در اين مقاله تأثير مهمترين مباني فلسفي صدرالمتألهين در مباحث انسانشناسي او مورد بررسي قرار گرفته است. به اين منظور شش مبناي فلسفي كه ملاصدرا از آنها در مباحث انسانشناسي بهره برده است، مطرح شده و تقريباً بيست مسئله از مباحث انسانشناسي با استفاده از اين شش مبنا بيان ش چکیده کامل
در اين مقاله تأثير مهمترين مباني فلسفي صدرالمتألهين در مباحث انسانشناسي او مورد بررسي قرار گرفته است. به اين منظور شش مبناي فلسفي كه ملاصدرا از آنها در مباحث انسانشناسي بهره برده است، مطرح شده و تقريباً بيست مسئله از مباحث انسانشناسي با استفاده از اين شش مبنا بيان شده است.
ابتدا هر يك از آن مباني به اختصار توضيح داده شده و نكات مهم دربارة هر يك از آنها بيان شده است. پس از آن، جايگاه و كاربرد آنها در مباحث انسانشناسي از ديدگاه صدرالمتألهين مورد بررسي قرار گرفته و اين نتيجه بدست آمده است كه صدرالمتألهين بسياري از مباحث انسانشناسي را براساس مباني وجودشناسي خود تحليل و تبيين فلسفي كرده و توانسته است ارتباط عميقي بين مباني خاص خود در وجودشناسي فلسفي و مباحث انسانشناسي برقرار كند (تا آنجا كه ميتوان ادعا كرد اساس مباني انسانشناسي ملاصدرا بر اصالت وجود استوار است) و بسياري از معضلات مباحث انسانشناسي را كه برخي از فلاسفه نتوانستهاند حل كنند يا بين آنها اختلاف وجود دارد، براساس اين ارتباط خاص برطرف نمايد و حتي ابعاد تازه و بديعي از مباحث انسانشناسي را نمايان سازد. از طرفي در اين مقاله با روشن شدن ارتباط مباحث انسانشناسي با وجودشناسي ملاصدرا، مدعاي وي (براساس مباني وجودشناسي) مبني بر اينكه انسان عصاره» وجود است نيز تبيين ميشود.
پرونده مقاله
تأويل نزد فيض كاشاني، رهيافتي براي رسيدن به باطن و عمق معناست. او انكار تأويل را نشاني از قشريگري و جمود بر ظواهر ميداند. نگاشتههاي وي بخصوص دو كتاب عيناليقين و اصولالمعارف و همچنين رسالة ميزانالقيامه از جايگاه والاي وجودشناسي در نيل به اسرار و رموز معارف دين چکیده کامل
تأويل نزد فيض كاشاني، رهيافتي براي رسيدن به باطن و عمق معناست. او انكار تأويل را نشاني از قشريگري و جمود بر ظواهر ميداند. نگاشتههاي وي بخصوص دو كتاب عيناليقين و اصولالمعارف و همچنين رسالة ميزانالقيامه از جايگاه والاي وجودشناسي در نيل به اسرار و رموز معارف دين خبر ميدهد. تأويلپژوهي فيض مبتني بر انديشههاي فلسفي عرفاني اوست. او وجودشناسي را همچون پنجرهيي ميداند كه از دريچة آن بايد وسعت معارف وحياني را نظاره نمود. نگارنده معتقد است رسالة الانصاف رسالهيي است كه روششناسي فيض در نيل به تأويل را نشان ميدهد؛ بعلاوه حكايت مؤلف است در چگونگي وصولش به حقيقت. التزام به حكمت نظري و عملي، شرح صدر، فراخي حوصله و حق طلب بودن از شرايطي است كه در نظر اين حكيم عارف، رسيدن به تأويل را براي آدمي امكانپذير ميكند.
