ملت در حكم خانوادهيي بزرگ است و ادارة امور آن بايد با نگاهي در اين راستا نگريسته شود. از جمله وظايف مديران كشور و اين خانوادة بزرگ، علاوه بر دلسوزي و خيرخواهي، عبارتست از دقت در توزيع منابع و درآمدهاي حاصل اين جماعت، متناسب با اهميت واقعي ـنه ظاهريـ آن و دادن نظم و ت چکیده کامل
ملت در حكم خانوادهيي بزرگ است و ادارة امور آن بايد با نگاهي در اين راستا نگريسته شود. از جمله وظايف مديران كشور و اين خانوادة بزرگ، علاوه بر دلسوزي و خيرخواهي، عبارتست از دقت در توزيع منابع و درآمدهاي حاصل اين جماعت، متناسب با اهميت واقعي ـنه ظاهريـ آن و دادن نظم و تنظيمي حكيمانه و عقلاييدر تخصيص سهم هر بخش به آن.
بارها اين قلم گفته و نوشته است كه سهم معنويات و مصاديق آن ـهمچون فرهنگ و حكمت و دانش و اخلاق فردي و اجتماعي ...ـ بمراتب بيشتر از امور روبنايي و مادي و ظاهري است، و امور معنوي و فرهنگي و عقلي بمراتب بيشتر در حفظ حيات و سلامت جامعه و رسيدن به ديگر اهداف كمك ميكند و بهمين دليل بر بخشهاي ديگر تقدم دارد و ضعف آن، بالعكس، ميتواند حتي اقتصاد و سياست و ديگر بخشهاي سازنده را هم خراب يا كم اثر نمايد.
متأسفانه در بيشتر برنامههاي كوتاه يا بلندمدت كشوري ديده ميشود كه فصل فرهنگ و امور معنوي در صف نِعال و اواخر فصول برنامهها و در دورترين نقطه از چشم برنامهريزان و نيز از سرچشمة حياتبخش بودجة سالانة كشوري و عمومي قرار گرفته است و دستگاههاي فرهنگي و حِكمي
ـ دولتي يا غيردولتي ـ بسبب كمبود منابع مادي و مالي، قادر به انجام تمام و كمال اهداف خود نيستند؛ چيزي كه همواره آرزوي دشمنان اين ملت بوده و هست.
اكنون كه باز زمان دورهيي و سالانة تصويب بودجه رسيده است، وظيفة خود دانستيم كه اين نكات بسيار مهم، مورد توجه مسئولين و طراحان آن قرار گيرد و اگر مايل نيستند فرهنگ را در فصل و فصول اول برنامهها قرار دهند دستكم سهم آنرا معقول و متناسب و همطراز با بخشهاي ديگر بگذارند تا ندانسته به ضعف و خرابي فرهنگ كشور زياني نزده باشند.
دشمنان قسم خوردة خارجي اين ملت، از يكطرف فرهنگ و معارف نادرست و فاسد خود را آرايش نموده و با وسايط و رسانههاي توانايي كه دارند برجامعة ما تحميل ميكنند، و از طرف ديگر دستگاههاي مربوطه و مأمور تأمين امور مالي، به دستگاههاي فرهنگي ـبويژه مؤسسات فلسفي و حكميـ كشور بهاي كم ميدهند و اين جبهة مهم دفاعي ملت و كشور را در برابر هجوم مغولوار تمدن منحط غربي تنها ميگذارند و سهمي اندك ميدهند.
حاصل پيام ما و جامعة تلاشگران نشر فرهنگ و حكمت و معنويت و عقلانيت آنست كه در اين فرصت بودجهنويسي، بحكم عدالت و وطندوستي و عقل معاد و معاش، به فصل فرهنگ و امور معنوي بويژه حكمت و خردورزي توجهي بيشتر بنمايند تا در بارگاه حق و دادگاه وجدان انساني سرشكسته نباشند.
پرونده مقاله
يكي از انواع مهم فقر يك جامعه، فقر فرهنگي آن ميباشد و از نشانههاي فقر فرهنگي، يكي ضعف تحقيق علمي و پژوهشي در آن است؛ نه فقط نبود آن در محيطهاي علمي بلكه حتي نابساماني در روشها و فقر در نيروي انساني پژوهشگر هم فقر شمرده ميشود، و نيز فقر پژوهش نه در كميت قابل شمارش آن ا چکیده کامل
يكي از انواع مهم فقر يك جامعه، فقر فرهنگي آن ميباشد و از نشانههاي فقر فرهنگي، يكي ضعف تحقيق علمي و پژوهشي در آن است؛ نه فقط نبود آن در محيطهاي علمي بلكه حتي نابساماني در روشها و فقر در نيروي انساني پژوهشگر هم فقر شمرده ميشود، و نيز فقر پژوهش نه در كميت قابل شمارش آن است كه حتي توزيع نامتناسب آن در بخشهاي علمي نيز فقر علمي بحساب ميآيد، زيرا رشد علمي در چند زمينة محدود ـ و مثلاً در چند رشتة علمي و آزمايشگاهي جديد كه حتي نتايجي درخشان به بار ميآورد، در حاليكه در بسياري از بخشها بويژه در زمينة علوم انساني آثار فقر و نابساماني و گاه تعطيل ديده ميشودـ باز رشد علمي نيست زيرا رشد علمي بايد در همة زمينهها و دانشها باشد و علوم انساني اهم آنهاست.
