظري، در طول تاريخ تفكر اسلامي همواره محل بحثهاي فراواني ميان انديشمندان بوده است. ملااسماعيل خواجويي، از متفكران و متكلمان عصر صفويه و دوران بعد از ملاصدراست كه به نقادي اين نظريه پرداخته و آن را از جهات گوناگون بچالش كشيده است. خو چکیده کامل
«وحدت وجود» بعنوان اساس و بنيان عرفان نظري، در طول تاريخ تفكر اسلامي همواره محل بحثهاي فراواني ميان انديشمندان بوده است. ملااسماعيل خواجويي، از متفكران و متكلمان عصر صفويه و دوران بعد از ملاصدراست كه به نقادي اين نظريه پرداخته و آن را از جهات گوناگون بچالش كشيده است. خواجويي براساس تباين وجودي واجبالوجود با موجودات ممكن، وجود مطلقنبودن واجبالوجود، اقامه نشدن استدلال عقلاني در اثبات وحدت وجود و نارسايي استدلالهاي برخي از عارفان و متصوفان در اثبات وحدت وجود، اين نظريه را نامقبول و نادرست ميداند. اما در پژوهش حاضر بيان شده كه انتقادات خواجويي ناشي از مغالطه و خلط ميان معاني مختلف اصطلاحات علوم فلسفه و كلام با عرفان نظري است؛ هر چند كه در برخي موارد ـ مانند اقامهنشدن استدلال عقلاني از سوي عارفان در اثبات وحدت وجود— انتقاد او صحيح بنظر ميرسد.
پرونده مقاله
«برهان صديقين»، برهاني است كه در آن بدون نياز به واسطه، ذات واجبالوجود اثبات ميشود. اين عنوان را نخستينبار ابنسينا براي تقرير جديدِ برهاني كه پيشتر فارابي اقامه كرده بود، برگزيد. برهان صديقين بهترين و موجزترين برهان فلسفي و عقلي براي اثبات وجود خداست. در اين برهان از چکیده کامل
«برهان صديقين»، برهاني است كه در آن بدون نياز به واسطه، ذات واجبالوجود اثبات ميشود. اين عنوان را نخستينبار ابنسينا براي تقرير جديدِ برهاني كه پيشتر فارابي اقامه كرده بود، برگزيد. برهان صديقين بهترين و موجزترين برهان فلسفي و عقلي براي اثبات وجود خداست. در اين برهان از خود «وجود» به «واجبالوجود» استدلال ميشود، بگونهيي كه هيچيك از افعال الهي ـ از قبيل حركت، حدوث و ... ـ حد وسط قرار نميگيرند. حائري يزدي براساس تبيين معناي «امكان» در فلسفه» مشاء و حكمت متعاليه، براي رفع اشكالات مطرح شده دربارة اين برهان تلاش نموده و با توجه به تحليل دقيق معناي امكان، معتقد است از طريق آن ميتوان واجبالوجود را اثبات كرد؛ بهمين دليل تمسك به محالبودن دور و تسلسل ضرورتي ندارد. مقاله» حاضر با روش تحليلي ـ تطبيقي و با توجه به معيارهاي معتبر نزد ملاصدرا در صدق برهان صديقين، به تحليل و بررسي تقرير حائري يزدي پرداخته و نشان داده كه ديدگاه او خالي از اشكال نيست.
