مسئلة بساطت يا تركب مشتق، از دغدغههايي است كه در عين شباهت آن به مباحث اعتباري، در مقاطعي بر بحثهاي فلسفي تأثيرگذار بوده است. نوشتار حاضر درصدد است به بررسي انتقادي استدلال جرجاني بر بساطت مشتق بپردازد. مطابق استدلال وي هرگاه مشتق، مركب از «شيء له المشتق منة فرض گردد، چکیده کامل
مسئلة بساطت يا تركب مشتق، از دغدغههايي است كه در عين شباهت آن به مباحث اعتباري، در مقاطعي بر بحثهاي فلسفي تأثيرگذار بوده است. نوشتار حاضر درصدد است به بررسي انتقادي استدلال جرجاني بر بساطت مشتق بپردازد. مطابق استدلال وي هرگاه مشتق، مركب از «شيء له المشتق منة فرض گردد، در صورت أخذ مفهوم «شيء»، دخول عرض عام در فصل و در صورت أخذ مصداق «شيء»، انقلاب قضاياي ممكن به ضروري اتفاق ميافتد. در صورت نخست فصل، از فصل بودن ميافتد و در فرض دوم جهت امكان از عالم واقع جمع ميگردد. براي تبيين كيفيت انقلاب، راهكاري ارائه شده است كه به تحليل مفهوم حصه و نقش قيد و تقيد در محمول باز ميگردد. در ادامه، برغم بينقص شمردن اين استدلال، روشن خواهد شد كه دليل مزبور براي اثبات بساطت مشتق ناكارآمد است و تنها از عهدة اخراج مفهوم يا مصداق «شيء» از حقيقت مشتق برميآيد.
پرونده مقاله
مسائل مربوط به مسئلة شر ـ همچون فلسفة وجودي شرور، افعال قبيح و فاعل حقيقي آنهاـ يكي از مهمترين مسائل فلسفي و كلامي است كه از ديرباز انديشة آدميان را به خود مشغول داشته و زمينة پيدايش پرسشها و شبهههايي را دربارة بنياديترين آموزههاي اديان آسماني همچون حكمت، عدالت، قد چکیده کامل
مسائل مربوط به مسئلة شر ـ همچون فلسفة وجودي شرور، افعال قبيح و فاعل حقيقي آنهاـ يكي از مهمترين مسائل فلسفي و كلامي است كه از ديرباز انديشة آدميان را به خود مشغول داشته و زمينة پيدايش پرسشها و شبهههايي را دربارة بنياديترين آموزههاي اديان آسماني همچون حكمت، عدالت، قدرت، خيرخواهي و عنايت الهي فراهم آورده است، تا آنجا كه به توهم برخي، اصل وجود خدا يا مطلق بودن صفاتي چون علم، قدرت و خيرخواهي او را به چالش ميكشاند. از اينرو متفكران مسلمان در طول تاريخ تلاش كردهاند راهحلهايي براي پاسخ به شبهات و حل معضل شر بيابند. نوشتار حاضر به معرفي و ارزيابي مهمترين رهيافتهاي متكلمان و فلاسفة اسلامي براي گشودن معماي شر، تبيين راه حل اساسي مشكل شر در فلسفه و كلام اسلامي و سازگاري آن با وجود و صفات كمال واجب تعالي ميپردازد.
پرونده مقاله
نوع رابطة وجود با ماهيت در حكمت متعاليه در مباحث اصالت وجود و اعتباري بودن ماهيت مطرح شده است. ملاصدرا در اينباره با دو زبان يا با دو شيوه بيان مطلب كرده است. او از يكسو ميگويد وجود بالأصاله و بالذات تحقق دارد و ماهيت بالعرض و بواسطه وجود تحقق پيدا ميكند و با وجود متحد چکیده کامل
نوع رابطة وجود با ماهيت در حكمت متعاليه در مباحث اصالت وجود و اعتباري بودن ماهيت مطرح شده است. ملاصدرا در اينباره با دو زبان يا با دو شيوه بيان مطلب كرده است. او از يكسو ميگويد وجود بالأصاله و بالذات تحقق دارد و ماهيت بالعرض و بواسطه وجود تحقق پيدا ميكند و با وجود متحد است، اما از سوي ديگر معتقد است تنها «وجود» تحقق عيني دارد و ماهيت هرگز پا به عرصه وجود نميگذارد و فقط يك امر اعتباري محض است كه عقل از وجود انتزاع ميكند. اين دو تعبير ـظاهراًـ متباين، موجب سر در گمي پژوهشگران گرديده است. از اينروي برخي او را به تناقضگويي متهم كرده و برخي ديگر كوشش نمودهاند تا اين تعارض را بگونهيي توجيه كنند. با مراجعه به مجموعه آثار ملاصدرا روشن ميگردد كه در اين دو تعبير هيچگونه تعارضي وجود ندارد؛ جايي كه ملاصدرا ميگويد وجود بالذات و ماهيت بالعرض تحقق دارند منظورش ماهيت موجود است و آنجا كه موجوديت و تحقق ماهيت را نفي ميكند مراد ماهيت جدا از وجود است. ما در اين مقاله كوشش كرده ايم با استناد به آثار خود ملاصدرا اين مطلب را مدلّل كنيم.