اين سخن، يعني نبود غناي لازم در پژوهش علمي و از جمله علوم انساني، حتي، بمعناي تعداد آماري و كمّي آن نيست، بلكه مقصود اين قلم در روح تحقيق و چيزي است كه به آن كيفيت و محتوا و ارزش تحقيق ميگويند. ممكن است شكل ظاهري و آمارها نشان دهد كه پژوهشهايي فراوان در كشور انجام ميشود ولي پس از عمقسنجي روشن ميگردد كه حجم ظاهري آن حبابگونه و ظاهرنمايي است و جوهرة كارا و مفيدي براي فعالسازي و پيشبرد علمي جامعه در همة زمينهها در آن نيست و باز هم، يكي از دلايل آن، كمبود نيروي انساني ممتاز و قادر به انجام پژوهش بمعناي حقيقي و جامع آن است.
از اين گفته نبايد نتيجه گرفت كه در كشور و در حوزه و دانشگاه، اساتيد و محققان فاضلي وجود ندارد بلكه برعكس، نكته در اينجاست كه با وجود اين افراد، چرا كار علمي عميق و قابل ارائه به دنياي علمي امروز، چندان كه بايد عرضه نميشود؟
اين تناقض از آنجاست كه محققان موجود كشور، هم بسبب تعداد اندك و هم بسبب مشكلات زندگي و موانع اداري و مالي و برنامههاي غلط آموزشي، و نيز تراكم شغلي و تدريس، ناچارند تمام وقت گرانقدر خود را ـ كه بايد به مطالعه و تحقيق و نظريهپردازي و ابداع مطالب جديد علمي صرف كنندـ بگونهيي بهدر بدهند؛ در ظاهر تدريس و آموزش، امّا بسبب تراكم و حجم نامناسب و وقتگير آن بسبب گرفتاري در چاله و چاههاي اداري و قانوني! ـ كه آفت دانش و دانشپژوهي علمي استـ بتعبير عاميانه: فرصت خاراندن سر نداشته باشند و تدريس را از روي حافظه و يادداشتهاي گذشته يا كمسود انجام دهند، كه ثمره» آن دانشآموختگاني است كه حتي با داشتن درجة دكترا و امكان تدريس در دانشگاهها، بنية علمي ضعيفي دارند و شاگرد ضعيف تربيت خواهند كرد.
اين ضعف و فقر و نابساماني هنگامي از نظر به عمل در ميآيد و هنگامي زيان آن براي كشور محسوس ميگردد كه طرحي پژوهشي و ارزشمند و مفيدي در معرض اجرا قرار گيرد و تدوين و تأليف آن نيازمند پژوهشگراني باسواد و با عمق علمي باشد، اينجاست كه آه از نهاد برميآيد و هر بنيانگذار خيرخواهي را از آن پشيمان ميكند. اين وقتي است كه با هزاران دشواري و صرف سرمايههاي فراوان پاية تحقيقي مورد نياز جامعه گذاشته ميشود، ولي نيروي انساني كار يعني پژوهشگري استاد، وجودش كيميا ميشود و بايد با چراغ بدور شهر گشت تا يكي پيدا شود و از آنهمه اشباه الرجال چند تهمتن بدست آيد. اين تجربه، هركس را به ياد حديثي مياندازد كه فرمود: «ما اكثر الضجيج و اقّل الحَجيج»!
دستگاهها و مديران دلسوز امور فرهنگي بايد هرچه زودتر به فكر چارة اين فقر الدم علم و تحقيق باشند و بدانند كه همانگونه كه ضعف و فقر الدم بدن را به بيماري و مرگ ميكشاند، فقر علمي و كمبود توان پژوهش ـ كه قوه محركّه علم است ـ جامعه را به بيماري و ناتواني و نابودي ميرساند، بويژه اگر اين نقصان و فقر در علوم انساني و بطور أخص علوم عقلي باشد كه در حكم قوة عاقله نسبت به اندام انسان است.
پرونده مقاله
چندي پيش دانشگاه علوم پزشكي شهر آنكارا پايتخت تركيه، بپيروي از سياستهاي نادرست حكومتي و فقر فرهنگي ناشي از جدا شدن كشورشان از بدنة فرهنگ اسلامي، ضمن اقداماتي تبليغاتي، ابنسينا را «حكيم ترك» و متعلق به تركيه معرفي نموده و تنديس او را با همين اوصاف در مركـز آن دانشگاه نص چکیده کامل
چندي پيش دانشگاه علوم پزشكي شهر آنكارا پايتخت تركيه، بپيروي از سياستهاي نادرست حكومتي و فقر فرهنگي ناشي از جدا شدن كشورشان از بدنة فرهنگ اسلامي، ضمن اقداماتي تبليغاتي، ابنسينا را «حكيم ترك» و متعلق به تركيه معرفي نموده و تنديس او را با همين اوصاف در مركـز آن دانشگاه نصب نمـوده و او را به ملت خـود و ديگـر ملل، حكيمي تـرك معـرفي كـرد! و بر اساس خبرگزاري آن كشور، با همكاري سفارتخانهها ونهادهاي بينالمللي قرار است در مرداد امسال آئين بزرگداشتي براي ابنسينا در مساجد و در دويست كشور برگزار كند!
با كمال تأسف و تعجب، اين اقدام دولت تركيه دربارة مردي از حكماي ايراني اصيل انجام شده است كه تولدش در خراسان بزرگ و در بخارا سرزمين تحت سلطه و حكومت رسمي ايران بوده و همة عمرش را در ايران، ري و همدان و... گذرانده و ضمن آموزش و نشر حكمت (شامل فلسفه و عرفان و منطق و رياضيات و پزشكي و نجوم و دهها دانش ديگر مرسوم آن زمان) در برخي حكومتهاي شيعي ايراني نقش وزارت و سهمي در حكومت داشته و حكومت آنان را به حكمت و اخلاق عملي ميآميخته است.
