يكي از دغدغههاي اصلي منطق ارسطويي، يافتن راهي براي تعريف ماهيات بمنظور دست يافتن به شناخت تصوري آنهاست. ارسطو نظام منطق تعريف را متناسب با جهانشناسي خود بنا نهاد. در اين نظام، تعاريف حقيقي به حد و رسم تقسيم ميشدند. پس از ارسطو، منطق تعريف قرنها به همان شاكلة اوليه مورد چکیده کامل
يكي از دغدغههاي اصلي منطق ارسطويي، يافتن راهي براي تعريف ماهيات بمنظور دست يافتن به شناخت تصوري آنهاست. ارسطو نظام منطق تعريف را متناسب با جهانشناسي خود بنا نهاد. در اين نظام، تعاريف حقيقي به حد و رسم تقسيم ميشدند. پس از ارسطو، منطق تعريف قرنها به همان شاكلة اوليه مورد قبول حكيمان و اهل منطق بود. مشائيان مسلمان نيز كمابيش بر همان مسير ميرفتند تا اينكه در سير تكاملي فلسفه در جهان اسلام، ملاصدرا با تبيين اصالت وجود و اثبات آن و نيز تأسيس چند اصل وجودشناختي ديگر، دستگاه فلسفي حكمت متعاليه را بنا نهاد. از جمله مختصات حكمت متعاليه آنست كه مبانيِ وجودشناختي منطق تعريف را بشدت به چالش كشيد. با اصالت يافتن وجود، ماهيات ـ كه از نظر پيشينيان مبين حقايق عيني اشيا بودندـ به مفاهيم ذهني تنزل پيدا ميكنند و وجود كه حقيقت عيني هر شيء است، جز با مشاهده قابل دريافت نيست. از طرفي، در اين نظام، فصل كه قوام هر ماهيت به آنست و تمامِ حقيقت و فعليت شيء شمرده ميشود، امري ماهوي نيست و با مفاهيم ماهوي شناخته نميشود. بدين ترتيب، بنيان كليات خمس بعنوان زير بناي منطق تعريف متزلزل گرديد. بدنبال اين تحولات، بايد شاهد بازنگري بنيادين در منطق ارسطويي و مشخصاً باب تعريف آن باشيم. حاصلِ اين تحولِ بنيادين، چيزي جز اهميت يافتن تعاريف مفهوميِ حقايق نخواهد بود كه اين از نتايج مهم اصالت وجود ميباشد.
پرونده مقاله
در آثار ملاصدرا دو معنای متفاوت از «اعتباریت ماهیت» بچشم میخورد. در معنای اول «اعتباریت ماهیت» بمعنی تحقق تبعی ماهیت بواسطۀ وجود است، اما در معنای دوم، «اعتباریت ماهیت» بمعنی وجود ذهنی و مجازی ماهیت در متن خارج. ما در این مقاله سه فرضیه را بعنوان راهکارهای ممکن برای نیل چکیده کامل
در آثار ملاصدرا دو معنای متفاوت از «اعتباریت ماهیت» بچشم میخورد. در معنای اول «اعتباریت ماهیت» بمعنی تحقق تبعی ماهیت بواسطۀ وجود است، اما در معنای دوم، «اعتباریت ماهیت» بمعنی وجود ذهنی و مجازی ماهیت در متن خارج. ما در این مقاله سه فرضیه را بعنوان راهکارهای ممکن برای نیل به نظر نهایی ملاصدرا در باب معنای «اعتباریت ماهیت» پیشنهاد میکنیم و در نهایت با تقویت فرضیۀ سوم، این نتیجه را خواهیم گرفت که معنای اول «اعتباریت ماهیت» بعلت اشکالات عقلی که بر آن وارد میشود، قابل پذیرش نیست و صرفاً معنای دوم «اعتباریت ماهیت» را میتوان نظر نهایی حکمت متعالیه قلمداد کرد.