پرونده مقاله
انسانشناسي فلسفي از مقولات جذاب و مهمي است كه از آغاز تاريخ فلسفه مورد توجه و كنكاش فيلسوفان بوده است. در اين ميان، ملاصدرا در مقام يكي از فيلسوفان برجستة عالم اسلام توجهي ويژه به انسان و مسائل پيراموني آن داشته است. يكي از مسائل مهم در حوزة انسانشناسي، بُعد جسماني ان چکیده کامل
انسانشناسي فلسفي از مقولات جذاب و مهمي است كه از آغاز تاريخ فلسفه مورد توجه و كنكاش فيلسوفان بوده است. در اين ميان، ملاصدرا در مقام يكي از فيلسوفان برجستة عالم اسلام توجهي ويژه به انسان و مسائل پيراموني آن داشته است. يكي از مسائل مهم در حوزة انسانشناسي، بُعد جسماني انسان است كه خود داراي ابعاد گوناگوني است. اين مقاله به يكي از ابعاد مهم آن، يعني ضرورت بُعد جسماني براي انسان از نگاه ملاصدرا ميپردازد و اين نتيجه حاصل ميشود كه ضرورت بعد جسماني براي انسان با مباني فلسفي ملاصدرا همچون اصل سنخيت، تشكيك وجود، جسمانية الحدوث و روحانية البقاء بودن نفس، امكان اخس، استعداد دريافت امانت از سوي انسان، اصل تضاد و برخي ديگر از مباني وي، قابل اثبات است. اين نوشتار نشان ميدهد كه از منظر صدرالمتألهين، بُعد جسماني براي انسان حقيقتي ضروري و لازم براي تشكيل هويت انساني و ارتقا و تكامل وجودي آدمي است.
پرونده مقاله
تعامل ميان علم ديني و دانش روز، از دغدغههاي كنوني جوامع اسلامي بهشمار ميرود. در اين تحقيق، بسترهايي كه فلسفة صدرايي از منظر انسانشناختي فراهم آورده تا علم ديني و دانش روانشناسي بتوانند به تعامل و تبادل دانشي بپردازند، مورد پژوهش قرار گرفته است. بعبارت روشنتر، هدف تحق چکیده کامل
تعامل ميان علم ديني و دانش روز، از دغدغههاي كنوني جوامع اسلامي بهشمار ميرود. در اين تحقيق، بسترهايي كه فلسفة صدرايي از منظر انسانشناختي فراهم آورده تا علم ديني و دانش روانشناسي بتوانند به تعامل و تبادل دانشي بپردازند، مورد پژوهش قرار گرفته است. بعبارت روشنتر، هدف تحقيق آن است كه نشان دهد علم ديني و دانش روانشناسي نوين، در بستر انسانشناسي فلسفي ـ بعنوان يكي از مباديِ دانشي اين دو عرصة علميـ داراي چه زمينههاي تعاملييي است. براي تحقق اين امر، با بررسي كتابخانهيي و تحليل محتوايي، زمينههاي مزبور مورد مطالعه قرار گرفتهاند. نتيجة تحقيق آن است كه فلسفة صدرايي بلحاظ مبانيِ انسانشناختي، در دو بستر كليِ «علمشناختي» و «مفهومشناختي»، زمينة تعاملي مناسبي براي تبادل اطلاعات ميان علم ديني و دانش روانشناسي فراهم نموده است. انسانشناسي فلسفي با تبيين صحيح غايت، روش، ابزار، منبع، ساختار و معيارِ علم ديني و دانشِ روانشناسي، زمينة لازم براي ارتباط دو جانبه» اين علوم را در بستر «علمشناختي» مهيا كرده است. در زمينة «مفهومشناسي» نيز حكمت صدرايي، با تبيين ماهيت و كاربست مفاهيمي نظير «انگيزه»، «عشق» و «معناي زندگي» از منظري انسانشناختي، بستر تعامليِ مناسبي براي تبادل دانشي ميان اين دو عرصه علمي ـبلحاظ مفهوميـ ايجاد نموده است.