پيش از آن، دربارة جلالالدين مولوي خراساني نيز كه سرنوشت، مزار او را در سرزميني گذاشته كه روزي جزئي از پيكره ايران شناخته ميشد و زبان و گويش فارسي داشت، همين اقدام انجام شد و او را ترك زبان و جزو ملت «تورك» معرفي كردند و كوشيدند كه سنت سماع مرسوم صوفيان ايراني را فرهنگي تركي و بومي معرفي كنند تا شايد بدينوسيله فقر فرهنگي تاريخي خود را پوشيده و بدينگونه از راه سرقت مواريث تاريخي ملل ديگر سر را بسرفرازي بالا آورند!
بنياد حكمت اسلامي صدرا و همة مراكز دلسوز ايران و ايرانشناسي، اين اقدام اخير دولت تركيه را همچون اقدام پيشين آن محكوم و تقبيح ميكند و از مسئولين كشور ميخواهد كه در اينباره عكسالعمل مناسب و مؤثر انجام دهند. البته در بررسي و تحليل تكرار چنين رويدادها، بايد عوامل آنرا نيز بررسي كرد.
يكي از عوامل چنين وقايع شوم، ضعف بينش و مديريت دولتهاي پس از انقلاب و پيش از آن است كه سبب تجري ملل همسايه شده و هر يك بقدر همت خود مواريث تاريخي ما را بسرقت ميبرند؛ چه مسلم است كه ضعف صاحبخانه سبب جرئت همسايه ميشود. در كشوري كه از ابنسينا ـكه حكيم و فيلسوفي بيمانند در تاريخ بوده و در همه» دانشهاي زمان خود حتي رياضيات و نجوم و فيزيك و پزشكي استاد زمان و معلم ملتهاستـ فقط به دانش پزشكي او بسنده ميكند و رسماً او را به ملت خود و ملل جهان، يك پزشك قاروره بدست معرفي مينمايد و حتي تصوير ابنسينا را طبق گزارش از روي دفاتر بيمه برميدارند، چه انتظاري بيش از اين هست كه او را ديگران ترك بدانند و بسا بعدها غوري و مغول و حتي همچنانكه عربها خيام را عرب دانستند، ابنسينا را نيز بدلايلي مضحك، عرب معرفي كنند.
ميراثهاي فرهنگي و داشتن تاريخ درخشان و سابقة بيشتر در تمدنسازي و صدور آن به جهان، منشأ عزت و عظمت ملتهاست كه بايد آنرا شناخت و از آن حراست كرد و ملت ايران بحقّ و بحكم تاريخ، داراي اين عزت و عظمت ملي است، بشرط آنكه مديران مملكت قدر بدانند و بر مسند شايسته بنشانند. و كساني كه بسبب فقر تاريخي دست به سرقت مواريث و تاريخ ديگران ميزنند بايد آگاه باشند كه با ربودن و پوشيدن لباس غير بحرام، يعني سرقت مواريث ملت ايران، نميتوان به عزت ملي و تاريخ درخشان رسيد كه بالعكس، ضعف و فرودستي تاريخي آن ملت را برملا ميسازد و فضاحتآور است.
پرونده مقاله
همچنانكه آيين مقدس اسلام و ديگر اديان الهي برنامة سياست و تربيت اجتماع را از راه فرهنگسازي و افزايش آگاهي آنها به حقايقي از جهان آفرينش و نيز حقوقي كه انسان از خداوند دريافت داشته، آغاز كردند، دشمنان جوامع انساني نيز براي دورسازي مردم از حقوق حقة خود و به سلطه و بردگي چکیده کامل
همچنانكه آيين مقدس اسلام و ديگر اديان الهي برنامة سياست و تربيت اجتماع را از راه فرهنگسازي و افزايش آگاهي آنها به حقايقي از جهان آفرينش و نيز حقوقي كه انسان از خداوند دريافت داشته، آغاز كردند، دشمنان جوامع انساني نيز براي دورسازي مردم از حقوق حقة خود و به سلطه و بردگي گرفتن پنهان آنها، فرهنگ و عقايد غلط و گمراه كننده را ـبا ساختن فلسفههاي دروغين و بيبنياد، و گسترش افكار مادي و ترغيب جوانان به لذات شهواني و لودگي و پوچي، به خورد مردم دادند كه مصداقي از همان مقابلة بناي قديم شر در برابر خير و اهريمن در برابر يزدان و ظلمت در برابر نور بود و البته براي رسيدن به اهداف خود،، از همة راههاي ممكن با فرهنگ اصيل دين و حكمت و سنن و افكار مفيد براي جامعه به جنگ پرداختند و سعي در ويرانسازي كانونهاي معرفتساز و فرهنگي اسلامي نمودند.
بعد از وقوع انقلاب اسلامي نيز كه نظام اسلامي انقلابي ايران پرچم هدايت بشري اسلام را ـكه قرنها در غبار فراموشي پنهان شده بود ـ برپا كرد، مبارزه براي سقوط يا دستكم تحريف آن از سوي دشمنان آغاز شد و از هيچ اقدامي در اينباره كوتاهي نكردند. امروز نيز پس از گذشت چهار دهه پس از مقاومت مردم انقلابي ايران در برابر نقشهها و فتنههاي رنگانگ دشمن، كه بايد اركان فرهنگسازي انقلابي و اسلامي هر روز پررنگتر و شديدتر شود، وقايع و اخباري ديده و شنيده ميشود كه هزاران فرسنگ از اين اميد و آرزو دورتر است، و خطر براندازي نظام انساني اسلامي ايران را اعلام ميكند.
