با توجه به نظاموارگي تفكرصدرايي، بحث و بررسي معناشناختي عقل عملي و نظري، ذيل موضوع نفسشناسي مورد توجه ملاصدرا قرار گرفته است. در اين مقاله با رويآوردي توصيفيتحليلي، به تبيين آراي ملاصدرا در حوزه معناشناسي عقل عملي و عقل نظري و بررسي قلمرو معرفتي آنها پرداخته شده است چکیده کامل
با توجه به نظاموارگي تفكرصدرايي، بحث و بررسي معناشناختي عقل عملي و نظري، ذيل موضوع نفسشناسي مورد توجه ملاصدرا قرار گرفته است. در اين مقاله با رويآوردي توصيفيتحليلي، به تبيين آراي ملاصدرا در حوزه معناشناسي عقل عملي و عقل نظري و بررسي قلمرو معرفتي آنها پرداخته شده است. ملاصدرا عقل را از قواي نفس ناطقه دانسته و در بيان كاركرد آن، به دو قوّه عالمه و عامله اشاره كرده است. او معتقد است اين دو قوّه هر چند داراي كاركردهاي متفاوتي هستند اما بنحوي با يكديگر تلازم دارند؛ عقل نظري با توجه به نقش ادراكييي كه در فهم كليات دارد، در تأمين مفاهيم پايهيي اخلاق و علم اخلاق نقشآفريني ميكند و عقل عملي بواسطه اين مفاهيم پايه، به ادراك امور عملي جزئي ميپردازد. ملاصدرا با مدرِك دانستن عقل نظري در مفاهيم كلي، آن را منشأ شكلگيري دو حكمت نظري و عملي ميداند. در مورد عقل عملي نيز، نه بسان برخي از حكما عقل عملي را قوّهيي صرفاً عامله دانسته و نه مانند برخي ديگر، براي عقل عملي شأنيتي همطراز با عقل نظري قائل است بلكه براي عقل عملي به نوعي ادراك جزيي توام با استنباط معتقد است.
پرونده مقاله
مكتب فلسفي صدرالمتألهين بنام حكمت متعاليه شناخته ميشود. ملاصدرا واژة «حكمت» را بر واژة «فلسفه» ارجح دانسته و «تعالي» را ـكه در نظر او موقعيتي پوياست ـ جهتگيري كلي ساختار فكري خود قرار داده است. اين امر ما را با منظومهيي از عواملي كه از كيفيت، جهت و چگونگي تعالي در اين چکیده کامل
مكتب فلسفي صدرالمتألهين بنام حكمت متعاليه شناخته ميشود. ملاصدرا واژة «حكمت» را بر واژة «فلسفه» ارجح دانسته و «تعالي» را ـكه در نظر او موقعيتي پوياست ـ جهتگيري كلي ساختار فكري خود قرار داده است. اين امر ما را با منظومهيي از عواملي كه از كيفيت، جهت و چگونگي تعالي در اين مكتب بحث ميكند، مرتبط ميسازد. نوشتار پيشرو درصدد است، از ميان عناصر متعدد برتري حكمت صدرايي، چگونگي ايجاد اين تعالي را از طريق بررسي دو مؤلفة نفسشناسي و روششناسي در دو حوزه مبدأ و معاد تبيين نمايد. در رويكرد صدرايي اگر كسي خواستار حكمت باشد، بايد براي خويش و در خويشتن دست به آفرينش زده و از تماشاگري به بازيگري در عرصة وجود قدم بگذارد. نوع نگاه متفاوت ملاصدرا به حقيقت نفس و توسع در مراتب ادراكي آن، با روششناسي درهمتنيده و مرتبط است، زيرا در حكمت صدرايي شناخت نفس بمثابه يك روش براي خداشناسي و آخرتشناسي قلمداد ميشود. ملاصدرا در روششناسي از بازآفريني مفاهيم آغاز ميكند و با رهيافتي ميانرشتهيي و جامعنگر، روش درست را جمع ميان عقل و نقل و شهود ميبيند. تأويل و زبان برتر نيز از مؤلفههايي است كه با روششناسي خاص ملاصدرا مرتبط است.
پرونده مقاله