در سنت فلسفي حكماي اسلامي، بحث در مورد حواس پنجگانة ظاهري، طبق مبنايي خاص و با ترتيب مشخصي انجام ميگيرد. جمهور حكما معتقدند كه ترتيب حواس از اخسّ به اشرف عبارت است از لامسه، ذائقه، شامه و سپس سامعه و باصره، و در ميان حواس پنجگانه سامعه و باصره لطيفتر و شريفترند. بر اساس چکیده کامل
در سنت فلسفي حكماي اسلامي، بحث در مورد حواس پنجگانة ظاهري، طبق مبنايي خاص و با ترتيب مشخصي انجام ميگيرد. جمهور حكما معتقدند كه ترتيب حواس از اخسّ به اشرف عبارت است از لامسه، ذائقه، شامه و سپس سامعه و باصره، و در ميان حواس پنجگانه سامعه و باصره لطيفتر و شريفترند. بر اساس مباني حكمت متعاليه از جمله حركت جوهري، اين ترتيب جنبة وجودي و كمالي پيدا ميكند و از همينرو بحثهايي كه ملاصدرا در مباحث نفس در مورد حواس ظاهري انجام ميدهد، عموماً وجودشناسانه است. در مورد رتبة وجودي سه حس اول، ترتيب فوق همواره محفوظ است اما در مورد برتري وجودي سمع و بصر، گاه دلايلي ميتوان يافت كه حكم به شرافت سمع ميدهد و گاه بنا بدلايل ديگر، شرافت بصر اثبات ميشود. در اين مقاله دلايلي كه بر اساس مباني حكمت متعاليه براي رتبهبندي وجودي حواس قابل ذكر است، بررسي و تحليل شده و با توجه ويژه بر سمع و بصر، ميان دلايل مرتبط با برتري وجودي اين دو، داوري بعمل آمده است.
پرونده مقاله
مسئلة «ادراك» همواره يكي از مباحث مهم فلسفي از روزگار باستان تا به امروز بوده است. فيلسوفان يونان باستان بويژه افلاطون و ارسطو، بطور مبسوطي دربارة ادراك ـ ابزار و شرايط آنـ سخن گفتهاند. در اين ميان، ارسطو با تدوين دو رساله دربارة نفس و حاس و محسوس به تبيين ادراك ظ چکیده کامل
مسئلة «ادراك» همواره يكي از مباحث مهم فلسفي از روزگار باستان تا به امروز بوده است. فيلسوفان يونان باستان بويژه افلاطون و ارسطو، بطور مبسوطي دربارة ادراك ـ ابزار و شرايط آنـ سخن گفتهاند. در اين ميان، ارسطو با تدوين دو رساله دربارة نفس و حاس و محسوس به تبيين ادراك ظاهري و باطني نفس پرداخته است. در ميان قواي ادراكي حيوان و انسان، ادراك حسي از جايگاه ويژهيي برخوردار است زيرا نخستين مواجهة ما با عالم خارج بوسيلة اين حواس صورت ميگيرد. ارسطو براي تبيين ادراك حسي از قواي ظاهري نفس (لامسه، باصره، ذائقه، سامعه و شامه) و معرفتبخش بودن دادههاي آنها سخن ميگويد. وي معتقد است ادراك حسي بايد با عقل درهمتنيده شود تا براي ما معرفتبخش باشد. فيلسوفان مسلمان نيز به بحث از ادراك حسي پرداختهاند و عمدة مباحث آنها همان نظرياتي است كه ارسطو بيان كرده است. ملاصدرا با مطرحكردن انشائيبودن صور توسط نفس، از ديدگاه ارسطويي فاصله گرفت و توانست طرحي نو را در علمالنفس فلسفي دراندازد. در اين مقاله به بررسي و مقايسة رويكرد ارسطو و ملاصدرا به مسئلة ادراك حسي ميپردازيم. بدين منظور، ابتدا از تعريف نفس و قواي آن بحث ميكنيم و سپس قواي ظاهري را از ديدگاه هر دو فيلسوف مورد بررسي قرار خواهيم داد. در پايان نيز به بحث مهم معرفتبخشي ادراك حسي ميپردازيم.
پرونده مقاله
از نظر صدرالمتألهین و علامه طباطبایی، آیات قرآن ظاهري دارند و باطني، كه هنگام مواجهه با آیات متشابه باید به ظواهر آیات اصالت داد و از آن غافل نشد. از نظر هر دو اندیشمند، فهم متشابهات به افراد و ظرفیت و شايستگيشان بستگی دارد؛ بعبارتدیگر، فهم متشابهات امری نسبی است. بعقی چکیده کامل
از نظر صدرالمتألهین و علامه طباطبایی، آیات قرآن ظاهري دارند و باطني، كه هنگام مواجهه با آیات متشابه باید به ظواهر آیات اصالت داد و از آن غافل نشد. از نظر هر دو اندیشمند، فهم متشابهات به افراد و ظرفیت و شايستگيشان بستگی دارد؛ بعبارتدیگر، فهم متشابهات امری نسبی است. بعقیدة آنها، راسخان در علم، تمام معنای متشابهات را ميدانند و در واقع برایشان متشابهی وجود ندارد. البته ملاصدرا بر اساس نظریة توحید خاصی، معتقد است مراتب هستی از عالی تا داني، همه بر یکدیگر ترتب وجودی دارند. بر همين اساس، او بر اين باور است كه بدون آنکه نیازی به تأویل آیات متشابه یا قول به تجسیم در باب ذات باریتعالی باشد، ميتوان بر مبنای اصول فلسفی ـ عرفانی دیدگاه توحید خاصی، ظواهر الفاظ آیات را حفظ نموده و همة آیات متشابه را بر ظاهر معنای آنها حمل کرد و لفظ متشابه را توسعة معنايي داد. اما علامه طباطبایی، قائل به ارجاع متشابهات به محکمات است و متشابهات را بر اساس محکمات تفسير ميکند. او به امكان و وجود تأویل برای تمام آیات قرآن، اعم از محکمات و متشابهات، معتقد است؛ متشابهات پس از ارجاع به محکمات، از تشابه خارج شده و محکم ميشوند. در این پژوهش، ديدگاه ملاصدرا بدلیل آنکه داراي مبنا بوده، نسبت به نظر علامه ترجیح داده شده است.
پرونده مقاله