شگفتي اينجاست كه مسئولين دولتي اين نظام كه براي حفظ نظام اسلامي بر روي كار آمده و ناز بر گردون ميفروشند، در اقدامات خود از جمله در رفتار با نهادهاي خدمتگزار فرهنگي غيردولتي راهي را ميروند كه ممكن است به همان خواسته دشمنان برسد و نهادهاي فرهنگي و بنيان حكمت و فرهنگ ملت را به نابودي بكشاند، و اين ساز ناهماهنگ با مصلحت نظام اسلامي و روح قانون اساسي را ببهانههاي واهي اقتصادي و مالي و بقولي جلوگيري از رانت سياسي! (نامي كه بيشرمانه به بنيادهاي شبه خيرية فرهنگي و علمي دادهاند) مينوازند.
بنياد حكمت اسلامي صدرا از جمله كمك بگيراني از بودجه كشور بوده است كه با بودجهيي ناچيز و نزديك به هيچ، از يكطرف منشأ اجراي طرحهاي علمي كمنظير و ابتكاري بوده و يكي از عوامل توسعه و ترويج دانش فلسفه و حكمت شناخته شده است و چندين انجمن و مؤسسة فلسفي را ايجاد و اداره كرده و بيش از دو دهه كار درخشان در چارچوب تخصصي را پشت سر گذاشته و از اين راه چندين خلاء فرهنگي و فلسفي كشور را ـ كه از عهدة تشكيلات دولتي بر نميآيد ـ پر كرده است. اينگونه مؤسسات مورد بيمهري دولت، در بيشتر موارد جور دولت را نيز ميكشند، و با فداكاريهاي مسئولين آن مؤسسات (كه حتي گاهي بدون دريافت حقوق و مزاياست) بسياري از نقايص و خلاءهاي علمي و فرهنگي را پر ميكنند. قطع كمكهاي دولتي به اين مؤسسات و بنيادهاي علمي را اگر در كنار بذل و بخششهاي (دستگاه) بودجه به بنگاههاي ورزشي بويژه فوتبال و مسخرهگيهايي بنام هنر و سينما و رسانههاي غيرمتعهد قرار دهيم و رابطه بودجه با اين دو جبههرا مقايسه نمائيم، هنجار غلط تبعيض را كه قانون اساسي آنرا بشدت رفع و رد نموده در برابر خود مييابيم.
بودجهنويسي آينة تمام نماي ادارة كشور و اراده و نيّت دولت ميباشد؛ خوب است كه عزيزان مسئول مالي كشور متوجه مخاطرات اينگونه اقدامات نسنجيده باشند تا در معرض تهمت هماهنگي با دشمنان خارجي براي مقابله با نظام انقلابي اسلامي ايران قرار نگيرند.
پرونده مقاله
جامعهشناسان بپيروي از حكما، جامعه و اجتماعات بشري را به فرد تشبيه نمودهاند كه نكتهيي مهم و قابل تأمل دارد، باين صورت كه همچنان كه افراد را ميتوان به دو دستة كلي: عاقل ـ يعني پيرو عقل و فطرت ـ و سبكسر ـ يعني دنبالرو ميل و هوسهاي كودكانه ـ تقسيم نمود كه فرد عاقل سرماية چکیده کامل
جامعهشناسان بپيروي از حكما، جامعه و اجتماعات بشري را به فرد تشبيه نمودهاند كه نكتهيي مهم و قابل تأمل دارد، باين صورت كه همچنان كه افراد را ميتوان به دو دستة كلي: عاقل ـ يعني پيرو عقل و فطرت ـ و سبكسر ـ يعني دنبالرو ميل و هوسهاي كودكانه ـ تقسيم نمود كه فرد عاقل سرماية عمر خود را صرف بدستآوردن خوشبختي درازمدت زندگي خود ميكند، و بالعكس، فرد سبكسر و هوسباز و بازيگوش، عمر گرانبها را به هيچ و پوچ از دست ميدهد، جوامع را نيز ـ كه درواقع پيكرهيي داراي روح و حيات و محتاج سعادت است ـ ميتوان به دو دسته» كلي تقسيم نمود. اول، جامعهيي داراي فرهنگ عالي، كه همان عقل آن بحساب ميآيد و تمام رفتارها و انتخابهاي او بر اساس «عقلانيت» و خير واقعي و بدور از بازيچههاي زندگي است. دوم، جامعهيي كه بر اثر نقصان عقلانيت و فرهنگ كودكانه و نازل، بدنبال بازي و لهو و هوسهاي زودگذر ميباشد.
نمونة اين نوع دوم، بخش عمدهيي از جوامع كنوني دنياست كه دست تربيت صهيونيستي، آنها را از فطرت و عقلانيت دور كرده و نياز روحي آنان را بجاي معنويت و علم و آگاهي با اموري مادي و سستبنياد و زودگذر برخوردار ميسازد، كه يكي سينماي مبتذل و ديگري تماشاي مسابقات فوتبال بيثمر است كه علاوه بر بيهودگي و ايجاد هيجانهاي مخرب، هنجارشكني و فسادپروري و حوادثي ضد فرهنگ ببار ميآورد.