پرونده مقاله
برخي مخالفان فلسفه و بسياري از خاورشناسان چنين ميپندارند كه فلسفة اسلامي تكرار سخنان و نظريات فلاسفة يونان است و نه تنها از تعاليم اسلامي بكلي دور است، بلكه گاهي در تضاد و تعارض با تعاليم قرآني است. هدف اين نوشتار آنست تا با تبيين حد و حدود نقش و تأثيرگذاري قرآنكريم چکیده کامل
برخي مخالفان فلسفه و بسياري از خاورشناسان چنين ميپندارند كه فلسفة اسلامي تكرار سخنان و نظريات فلاسفة يونان است و نه تنها از تعاليم اسلامي بكلي دور است، بلكه گاهي در تضاد و تعارض با تعاليم قرآني است. هدف اين نوشتار آنست تا با تبيين حد و حدود نقش و تأثيرگذاري قرآنكريم بر يك بحث عقلي و فلسفي، و نيز بررسي آثار فلاسفة مسلمان، نشان دهد كه آنها بمنظور بسط و تكامل مباحث فلسفي ـو بطورخاص، خداشناسي فلسفيـ از تعاليم قرآني بهره بردهاند و گسترش كمّي و كيفي مسائل، استدلالها، نظريهها و قواعد فلسفي در اين حوزه وامدار تعاليم قرآني است. اين تأثير و بهرهگيري بميزاني است كه به تحول محتوايي و ساختاري فلسفة يونان منتهي شده و رويكرد و نگرش كلي فلسفة اسلامي را از فلسفة يوناني متمايز ساخته است.
پرونده مقاله
مسئلة «ديگري» در فلسفة غرب نخستينبار توسط ايمانوئل لويناس و بعنوان موضوع و كليدواژة اصلي فلسفة او مطرح شد. كاركرد اين مسئله در توجيه بسياري از اصول اخلاقي انكارناپذير است و بنظر ميرسد عمدة مشكلات و معضلات كنوني در روابط اجتماعي و بينالمللي با نظر عميق در اين مسئله قاب چکیده کامل
مسئلة «ديگري» در فلسفة غرب نخستينبار توسط ايمانوئل لويناس و بعنوان موضوع و كليدواژة اصلي فلسفة او مطرح شد. كاركرد اين مسئله در توجيه بسياري از اصول اخلاقي انكارناپذير است و بنظر ميرسد عمدة مشكلات و معضلات كنوني در روابط اجتماعي و بينالمللي با نظر عميق در اين مسئله قابل حل باشد. بنظر ميرسد گرچه اين بحث، در دوران معاصر شكل گرفته اما بسياري از آراء و انديشههاي فلسفي متقدم توان پاسخگويي به مسائل در اينباره را دارند كه ازجمله ميتوان به نظام فلسفي ملاصدرا اشاره كرد كه متشكل از مباني و اصولي است كه بر پايه» تفكر وجودشناسانة او بنا شده است. بكارگيري مباني حكمت متعاليه در متن زندگي بعنوان روشي براي زيستن، دستكم حامل تغييراتي در نگرش، براي ما خواهد بود. بعنوان مثال از كنار هم قراردادن چند اصل فلسفي همچون اصالت و تشكيك وجود در كنار نظريه» مظهريت موجودات، به تعريفي جديد از اصل «تفرد» دست خواهيم يافت. همچنين با مقايسه» اصل «فرديت» با اصل «وحدت وجود» صدرايي ميتوان به نتايچ قابل توجهي در اين بحث دست يافت
پرونده مقاله
قاعدة «وضع الفاظ برای ارواح معانی در قرآن کریم» در آثار ملاصدرا ارتباطي تنگاتنگ با فلسفة او دارد و بهمين دليل با مبنا قراردادن هستی شناسی صدرایی میتوان به مصداق وجودی معانی الفاظ و درنتیجه کیفیت معرفت به آنها دست یافت. به اعتقاد ملاصدرا عالم، قرآن و وجود مقدس نبوی(ص چکیده کامل