پرونده مقاله
بحث حركت در فلسفه از زواياي مختلف مورد توجه قرار گرفته است. يكي از اين زوايا بحث دربارة وجود و بقاء موضوع حركت، بويژه در حركت جوهري است كه پيش از ملاصدرا بعنوان يكي از لوازم حركت و از عوامل تشخص آن محسوب ميشد. ملاصدرا با ابداع مباني خاص خود، نگاه به حركت و لوازم آن ـا چکیده کامل
بحث حركت در فلسفه از زواياي مختلف مورد توجه قرار گرفته است. يكي از اين زوايا بحث دربارة وجود و بقاء موضوع حركت، بويژه در حركت جوهري است كه پيش از ملاصدرا بعنوان يكي از لوازم حركت و از عوامل تشخص آن محسوب ميشد. ملاصدرا با ابداع مباني خاص خود، نگاه به حركت و لوازم آن ـاز جمله، موضوع حركتـ را تا حد زيادي دگرگون ساخت. موضوع حركت در حركت جوهري، در انديشه» ملاصدرا و نوصدراييان يكي از موارد بحثبرانگيز و محل تشتت آراء است. ملاصدرا گاه بر نياز حركت جوهري به موضوع تأكيد كرده و گاه از آن عدول نموده است. همين امر، در ميان پيروان مكتب صدرايي از جمله علامه طباطبايي و شهيد مطهري نيز محل اختلاف است. در اين جستار، ضمن بررسي ديدگاههاي مختلف، تلاش كرده ايم با بررسي نقاط ضعف و قوت آنها به اين نتيجه دست يابيم كه نه تنها حركت جوهري نيازي به موضوع ندارد، بلكه حركت در اعراض هم بينياز از موضوع است و با توجه به اصالت وجود صدرايي، ميتوان از وجود واحد سيالي در جهان واقع حمايت كرد كه خود، عين حركت و متحرك و مافيه الحركه است و تفكيك آنها تنها در دنياي تحليل ممكن است.
پرونده مقاله
فصل چهارم مقدمة قیصری بر فصوصالحكم ابنعربي، در باب تبیین جواهر و اعراض بر اساس طریقة عرفاست و بیشتر بدنبال تبیین نفس رحمانی است. اما در این بین، بحثي مفصل نیز در بیان نفس رحمانیِ عرفا به زبان فلسفی دارد. امامخميني(ره) در تعلیقهيي، با استفاده از حکمت متعالیه به نقد ب چکیده کامل
فصل چهارم مقدمة قیصری بر فصوصالحكم ابنعربي، در باب تبیین جواهر و اعراض بر اساس طریقة عرفاست و بیشتر بدنبال تبیین نفس رحمانی است. اما در این بین، بحثي مفصل نیز در بیان نفس رحمانیِ عرفا به زبان فلسفی دارد. امامخميني(ره) در تعلیقهيي، با استفاده از حکمت متعالیه به نقد بیان قیصری پرداخته است. قیصری در خاتمة اين فصل نکاتی را در باب معنای تعین و انواع آن نيز بيان کرده که امام(ره) در تعلیقهيي دیگر، تبییني دقیق از انواع تعین به زبان عرفانی ارائه داده است. این معنای تعین و انواع آن بقلم قیصری، تقریباً بطور کامل در فصل سوم از مرحلة چهارم امور عامة اسفار اربعه انعکاس یافته که نشان از تأثیرپذیری بسيار فلسفة صدرایی از سنت عرفانی ابنعربی بطور عام، و مقدمة قیصری بطور خاص، دارد. از منظر قیصری، اعراض باید فصول جواهر باشند، اما از نظر صدرالمتألهین و بتبع او، امامخمینی(ره)، فصل جوهر، جوهر است نه عرض. قیصری معتقد است گاهی تعین، عین ذات است و گاهی نیز امری زائد بر ذات، اما امام بر اين باور است كه اساساً تعین به ذات حق تعالی تعلق نمیگيرد زیرا تعین از آثار تجلیات اسمائی است؛ اما آنچه دارای احدیت جمع تعینات است، اسم اعظم و انسان کامل است. هدف اصلي مقاله حاضر تبيين، تحلیل و گاه نقد دقیق مقاصد متن قیصری و تعلیقات امامخمینی(ره) بر آن است. امام(ره) در یک تعلیقه با استفاده از ذخایر فلسفة صدرایی به نقد قیصری پرداخته و در تعلیقهيي دیگر، در واقع بر مبناي بخشی از اسفار اربعه، مواضع خود را تبیین نموده است.
پرونده مقاله
بر اساس گزارشهاي ارسطو، عدهيي از فیلسوفان یونان باستان «واحد» را جوهری مستقل میپنداشتند که در نسبت با ساير جواهر، نقش علّی دارد. ارسطو با تبیین «محمول» بودن «واحد» و نیز بیان تالیهای فاسد مترتب بر نظریۀ یادشده، بر ابطال آن کوشیده است. ابنسینا نظریۀ جوهر بودن واحد و ن چکیده کامل
بر اساس گزارشهاي ارسطو، عدهيي از فیلسوفان یونان باستان «واحد» را جوهری مستقل میپنداشتند که در نسبت با ساير جواهر، نقش علّی دارد. ارسطو با تبیین «محمول» بودن «واحد» و نیز بیان تالیهای فاسد مترتب بر نظریۀ یادشده، بر ابطال آن کوشیده است. ابنسینا نظریۀ جوهر بودن واحد و نقدهای ارسطو بر آن را در مباحث الهیات از کتاب الشفاء بتفصیل مورد بررسی قرار داده و برخلاف ارسطو، به صرف «محمول» دانستن «واحد» بسنده نکرده بلکه از طریق یک استدلال غامض و مفصل، سعی نموده عرضِ لازم بودن «وحدت» را بعنوان مبدأ اشتقاق «واحد» بهاثبات برساند. استدلال ابنسینا از جهاتي متعدد نقدپذیر است که مهمترین انتقاد وارده بر آن خلط میان عروض مقولی و عروض تحلیلی است. وحدت صرفاً عرض تحلیلی است و استدلال ابنسینا نمیتواند عرض مقولی بودن وحدت را اثبات نماید.
پرونده مقاله