متأسفانه، اين برنامة غلط كه نسخهپيچي از غرب نيمهوحشي است، در كشور انقلابي و اسلامي ايران و در ميان ملتي كه هزاران سال حكيمپرور و تمدنساز بوده، از طرف برخي مسئولين دولتي و رسانة ملي و با بودجة دولتي برپا و اجرا يا ترويج ميشود، و هزينههايي ميلياردي و از كيسة خالي ملت، به چيزي بنام فوتبال حرفهيي كه نتوانسته هنوز در جهان جايگاه مناسبي داشته باشد، مصروف ميگردد؛ از جمله ـ بنا بر آنچه در رسانه آمده ـ در كشوري كه شعار آن «ما ميتوانيم» است، مبالغي ميلياردي1 به مربي بيگانه و بسا بيمايهيي ميپردازند بدون آنكه اين هزينة سنگين مربي و سفرهاي پرهزينة تيمها، اندكي به آبرو يا وجهة تاريخي ملت در دنيا كمك كند.
در جامعهيي كه مؤسسات فرهنگي، فلسفي و تربيتي آزاد آن، از فقر مالي و بياعتنايي دولت و مسئولين، يا تعطيل شده يا روبه تعطيلي است و صدها استاد و انديشمند وارسته كه خادمان فرهنگ و دانش و آبروي كشور و نگهبانان عقلانيت و كمال جامعه هستند، در تنگناي مالي و محروم از بسياري از مزاياي زندگي عادي ميباشند، صرف اين چنين تبذيرهاي نامشروع و تبعيضهاي ناروا، پديدهيي ناهنجار و غيرعقلاني و حيرتآور است.
مشاهدة اينگونه حقايق و مشاهدات هر روزه، قلب هزاران دانشمند حوزوي و دانشگاهي را به درد ميآورد و براي عمري كه صرف اعتلاي فرهنگ و دانش و تربيت جامعه و سوق آنان به دانش و عقلانيت نموده به تأمل واميدارد و «ياري اندر كس نميبينند! ياران را چه شد؟»
1. طبق اظهار مسئولين مربوطه، سالي يك ميليون و دويست هزار دلار آمريكا؛ ضربدر دوازده هزار تومان يا بيشتر!
پرونده مقاله
بيش از يكسال از ظهور پديدة مرگبار ويروسي بنام كرونا ميگذرد و اين موجود حقير ناچيز، تمام مدعيان قدرت و حشمت جهان را به پيكار خوانده و آنان را در موضع ضعف و فروماندگي نشانده است.
مشيّت حكيمانة خداوند متعال اقتضا داشته كه با اين موجود نزديك به هيچ، هم طاغوتيان زمان را از چکیده کامل
بيش از يكسال از ظهور پديدة مرگبار ويروسي بنام كرونا ميگذرد و اين موجود حقير ناچيز، تمام مدعيان قدرت و حشمت جهان را به پيكار خوانده و آنان را در موضع ضعف و فروماندگي نشانده است.
مشيّت حكيمانة خداوند متعال اقتضا داشته كه با اين موجود نزديك به هيچ، هم طاغوتيان زمان را از اوج كبريا و قدرتنمايي به مذلّت درماندگي و بيچارگي فروبكشاند و هم عاقبت نافرماني مردم از پيروي فرمان الهي و دين و اخلاق را به آنان نشان دهد و سنتهاي الهي را يادآور گردد.
ظهور اين بيماري در كشور ما، و ديگر كشورها، گرچه موجب جنبش دستگاههاي مسئول گرديد و سبب تلاشهاي بسيار شدتا با مداوا و درمان بيماران، را از مرگ بسياري از مردم جلوگيري نمايند امّا اين پرسش جگرخوار و دلآزار را يكبار ديگر زنده كرد كه چرا اينگونه كه به سلامت تن و جسم مادي انسان ميپردازيم و به بقاء و حيات ظاهري آنان ميانديشيم، در چاره و علاج آسيبها و زخم و ضررهاي روح و جان او ـ روح و جاني كه «هويت» واقعي انسان استـ آنچنان كه بايد برنميخيزيم و به درمان و مقابله با آن قيام نميكنيم!؟
چرا براي آفات روحي و فكري و اعتقادي، كه همچون ويروسي هزار چهره و غدّار، عرصة جامعه انقلابي ما را فرا گرفته و در اين چهار دهه پس از انقلاب بدست دشمنان اين ملت و اين نظام ساخته شده و روح و فكر مردم را به پوچي دروني افراد و نابودي هويت ملي و اعتقادي آنها سوق ميدهد، چارهيي چنانكه بايد، نمينديشيم؟ در حاليكه انسانيت انسان به روح و روان و انديشه و ميزان عقلانيت او بستگي دارد و بقول سعدي: «تن آدمي شريف است بجان آدميت، نه همين لباس زيباست نشان آدميت» و حكما گفتهاند كه انساني كه جسمي سالم ولي روح و فكري ناسالم داشته باشد، انسان نيست بلكه حيواني است انساننما كه اثري بجز ضرر و ثمري بجز عبث ندارد.