قاعدة «وضع الفاظ برای ارواح معانی در قرآن کریم» در آثار ملاصدرا ارتباطي تنگاتنگ با فلسفة او دارد و بهمين دليل با مبنا قراردادن هستی شناسی صدرایی میتوان به مصداق وجودی معانی الفاظ و درنتیجه کیفیت معرفت به آنها دست یافت. به اعتقاد ملاصدرا عالم، قرآن و وجود مقدس نبوی(ص) سه وجهه از هستیند که در مقام «وجود منبسط»، «کلام مستقیم الهی» و «حقیقت محمدیه» به وجودی واحد و بسیط موجودند و در مرتبة ملکوت اسفل متفرق شده و در قالب عالم مثال جزئیه، قرآن لفظی و وجود پیامبر اکرم(ص) تمثيل مييابند و آنگاه به عالم ماده نزول پیدا میکنند. از نظر ملاصدرا، هر مرتبة نازله، مثال مرتبة مافوق است و الفاظ نیز از اين قاعده مستثني نيستند. راه دستیابی از طریق الفاظ به مراتب مافوق کلام الهی، استفاده از قاعدة وضع الفاظ برای ارواح معانی (معانی مطلق و عام) است. تعریف صدرالمتألهين از ارواح معانی، با تعریف او از کلی طبیعی و مثل افلاطونی مطابقت دارد. اطلاق و عمومیت ارواح معانی در مطابقت با کلی طبیعی، ناشی از خست ماهیت و در مطابقت با کلی افلاطونی، ناشی از سعة وجودی است. با تطبیق میان ارواح معانی و کلی طبیعی میتوان نتیجه گرفت كه وضع الفاظ، بشری بوده و ملاک وضع الفاظ، حقیقت است.
پرونده مقاله
جهان آفرينش و طبيعت براساس قواعد و قوانين (نواميس يا سنن الهي) خلق شده و نظام خلقت بر آنها استوار است. مشيت و تقدير الهي بر اين قرار گرفته كه تمام اجزاء و اعضاي جهان هستي، با يكديگر و با مجموعة جهان خلقت، در ارتباطي و تعاملي دوسويه باشند. انسان نيز بعنوان عضوي از اين جه چکیده کامل
جهان آفرينش و طبيعت براساس قواعد و قوانين (نواميس يا سنن الهي) خلق شده و نظام خلقت بر آنها استوار است. مشيت و تقدير الهي بر اين قرار گرفته كه تمام اجزاء و اعضاي جهان هستي، با يكديگر و با مجموعة جهان خلقت، در ارتباطي و تعاملي دوسويه باشند. انسان نيز بعنوان عضوي از اين جهان، هم ميتواند بر آن اثر بگذارد و هم ميتواند از آن تأثير بپذيرد. اين تأثير و تأثر بر اساس قانون (ناموس) و قاعده» اصلي اين جهان، يعني تساوق «وجود» و «خير» مقدر شده است؛ آنجا كه خير هست، وجود نيز هست (و برعكس) و آنجا كه خير نباشد، «شر»، يعنيلاوجود و عدم است (و برعكس.) يگانه راه رسيدن انسان به سعادت حقيقي، هماهنگي و همراهي با نظام طبيعت و قواعد حاكم بر آن است؛ سنت الهي يا قانون و ناموس طبيعت بگونهيي است كه انحراف از آن، شر، بلا، ضرر، آفت، بيماري و ... را در پي خواهد داشت. جهان (انسان كبير) در برابر اعمال خوب و بد انسان (عالم صغير) واكنش نشان ميدهد؛ «گناه» كه همان تمرد از فرامين الهي يا انحراف از قواعد تكوين و طبيعت است، موجب شقاوت و بدبختي انسان خواهد بود و عذاب و كيفر الهي را در پي خواهد داشت. در اينجاست كه اسماء و صفات جلاليّه» خداوند، ظهور و تجلي مييابد.