پرونده مقاله
اصالت وجود و اعتباريت ماهيت، مبناي اصلي فلسفة ملاصدرا و نظريات خاص اوست. از طرفي او در نظام فلسفيش تصوري روشن و دقيق از اصالت وجود و اعتباريت ماهيت ارائه نداده و از ماهيت با تعابير مختلف ياد نموده است. هريك از مفسران معاصر حكمت متعاليه، براساس ظن و مباني مطلوب خود، چکیده کامل
اصالت وجود و اعتباريت ماهيت، مبناي اصلي فلسفة ملاصدرا و نظريات خاص اوست. از طرفي او در نظام فلسفيش تصوري روشن و دقيق از اصالت وجود و اعتباريت ماهيت ارائه نداده و از ماهيت با تعابير مختلف ياد نموده است. هريك از مفسران معاصر حكمت متعاليه، براساس ظن و مباني مطلوب خود، بنحوي ماهيت و چگونگي حكايت آن از وجود را تفسير كرده و نظر صدرالمتألهين را بر آن حمل نمودهاند. در حاليكه با توجه به نقش اساسي ماهيت و مفاهيم ماهوي در كسب معرفت حصولي، اختلاف در تفاسير ماهيت، در نحوه» حكايت علم حصولي نيز مؤثر خواهد بود. از اينرو پژوهش حاضر با روش توصيفي ـ تحليلي در تلاش است با ارائة تفسير صحيح ماهيت از منظر مفسران معاصر حكمت صدرايي، اين مسئله را بررسي كند كه آيا شناخت ما از موجودات در علم حصولي ـكه از طريق مفاهيم ماهوي حاصل ميشودـ شناختي ايجابي است يا سلبي؟ بر همين اساس، تفاسير شارحان معاصر حكمت صدرايي در باب ماهيت و نوع حكايت آن از وجود، نقد و بررسي ميگردد. پاسخ اجمالي اينست كه بنظر ميرسد بنابر نظر صحيح ـكه همان نظر استاد جوادي آملي استـ ماهيت، ظهورِ وجودِ متعين بوده و مفاهيم ماهوي حاكي از وجودِ محدودند؛ البته حكايتي ايجابي نه سلبي و تنزيهي.
پرونده مقاله
بر اساس نظرية كيفبودن علم و يكساني ماهيت ذهني و عيني، پذيرش نظرية وجود ذهني دربردارندة اشكال «لزوم مشموليت علم تحت دو مقوله» خواهد بود. صدرالمتألهين در آثار خود از طريق تمايز ميان حمل شايع و اولي، صدق دو مقوله بر علم از دو حيث ذاتي و عرضي، نفي قيام حلولي و قبول صدق دو چکیده کامل
بر اساس نظرية كيفبودن علم و يكساني ماهيت ذهني و عيني، پذيرش نظرية وجود ذهني دربردارندة اشكال «لزوم مشموليت علم تحت دو مقوله» خواهد بود. صدرالمتألهين در آثار خود از طريق تمايز ميان حمل شايع و اولي، صدق دو مقوله بر علم از دو حيث ذاتي و عرضي، نفي قيام حلولي و قبول صدق دو مقوله بر صورت علميه بسبب اعتباريت ماهيت و امكان تحقق ظلي آن به وجودات متعدد، براي حل اين اشكال تلاش نموده است. گرچه بررسي پاسخهاي وي حاكي از عدم تماميت آنها در حل اشكال است، اما مباني او زمينهساز حل اشكال از طريق قبول «حمل حاكي بر محكي» است كه بر اساس آن، فارغ از اينكه ماهيت صورت علميه چيست و صورت علميه در چه مقولهيي قرار دارد، «حكايت» از ماهيت شيء خارجي، بعنوان وصف وجوديِ صورت علميه معرفي ميشود كه به ماهيت صورت علميه ارتباطي ندارد و بلكه از دايرة مقولات بيرون است. با ارائة اين راهحل، هم ميتوان تطابق صورت علميه و ماهيت شيء خارجي را حفظ كرد و هم ميتوان در عين قبول تحقق صورت علميه در ذهن، از اشكال لزوم تداخل دو مقوله در آن رهايي جست.
