دربارة وجود پيشينِ نفس ـ وجود نفس پيش از تعلق به بدن؛ خواه اين وجود پيشين حادث باشد و خواه ازليـ ميان حكيمان اختلاف است. ملاصدرا هرچند، نفس با تعين خاص ـنفس بماهي نفسـ را برآمده از حركت جوهري جسم (جسمانية الحدوث) ميداند، وجود پيشين آن را نيز ميپذيرد ولي آن را وجود چکیده کامل
دربارة وجود پيشينِ نفس ـ وجود نفس پيش از تعلق به بدن؛ خواه اين وجود پيشين حادث باشد و خواه ازليـ ميان حكيمان اختلاف است. ملاصدرا هرچند، نفس با تعين خاص ـنفس بماهي نفسـ را برآمده از حركت جوهري جسم (جسمانية الحدوث) ميداند، وجود پيشين آن را نيز ميپذيرد ولي آن را وجودي عقلي ميشمارد. وي در اين بحث، ادلة سهروردي براي نفي وجود پيشين نفس را بررسي، نقد و رد ميكند. بين شارحان كلام ملاصدرا همواره اين پرسش مطرح بوده كه چرا او ادلة سهروردي را بر نفي وجودِ پيشين نفس با تعين خاص خود حمل نكرده است تا با يكديگر همسخن شوند، با آنكه كلام و ادلة سهروردي زمينة چنين برداشتي را دارد؟ از اينرو، هم بعضي از مفسرانِ متقدم ملاصدرا و هم بعضي از معاصرين، بر او خرده گرفتهاند و اشكالهاي وي بر سخن سهروردي را نابجا دانستهاند. اين مقاله ضمن اشارة اجمالي به نكات بنيادين در ادلة سهروردي و نقدهاي ملاصدرا بر آن، نكتة اصلي رويگرداني او از حمل كلام سهروردي بر راي مختار خود را بيان ميكند.
پرونده مقاله
«وحدت وجود» بعنوان اساس و بنيان عرفان نظري، در طول تاريخ تفكر اسلامي همواره محل بحثهاي فراواني ميان انديشمندان بوده است. ملااسماعيل خواجويي، از متفكران و متكلمان عصر صفويه و دوران بعد از ملاصدراست كه به نقادي اين نظريه پرداخته و آن را از جهات گوناگون بچالش كشيده است. خو چکیده کامل
«وحدت وجود» بعنوان اساس و بنيان عرفان نظري، در طول تاريخ تفكر اسلامي همواره محل بحثهاي فراواني ميان انديشمندان بوده است. ملااسماعيل خواجويي، از متفكران و متكلمان عصر صفويه و دوران بعد از ملاصدراست كه به نقادي اين نظريه پرداخته و آن را از جهات گوناگون بچالش كشيده است. خواجويي براساس تباين وجودي واجبالوجود با موجودات ممكن، وجود مطلقنبودن واجبالوجود، اقامه نشدن استدلال عقلاني در اثبات وحدت وجود و نارسايي استدلالهاي برخي از عارفان و متصوفان در اثبات وحدت وجود، اين نظريه را نامقبول و نادرست ميداند. اما در پژوهش حاضر بيان شده كه انتقادات خواجويي ناشي از مغالطه و خلط ميان معاني مختلف اصطلاحات علوم فلسفه و كلام با عرفان نظري است؛ هر چند كه در برخي موارد ـ مانند اقامهنشدن استدلال عقلاني از سوي عارفان در اثبات وحدت وجود— انتقاد او صحيح بنظر ميرسد.