پرونده مقاله
بحران محیطزیست در دو قرن اخیر از مهمترین مسائلی بوده که گریبانگیر جامعۀ بشری شده و خطر تخریب و سلب حیات انسانی را بدنبال داشته است. بنابرین انسان باید در پی راهی باشد که رفتارهای نادرست و گاه غیراخلاقی در این زمینه را کنترل کند. ملاصدرا معتقد است طبیعت، اشیاء و جمادات چکیده کامل
بحران محیطزیست در دو قرن اخیر از مهمترین مسائلی بوده که گریبانگیر جامعۀ بشری شده و خطر تخریب و سلب حیات انسانی را بدنبال داشته است. بنابرین انسان باید در پی راهی باشد که رفتارهای نادرست و گاه غیراخلاقی در این زمینه را کنترل کند. ملاصدرا معتقد است طبیعت، اشیاء و جمادات نیز از علم و شعور برخوردارند، بنابرین رویکرد حکمت متعالیه به طبیعت، رویکردی قدسی است. بهمین دلیل، در این جستار، با محور قرار دادن منابع دست اول ملاصدرا، بکمک تحلیل و تبیین عقلانی، سعی کردهایم باورهای اخلاقی را برای رسیدن به توسعة پایدار در زمینة محیطزیست تقویت کرده و مبنای فلسفیـالهی آنها را برجسته نماییم. در پایان پژوهش این نتیجه حاصل شد که بازخوانی و کنکاش در منابع و معارف پر نغز حکمت متعالیه که تفسیر فلسفی جامعی با پشتوانة آیات و روایات، ارائه میکند، از این ظرفیت برخوردار است که بتوان
بر اساس اصولی همچون اصالت وجود، تشکیک وجود، سنخیت علت و معلول و مظهریت طبیعت برای سایر عوالم برتر از خود، حرمت و کرامت ازدسترفتة طبیعت را که بر مبنای نگاه مقدسمآبانة ادیان و مکاتب فلسفی اتخاذ شده از آنها بدست آمده بود، به آن برگرداند و از نابودی طبیعت و بتبع آن حیات بشری، جلوگیری کرد.
پرونده مقاله
اندیشۀ صدرالمتألهین در سیر تکامل خود، سه رویکرد را شاهد بوده است؛ نگرش اصالت ماهوی، نگرش اصالت وجودی با نگاه وحدت تشکیکی و نگرش اصالت وجودی با نگاه وحدت شخصی. مبحث «مواد ثلاث» بتبع این سه رویکرد فلسفی صدرایی، دچار تحول اساسی شده¬ است. در مرتبه¬یی متناسب با رویکرد اول، چکیده کامل
اندیشۀ صدرالمتألهین در سیر تکامل خود، سه رویکرد را شاهد بوده است؛ نگرش اصالت ماهوی، نگرش اصالت وجودی با نگاه وحدت تشکیکی و نگرش اصالت وجودی با نگاه وحدت شخصی. مبحث «مواد ثلاث» بتبع این سه رویکرد فلسفی صدرایی، دچار تحول اساسی شده¬ است. در مرتبه¬یی متناسب با رویکرد اول، مقسَم، ماهیت است و به «وجوب، امکان و امتناع» تقسیم میشود. مراد از امکان در این مرتبه، امکان ماهوی است. در رویکرد دوم، مواد سه¬گانۀ مرسوم، به وجوب و امکان ارتقا می¬یابند. مراد از امکان در این مرتبه، امکان فقری و وجودی است. در رویکرد سوم، این سه ماده، به دوگانۀ «حق و باطل» تحول پیدا میکنند. تعبیر «حق» در این مبحث، با سه معنای دیگر از «حق» که در رویکرد سوم مطرح شده است ـیعنی تقدم بالحق، وجود حق و وحدت حقهـ اشتراک معنوی و اتحاد مصداقـی، و با حـق مطـرح در امالقضایا، رابطـۀ «مَثَل و ممثـل¬له» دارد؛ یعنـی امالقضایا مَثل حـقتعالی در میـان قضایاست. از حقتعالی به احقالوجودات و از اصل عدم تناقض، به احق¬الاقاویل و احقالاوایل تعبیر میشود. همۀ «حق»های یاد شده، بر اساس مبانی رویکرد فلسفی سوم صدرالمتألهین، قابل طرحند.
پرونده مقاله