پرونده مقاله
سهروردی در مبحث «تعریف» با وارد نمودن پنج اشکال، ناکارآمدی نظریۀ تعریف مشائی را نشان داده و بجای آن شیوة دیگری برای تعریف اشیاء مطرح کرده است. این شیوه که با عنوان «تعریف مفهومی» مشهور است، بر تبادر و فهم عرفی از معنای لغت متکی میباشد و طبق آن، لفظ از طریق بیان مقومات م چکیده کامل
سهروردی در مبحث «تعریف» با وارد نمودن پنج اشکال، ناکارآمدی نظریۀ تعریف مشائی را نشان داده و بجای آن شیوة دیگری برای تعریف اشیاء مطرح کرده است. این شیوه که با عنوان «تعریف مفهومی» مشهور است، بر تبادر و فهم عرفی از معنای لغت متکی میباشد و طبق آن، لفظ از طریق بیان مقومات مفهومیش از منظر اهل لسان تعریف میشود. در این مقاله پس از تبیین شیوۀ سهروردی در تعریف اشیاء، به بررسی و نقد آن پرداخته شده است. تحليل و بررسی انتقادی دیدگاه سهروردی نشان ميدهد که نتیجۀ منطقی اشکالات او به نظریۀ تعریف مشائی، تصحیح نظریۀ مشائیان از طریق بکارگیری «شهود» است، نه کنارنهادن تعریف شیء بحسب ماهیت و رویآوردن به نظریۀ تعریف مفهومی. علاوه بر این ، نظریة تعریف سهروردی ـ بعنوان جایگزین نظریۀ تعریف مشائی ـ داراي اشکالاتي متعدد است؛ بهمين دليل، با فرض پذيرفتن اشکالات سهروردی به نظریۀ تعریف مشائی، شیوۀ خود او نیز در نظریةتعریف، فی نفسه قابل قبول نیست. در پایان
این نوشتار، دیدگاه یکی از سهروردیپژوهان معاصر که معتقد است رابطۀ منطق تعریف ابنسینا و سهروردی رابطۀ تکامل است نه تباین، تبیین و نقد شده است.
پرونده مقاله
حل مسئلۀ اتصاف ماهیت به وجود در دیدگاه دشتکی، بصورت درهمتنیدهیی با نظریۀ حمل، مشتق و قاعدۀ فرعیه در ارتباط است. دشتکی با تفکیک وجود مصدری از وجود بمعنای موجود، و تمییز عروض نفسالامری از عروض بحسب اعتبار ذهن، به تحلیل مسئلۀ اتصاف ـ همسو با عناصر پیشگفته ـ پرداخته است چکیده کامل
حل مسئلۀ اتصاف ماهیت به وجود در دیدگاه دشتکی، بصورت درهمتنیدهیی با نظریۀ حمل، مشتق و قاعدۀ فرعیه در ارتباط است. دشتکی با تفکیک وجود مصدری از وجود بمعنای موجود، و تمییز عروض نفسالامری از عروض بحسب اعتبار ذهن، به تحلیل مسئلۀ اتصاف ـ همسو با عناصر پیشگفته ـ پرداخته است؛ او عروض وجود بر ماهیت را تنها در وجود بمعنای موجود و در ظرف اعتبار ذهن میپذیرد. ملاصدرا غالباً دیدگاه دشتکی در مورد اتصاف، نظریۀ حمل، مشتق و لزوم ثبوت مبدأ محمول برای موضوع را بطور ناقص روایت کرده و تنها در یک موضع به تبیین همۀ عناصر آن پرداخته است. او در تحلیل قاعدۀ فرعیه کاملاً متأثر از دشتکی است. بنظر میرسد صدرالمتألهین برغم تلاش بسیار برای ارائۀ روایتی منسجم از دشتکی، نتوانسته برخی عناصر را بصورت سازگار در نظریۀ خویش حفظ نماید.
پرونده مقاله