پرونده مقاله
«عدل، حَسَن است» و «ظلم، قبيح است» قواعد و گزارههايي پركاربرد در دانشهاي مختلفند. متكلمان ايندو گزاره را عقلي، ضروريِ اولي، بديهي، قطعي و بينياز از استدلال ميدانند اما برخي فيلسوفان با انكار بداهت و قطعيت، آنها را مشهوراتي صرف انگاشتهاند كه وراي تطابق آراء عُقلا، واقع چکیده کامل
«عدل، حَسَن است» و «ظلم، قبيح است» قواعد و گزارههايي پركاربرد در دانشهاي مختلفند. متكلمان ايندو گزاره را عقلي، ضروريِ اولي، بديهي، قطعي و بينياز از استدلال ميدانند اما برخي فيلسوفان با انكار بداهت و قطعيت، آنها را مشهوراتي صرف انگاشتهاند كه وراي تطابق آراء عُقلا، واقعيت ديگري ندارند. در مورد اين دو گزاره يقينيانگاري بمعناي اعتقاد به صلاحيت استفاده از آنها در برهان و توليد نتايج علمي است و مشهورانگاري به كاركرد جدلي آنها اشاره دارد. برخي معتقدند مشهورانگاري در تفسير اينگونه قضايا، به فروريختن پشتوانة گزارههاي اخلاقي ميانجامد. مسئله اينجاست كه چرا در مورد ايندو گزارة بظاهر بديهي، چنين اختلاف نظر زيادي ايجاد شده است؟ يافتههاي اين پژوهش كه بشيوة توصيفي ـ تحليلي انجام پذيرفته، نشان ميدهد كه راهحل را بايد در تفكيك ميان «حُسن عقلي» و «حُسن عقلايي» جُست. دو قضية مذكور، هرگاه بعنوان قضاياي عقليِ شخصي لحاظ شوند، تصديقاتي ظني و تكويني هستند اما در مقام گزارههاي عُقلاييِ اجتماعي، بديهي و البته اعتباريند كه برخلاف نظر مشهور منطقدانان، بايد در زمرة يقينيات (نه مشهورات) قرار گيرند. علاوه بر اين، تعابيري نظير «لا عمدة لها الا الشهرة» كه توسط برخي صاحبنظران حكمت و منطق در مورد ايندو گزاره بكار رفته، بمعناي انكار واقعيت آنها نيست بلكه بمفهوم انكار بداهت و ضرورتشان در تحليلهاي عقلي ميباشد و بهمين دليل خللي در پشتوانه بودن آنها براي قضاياي اخلاقي ايجاد نميكند.
پرونده مقاله
از نظر ابنسینا و ملاصدرا، معراج پیامبر(ص) واقعیت داشته و انکارکنندگان آن در زمرۀ کافران و گمراهشدگان از صراط مستقیم هستند. ابنسینا معتقد است معراج پیامبر(ص) جسمانی نبوده، چراکه جسم در یک لحظه نمیتواند مسافت بسیار زیاد را طی کند، بلکه عقلی و روحانی بوده است. ببیان دیگ چکیده کامل
از نظر ابنسینا و ملاصدرا، معراج پیامبر(ص) واقعیت داشته و انکارکنندگان آن در زمرۀ کافران و گمراهشدگان از صراط مستقیم هستند. ابنسینا معتقد است معراج پیامبر(ص) جسمانی نبوده، چراکه جسم در یک لحظه نمیتواند مسافت بسیار زیاد را طی کند، بلکه عقلی و روحانی بوده است. ببیان دیگر، چون مسیر عروج پیامبر(ص) عوالم مجرده بوده است، نمیتوان این سیر را سیری جسمانی دانست. اما ملاصدرا با صراحت از جسمانی بودن کیفیت حضور پیامبر در معراج سخن میگوید. او قائل به جسمانی بودن حضور پیامبر در سیر آسمانی و همچنین جسمانی بودن اموری است که برای ایشان در شب معراج رخ داده است؛ البته جسمانی بودن آنها متناسب با عوالمی است که حضرت در آنها سیر کرده اند. ملاصدرا برای
انسان قائل به سه نوع جسم است: عقلی، مثالی و عنصری. او سیر زمینی را از سنخ جسم عنصری و سیر آسمانی را از سنخ جسم مثالی و همچنین جسم عقلی میداند و معتقد است حضرت، متناسب با عوالمی که سیر میکردند، لباس جسمانیت به تن مینمودند. در این مقاله، مسئلۀ کیفیت حضور پیامبر در شب معراج و امور اخروییی که برای ایشان در آن شب اتفاق افتاد، با روش توصیفیـتحلیلی و بر اساس دیدگاه ابنسینا و ملاصدرا بررسی و تحلیل میشود.
پرونده مقاله