در كنار تشكيلات و ستادها كه براي مبارزه با ويروس كرونا برپا شد، كدام ستاد پادر ركاب و پويا براي رفع و دفع آسيبها و اپيدميهاي روحي و فرهنگي برپا كردهايم؟ و كدام واكسن و دارو براي نجات و گريز از آفات فكري و اعتقادي و فرهنگي فراهم ساختهايم؟ و چرا هر روز آفات روحي و اعتقادي و فكري از نسلهاي جوان ما قرباني ميگيرد؟
بضرورت و حكم عقل و شرع، لازم است كه مسئولين دلسوز كشور بكمك خردمندان و مربيان جامعه، در كنار پيشگيري و علاج بيماري و خطرات جسم و تن افراد، در رفع اين آفات معنوي از جامعه و نظام اسلامي، تشكيلات و ستادها از آنگونه كه بايد، فراهم سازند و سلامت روحي و فرهنگي و اعتقادي جوانان اين ملت را از شر دشمنان بشريت و نظام اسلامي نگهباني كنند.
پرونده مقاله
انسان در زندگي اجتماعي و فردي خود همواره بدنبال شناخت «ارزشها» و معيار «ارزش» ميباشد تا «فيالمثل» طلا را از مس بشناسد و سفيهانه، لعل و گوهر را با خرمهره بدل نكند. اين توجه به ارزش اشياء گرچه يك ميل فطري و طبيعي است ولي گاهي حس فطري انسان در تشخيص اشتباه ميكند و چيزهاي چکیده کامل
انسان در زندگي اجتماعي و فردي خود همواره بدنبال شناخت «ارزشها» و معيار «ارزش» ميباشد تا «فيالمثل» طلا را از مس بشناسد و سفيهانه، لعل و گوهر را با خرمهره بدل نكند. اين توجه به ارزش اشياء گرچه يك ميل فطري و طبيعي است ولي گاهي حس فطري انسان در تشخيص اشتباه ميكند و چيزهاي فاقد «ارزش واقعي» را با ارزش ميگيرد؛ همانطوركه كودك بحكم غريزه بدنبال يافتن خوراكي است، اما گاهي ممكن است باشتباه هرچيز مضر را به دهان بگذارد.
در جوامع بشري اين اشتباه در موضوع و تصور برخي امور فاقد ارزش واقعي بعنوان اموري ارزشمند، فراوان ديده ميشود. سبب اين شكست بشر در رسيدن به «ارزشهاي واقعي»، نشناختن و نداشتن «معيار ارزش» واقعي است. ارزش، هنگامي واقعي و مفيد و بدون خسارت است كه با حقايق واقعي يعني نظام طبيعي آفرينش، منطبق باشد، و عقلانيت و شرع و عرف عقلا هم آنرا تأييد كند؛ هرآنچه با اين معيار و شاخص منطبق نباشد زيانآور است و خسارت ببار ميآورد. متأسفانه در تحليل رفتارهاي اجتماعي ملتها اين اشتباه و اين خسارتها ديده ميشود، جايي كه جهالت و هوسهاي خام يا تقليد كوركورانه از گروهي ديگر، بجاي شاخص ارزش واقعي مينشيند و بصورت عرف و عادت غلط در جامعه ميماند.
مدتي است بحث رسانهها بر سر «تبعيض ناروايي» است كه دولت يا برخي تشكيلات رسمي كشور، بصورت بذل اسرافآميز بيتالمال به فوتبال حرفهيي يا ملي روا ميدارد. ما بارها در همين صفحه به آن پرداخته بوديم، و اخيراً نيز بوسيلة يكي از دلسوزان انقلاب و نظام اسلامي واقعي بيان شد. اين «تبعيض» از آنرو «ناروا» است كه در مقايسه با نياز شديد امور علمي و مراكز تحقيقي فلسفي، و خدماتي مانند آن، بويژه در حوزه و دانشگاه، با اين ورزش و اين ميراث غربي گاه مضر فرهنگي و اخلاقي، ديده ميشود كه سهم نهادها و بنيادهاي مفيد كشور بسيار كمتر است يا حتي به برخي از بنيادهاي آزاد پژوهشي بودجهيي داده نميشود.
بديهي است كه هرگونه كوتاهي در كمك شايسته به اينگونه مؤسسات و مراكز، بنفع دشمنان نظام و برابر سياستهاي ضدفرهنگي و ضدعلمي آنان بر ضد كشور است، كه در چهار دهه اين انقلاب اسلامي مستمراً در اجراي آن كوشا بودهاند.
بايد دانست كه نبود ارزش واقعي در يك ورزش تشريفاتي بيفايده و گاهي مضر، هيچ ربطي به ورزشكاران و اصل ورزش ندارد و طرح و بحث شخصيت ورزشكاران در اين عرصه، بكلي غلط و بيربط به اصل مسئله و نوعي مغالطه است. بيشتر قهرمانان كشور بويژه رشتههاي ايرانيالاصل، جواناني محترم ميباشند، اما فوتبال اين ورزش پرهزينه و بيسود كه حتي در جهان نتوانسته جايگاهي بدست آورد، در مقايسه با نهادهاي علمي جامعهساز ـكه با معرفت و تربيت روحي و شخصيتسازي و رشد انديشه و فرهنگ انسان مرتبط استـ در خور اينهمه هزينه و اسراف و تبذير از كيسه ملت فقير ما نيست و با مصالح ملي نيز ناسازگار است و عقل و منطق و شرع آنرا نهي ميكند.