پرونده مقاله
در انسانشناسي صدرايي بُعد جسماني انسان از زواياي مختلفي داراي اهميت است اما در اين نوشتار به يكي از ابعاد مهم آن، يعني «كاركردهاي وجودي» پرداخته شده است. ملاصدرا در آثارش بخشي مجزا را به كاركردهاي بعد جسماني انسان اختصاص نداده و حتي به آن تصريح نيز نكرده ولي ميتوان از چکیده کامل
در انسانشناسي صدرايي بُعد جسماني انسان از زواياي مختلفي داراي اهميت است اما در اين نوشتار به يكي از ابعاد مهم آن، يعني «كاركردهاي وجودي» پرداخته شده است. ملاصدرا در آثارش بخشي مجزا را به كاركردهاي بعد جسماني انسان اختصاص نداده و حتي به آن تصريح نيز نكرده ولي ميتوان از آراء او اين كاركردها را استخراج نمود. پس از فحص و جستجو در آثار صدرالمتألهين اين نتيجه بدست ميآيد كه بعد جسماني انسان نزد او كاركردهاي مهمي از منظر وجودشناختي دارد، ازجمله: تحصيل ايمان، ارتقا و تحول انسان، اختيار، انجام افعال متضاد، تحقق افعال نفساني و عقلاني، عمارت و آباداني دنيا، تحقق نظام احسن، هويتبخشي به نفس، تشكيل هويت انسان كامل و برخي از نقشهاي متناقضنما همچون مبدأ شرور و مبدأ رهايي از شرور و موارد ديگر. اين مقاله كه بر اساس روش كتابخانهيي و تحليل محتوا نگارش يافته، علاوه بر اثبات اهميت و ضرورت بعد جسماني انسان در جهان خلقت، نشان ميدهد كه نقش و كاركرد بعد جسماني انسان از منظر وجودي، داراي ابعادي گسترده است و ساحتهايي مهم از عالم هستي را در بر ميگيرد.
پرونده مقاله
انسانشناسي در نظام حكميِ صدرايي از جامعترين پژوهشهاي صورت گرفته در اين حوزه است. يكي از نمودهاي جامعيت اين بحث، پرداختن به ماهيت و جايگاه انسان كامل در نظام هستي، مصاديق و كاركردهاي دنيوي و اخروي آن است كه در پژوهشهاي متعددي بدان پرداخته شده است؛ اما آنچه كموبيش در اي چکیده کامل
انسانشناسي در نظام حكميِ صدرايي از جامعترين پژوهشهاي صورت گرفته در اين حوزه است. يكي از نمودهاي جامعيت اين بحث، پرداختن به ماهيت و جايگاه انسان كامل در نظام هستي، مصاديق و كاركردهاي دنيوي و اخروي آن است كه در پژوهشهاي متعددي بدان پرداخته شده است؛ اما آنچه كموبيش در اين پژوهشها مغفول مانده، توجه به دلايل خاصبودن اين مقام و پيامدهاي حاصل از آن در اين نظام فكري است كه بنظر ميرسد پرداختن به آن موجب تعميق بيشتر مباحث انسانشناسانه در نظام حكمت متعاليه و فلسفة اسلامي خواهد شد. بر اين اساس مسئلة اصلي اين جستار، بررسي تحليليِ دلايل عدم عموميت اين مقام در آثار ملاصدرا است. در اين پژوهش، ضمن بررسي تحليليِ عوامل مؤثر در پديدآيي و استكمال آدمي بواسطة تباين و تفاضل نفوس در قالب كثرت پيشيني و پسيني، دلايل خاصبودن اين مقام براي معدودي از انسانها تبيين ميشود. نتيجه اينگونه است كه اصل مقام انسان كامل بواسطة دعوت انبياء، تكليف، تأديب و ... قابل دستيابي است، اما دستيابي به نهايت مراتب عالية اين مقام، براي همگان امكانپذير نيست كه اين امر خود موجب توجيه عقلانيتر كيفيت استكمال ارادي پيامبران(ص) و امامان معصوم(ع) خواهد بود.
پرونده مقاله