بررسي جايگاه مفاهيم و نحوة تعامل ذهن و عين از مباحث مهم در عرصة معرفتشناختي و هستيشناختي تلقي ميگردد. مبحث معقولات ـ اولي و ثانوي ـ و تمايز ميان آنها نيز در همين راستا قرار دارد. ديدگاه رايج دربارة تمايز و فرق معقول اول و ثاني به اين صورت است كه معقولات اولي ـ بخلا چکیده کامل
بررسي جايگاه مفاهيم و نحوة تعامل ذهن و عين از مباحث مهم در عرصة معرفتشناختي و هستيشناختي تلقي ميگردد. مبحث معقولات ـ اولي و ثانوي ـ و تمايز ميان آنها نيز در همين راستا قرار دارد. ديدگاه رايج دربارة تمايز و فرق معقول اول و ثاني به اين صورت است كه معقولات اولي ـ بخلاف معقولات ثاني منطقي و فلسفي ـ مصداق خارجي دارند. مقالة حاضر معيار مصداقداري در خارج را براي تفرقه بين معقولات اولي و ثانيه ناكافي دانسته و در عوض، نقش نظرية اصالت وجود را مهم و تأثيرگذار ارزيابي مينمايد.
پرونده مقاله
ملاصدرا در آثار مختلفش، نسبت به پذيرش صورتهاي مادي بمثابه مرتبهيي از مراتب علم الهي، مواجهه و مواضع متفاوتي داشته است؛ گاه تصريح به پذيرش كرده، گاه اصلاً موضعگيري نميكند و گاه آن را انكار ميكند. نوشتار حاضر درصدد است راهحلي براي شناخت ديدگاه نهايي ملاصدرا از ميان موضع چکیده کامل
ملاصدرا در آثار مختلفش، نسبت به پذيرش صورتهاي مادي بمثابه مرتبهيي از مراتب علم الهي، مواجهه و مواضع متفاوتي داشته است؛ گاه تصريح به پذيرش كرده، گاه اصلاً موضعگيري نميكند و گاه آن را انكار ميكند. نوشتار حاضر درصدد است راهحلي براي شناخت ديدگاه نهايي ملاصدرا از ميان موضعگيريهاي متفاوت وي، بدست آورد. در اين راستا، تعابير متنوع ملاصدرا دربارة علم حضرت حق به ماديات و توجيهاتي كه براي هر يك از آنها ارائه شده، بررسي شده است. در يك توجيه علت اين تفاوت و تنوع، تطور رأي ملاصدرا از علم اشراقي الهي به علم متعالي دانسته شده و در ديگري، تفكيك وعاء دهر و وعاء زمان. مقالة حاضر نشان ميدهد كه هر دو توجيه نارسا است و تنها راهحل قابل پذيرش براي تبيين ديدگاه نهايي صدرالمتألهين در علم به ماديات، نسبيت تقسيم موجود به مجرد و مادي است. اين راهحل، متناسب با دو رويكرد بنياديني است كه ملاصدرا نسبت به تلازم تشكيك در وجود و كمالات آن، و همچنين هويت عينالربطي ممكنات اتخاذ نموده است.
پرونده مقاله
صدرالمتألهين همچون غالب فيلسوفان مسلمان، علم ذاتي الهي به ممكنات را علم پيشين دانسته و اين علم را از سنخ علم فعلي ميداند، ليكن فاعليت علم الهي در منظومة حكمت متعاليه، معناي متفاوتي نسبت به تفسير مشهورآن دارد. دريافت اين معناي متفاوت، رهين التفات به برداشت خاص ملاصدرا از چکیده کامل
صدرالمتألهين همچون غالب فيلسوفان مسلمان، علم ذاتي الهي به ممكنات را علم پيشين دانسته و اين علم را از سنخ علم فعلي ميداند، ليكن فاعليت علم الهي در منظومة حكمت متعاليه، معناي متفاوتي نسبت به تفسير مشهورآن دارد. دريافت اين معناي متفاوت، رهين التفات به برداشت خاص ملاصدرا از نظرية تطابق عوالم است كه بجاي قائل بودن به «تطابق سنخي» ميان عوالم علمي و عيني، بر «تطابق عيني» آنها تأكيد ميكند. اين نوشتار با روش توصيفيـ تحليلي، درصدد عرضة تبييني دقيق از برداشت ملاصدرا دربارة نظرية تطابق عوالم است، و البته لازم بذكر است كه قواعد فلسفي متعددي همچون قاعدة «بسيط الحقيقه كلّ الاشياء» و «عينيت علم اجمالي و تفصيلي» در حكمت متعاليه، متأثر از آن هستند. آنچه دغدغة صدرالمتألهين را در جامعيت وجودي نسبت به وجودات خاصه شكل ميدهد، ترسيم اشتمال وجودي وجود جمعي بحقايقي است كه هركدام همچون گوهري جامع، تمام سكنات و تحولات وجود مادون را در خود جمع نموده است؛ در چنين شرايطي، علم به اين گوهر وجودي كه حقيقت وجود مادون محسوب ميشود، عين علم به جميع احوال و اوضاع وجود خاص است.
پرونده مقاله