پرونده مقاله
واژة «ارزش» يكي از واژههاي عميق و پردامنة معنايي و فرهنگي است و آنرا ميتوان به دو دسته: «ارزشهاي واقعي» و «ارزشهاي موهوم» تقسيم كرد. ارزشهاي «واقعي» اموري هستند كه سراسر خير و فايده، و بدون زيان و آسيب باشند. در تعريفي ديگر، ارزشهاي واقعي چيزهايي هستند كه فطرت و وجدان چکیده کامل
واژة «ارزش» يكي از واژههاي عميق و پردامنة معنايي و فرهنگي است و آنرا ميتوان به دو دسته: «ارزشهاي واقعي» و «ارزشهاي موهوم» تقسيم كرد. ارزشهاي «واقعي» اموري هستند كه سراسر خير و فايده، و بدون زيان و آسيب باشند. در تعريفي ديگر، ارزشهاي واقعي چيزهايي هستند كه فطرت و وجدان ناب بشر و عقل انسان، آن را خير محض و مفيد براي جامعه و فرد و وسيلهيي براي تأمين زندگي سعادتمندانه و امن و آسايش و هماهنگ با نظام احسن آفرينش براي بشر، بداند.
نقطه برابر آن، «ارزشهاي موهوم» و خيالي هستند كه مردم جاهل و بيفرهنگ از آن براي سرگرمي و از دستدادن عمر گرانبها استفاده ميكنند و گاهي سبب هرزگي و فساد اخلاق جوانان ميشود. ارزشهاي موهوم گاهي بدست سياست و جهانخواران ضد بشر ايجاد و تبليغ ميشود و از آن براي دور كردن مردم از ارزشهاي واقعي و خير و مصلحت خود و جامعه، و سوق آنان به هرزگي و شهوتراني بهره ميگيرند؛ مانند سينما و هنر دروغين بازيگري يا فوتبال حرفهيي.
فوتبال حرفهيي ـكه برخلاف ورزشهاي بومي و ايرانيـ فاقد بيشتر مزاياي ارزشهاي واقعي است، در نظام سابق شاهنشاهي به كشور وارد شد و دولتها از آن براي سرگرمكردن و دور كردن مردم از مفاسد و مشكلات سياسي و اجتماعي كشور، بهره ميگرفتند و آن را تشويق و بودجههاي كلاني از جيب مردم فقير كشور را براي آن ميپرداختند، كه متأسفانه اين وضع هنوز هم ادامه دارد.
ورزش در جاي خود و بسهم خود، كاري پسنديده و مفيد و حكيمانه است، اما بشرط آنكه با اين بهانه و بنام ورزش واقعي، بيتالمال ملت فقير را بدست اسراف و اتلاف نسپارند و از جمله، دستمزدها و هزينههاي ريالي و ارزي كلان به اين و آن، از جمله مربيان خارجي، نپردازند، كه گفتهاند: «حيف از طلا كه خرج مُطّلا كند كسي». اين در حالي است كه مؤسسات علمي و پژوهشي ـ و بيشتر از همه مراكز فلسفي و منطقي ـ كمترين سهم را در فصل بودجههاي فرهنگي دارند، كه اين مصداق همان «تبعيض ناروا»ست كه در اصل سوم قانون اساسي آمده و منع شده است؛ و نقض عدالت اجتماعي است.
آسيب ديگري كه در دوران جديد به فوتبال حرفهيي افزوده شده، بهرهگيري دشمنان نظام اسلامي و سرمايهگذاران براي براندازي و نابودي كشور، از چهرههاي فوتبال است كه پس از آنكه برخي افراد پوچ و فاقد ارزشهاي اجتماعي را بدست رسانهملي به شهرت رساندند و الگوسازي از آنان براي جوانان جاهل انجام شد، از آنان براي تشويق افكار عمومي برضد نظام و انقلاب و رهبري بهره ميگيرند و از آنان الگو و مرشد سياسي ميسازند و سخنان ياوه آنها را دستورالعمل مردم هوشمند و آگاه دشمنشناس ايران ميشمارند. مديران و دلسوزان نظام اسلامي و انقلابي ايران موظفند در اين عدم موازنة ارزشهاي اجتماعي و جايگاه غيرمعقول فوتبال حرفهيي و بازاري، و بپاس ارزشهاي واقعي خداپسند، راهي منطقي و معقول را در پيش گيرند و چارهيي عاجل بينديشند.
پرونده مقاله
در سرمقاله پيش، بمناسبت افاضاتي كه برخي به شهرت رسيدگان ورزش فوتبال باشگاهي و حرفهيي بحمايت از شورشهاي اخير خياباني براندازانه و ضدنظام كرده بودند، شرحي مختصر درباره «ارزشهاي موهوم» و مجعول اجتماع عوام الناس ـكه خوراكي براي دشمنان بيروني ميشودـ داديم تا روشن شود كه چکیده کامل
در سرمقاله پيش، بمناسبت افاضاتي كه برخي به شهرت رسيدگان ورزش فوتبال باشگاهي و حرفهيي بحمايت از شورشهاي اخير خياباني براندازانه و ضدنظام كرده بودند، شرحي مختصر درباره «ارزشهاي موهوم» و مجعول اجتماع عوام الناس ـكه خوراكي براي دشمنان بيروني ميشودـ داديم تا روشن شود كه ارزشگذاريهاي عوام كالانعام تا چه مقدار ميتواند ارزشهاي واقعي را زير غبار اين نادانيها و باشتباه گرفتن خرمُهره بجاي گوهر، بپوشاند.
در اينجا لازم است به نمونة ديگر اينگونه ارزشهاي موهوم و غيرواقعي، كه بغلط نام «هنر» بر آن گذاشتهاند و بيشتر در قالب سينما ديده ميشود، اشاره كنيم كه نه فقط محبوب و الهامبخش مردم عوام دور از معارف و جهانشناسي، كه حتي صدرنشين خاطر خطير برخي سياستگذاران و مديران كشوري بوده و جايگاهي وزين و رسمي در وزارت ارشاد دارد و مهمان دائمي صدا و سيماست و حتي بالاتر از آن، در قانونگذاري كشور نيز بر جاي سوگلي جامعه نشسته و به يمن پسند عدهيي در مجلس قانونگذاري، بدون هيچ منطقي براي رجحان سينما بر معارف و فرهنگ اصيل اسلامي، حتي آن را از بخشي از ماليات معاف مينمايند تا آلاف بر الوف ثروتهاي بادآورده آنان افزوده شود و در عوض، بيشرمانه در فرصتهاي سياسي گوناگون، سنگ به اندام كشور خود و نظام صالح آن بيندازند و با نمايش فيلمهايي (مانند عنكبوت مقدس) به مقدسات مذهبي و ملي توهين كنند.
بايد اعتراف كرد كه معدودي از اين بازيگران سينما، داراي اصالت خانوادگي و وطندوست، و با ملت و نظام همراهند ولي اين جمع كوچك صالح در سينماي كشور، زيان فرهنگي و سياسي بقيه را نميتواند بپوشاند.
اين حكما و خردمندان جامعه بودند كه بشر را از توفانهاي سخت اجتماعي نجات داده و به ساحل امن رسانيده و امنيت و آسايش آوردهاند، نه مشتي مغنّيان و مقلّدان و دلقكبازان و برخي ناپاكان كه عفت را سرماية بازار باصطلاح «هنر» كرده و در وقايع سياسي بر كرسي ارشاد سياسي جوانان مينشينند و راه خيانت را به آنان ميآموزند. بيشتر آنچه بنام سينما و هنر در كشور ما بيشترين خودنمايي را دارد، همان است كه طي قرون اخير صهيونيستها از طريق هاليوود و گاهي رسانههاي خود، به مردم معرفي و تحميل كرده تا راه استثمار را باز كنند. هرگز سينما، اين هنر موهوم، نتوانسته به مردم راه خوشبختي را بياموزد و از جرائم و خيانت يا فساد اجتماعي جلوگيري نمايد. جا دارد نظام اسلامي ايران و مسئولين نگاهي دوباره به مسئله» سينماگري و فاسدپروري بيندازند و جرثومههاي فسادآموز سياسي و اجتماعي را از آن دور سازند.
پرونده مقاله
مطالعه و پژوهش در تحولات و تغییرات اجتماعی و رفتارهای گروهی و جمعی افراد در یک جامعه نشان میدهد که همانگونه که انگیزهها و رفتارهای افراد بشر همه معلول برداشتها و اعتقادهای شخص آنهاست ـکه به آن جهانبینی یا فرهنگ نام میدهیمـ جوامع بشری هم مانند افراد و اشخاص، در رفتاره چکیده کامل
مطالعه و پژوهش در تحولات و تغییرات اجتماعی و رفتارهای گروهی و جمعی افراد در یک جامعه نشان میدهد که همانگونه که انگیزهها و رفتارهای افراد بشر همه معلول برداشتها و اعتقادهای شخص آنهاست ـکه به آن جهانبینی یا فرهنگ نام میدهیمـ جوامع بشری هم مانند افراد و اشخاص، در رفتارهای اجتماعی و پدیدههای تاریخی که میآفرینند همواره تحت تأثیر فرهنگ، یعنی همان برداشتهای ذهنی خود از واقع خارج میباشند.
هزاران سال تحمل استبداد شاهی در کشور ما، همه برخاسته از اعتقاد مردم به حقانیت استبداد شاهان و لزوم اطاعت و بردگی آنان بود، و بالعکس، اصل آزادگی و حُریّت انسان و این اعتقاد اسلامی که «لاتَکُن عبد غیرک...» یعنی «برده هیچکس مباش» و آموزههای مانند آن، سبب شد که ملت سرافراز ایران براهنمایی روحانیت شیعه، بنای کهنه شاهنشاهی و اصل بردگی مردم را براندازد و بجای آن اصل کرامت انسان و آزادی او و احترام به اراده و رأی و انتخاب را بگذارد و این نمونهیی از تأثیر تفکر و فرهنگ یک جامعه در تحولات و تغییرات اجتماعی و حتی تغییر مسیر تاریخ بود.
متأسفانه، پس از انقلاب و برپایی نظام اسلامی، دولتها و مجلس شورای اسلامی انقلابی نه فقط در رشد و تکامل معرفت جامعه و بینش اجتماعی، یعنی فرهنگ مردم کاری چندان نکردند، بلکه روزبروز در سیر مصوّبات و اقدامات آنان، توجه و اهتمام به اهمیت تربیت مردم و کمک به شعور سیاسی و اجتماعی (فرهنگ) آنان کمتر شد و از آن چیزی جز یک نام در برنامههای سالانه و چندسالانه باقی نماند و مختصر عنایت دولتها و مجلس و بودجه اندکی که بعنوان فرهنگ مقرر میشد، عملاً به ورزش فوتبال و اموری کم ارزش دیگر رسید و حکمت و عقلانیت و معرفت اجتماعی محروم ماند.
تمام تحولات سوء و زیانبار و پدیدههای براندازانۀ سالهای اخیر و رواج قانونشکنی و بیحجابی زنان که امروز عادی شده، همه ناشی از کمتوجهی اولیاء امور به لزوم رشد عقلانیت و فرهنگ انقلابی مردم بوده و نقش حساس و مهم فرهنگ و بینش اجتماعی در حفظ نظام اسلامی و پیشیگری از انحراف سیاسی مردم، فراموش شده است.
پرونده مقاله