قواعد حكمت متعاليه و همچنين مشاهدات تجربي بيان ميكنند كه انسانها در سرشت اوليه با يكديگر متفاوتند و همين، سبب تفاوت در ارادهها و افعال ارادي انسانها ميشود. اين مقاله به بررسي ديدگاه ملاصدرا دربارة تأثير سرشت انسان بر افعال اختياري ميپردازد و نقش سرشت انسان را در مسئولي چکیده کامل
قواعد حكمت متعاليه و همچنين مشاهدات تجربي بيان ميكنند كه انسانها در سرشت اوليه با يكديگر متفاوتند و همين، سبب تفاوت در ارادهها و افعال ارادي انسانها ميشود. اين مقاله به بررسي ديدگاه ملاصدرا دربارة تأثير سرشت انسان بر افعال اختياري ميپردازد و نقش سرشت انسان را در مسئوليتپذيري بررسي ميكند. شكلگيري سرشت انسان در فلسفة ملاصدرا با مكاتب فلسفي ديگر متفاوت است؛ در حكمت متعاليه، سرشت انسان برآمده از حيثيت مادي نفس ميباشد و اختلاف سرشت انسانها، از اختلاف مواد جسماني نشئت ميگيرد. ضميمه شدن اين امر به رابطة ضروري علت و معلول موجب شده تا مسئوليت اخلاقي در فلسفة او قابل تبيين نباشد. اين مسئله، حكمت عملي صدرايي را با چالشهايي روبرو ميكند كه مهمترين آنها، چالش در تبيين نظام تكليف و جزاست.
پرونده مقاله
از عقل برداشتهاي متنوع و متكثري شده و بتناسب اين برداشتها، وظايف، اقسام و مراتب مختلفي براي آن در نظر گرفته شده است؛ از عقل فطري، نظري، عملي، عقل كل، عقل فعال و... گرفته تا مناط تكليف و حتي ذمّ و گريز از عقل توسط عرفا و صوفيه. در اين مقاله تلاش شده است با روش توصيفي—ت چکیده کامل
از عقل برداشتهاي متنوع و متكثري شده و بتناسب اين برداشتها، وظايف، اقسام و مراتب مختلفي براي آن در نظر گرفته شده است؛ از عقل فطري، نظري، عملي، عقل كل، عقل فعال و... گرفته تا مناط تكليف و حتي ذمّ و گريز از عقل توسط عرفا و صوفيه. در اين مقاله تلاش شده است با روش توصيفي—تحليلي و در ضمن يك تقسيمبندي جديد از حيث وجودشناختي و معرفتشناختي، انواع عقل از ديدگاه ملاهادي سبزواري بررسي شود. در هستيشناسي عقل، عقل را بعنوان مرتبهيي از وجود يا بمثابه يك موجود بررسي ميكنيم كه در قالب عقول كليه، عقول جزئيه و عقول دهگانه بحث ميشود و همچنين تبيين رابطه و تفاوت آنها اشاره ميشود. از ديدگاه معرفتشناختي، عقل بمثابه قوة ادراكي انسان مد نظر است. عقل مطبوع و مسموع، عقل نظري و عملي و مراتب آنها و نيز عقل بسيط و عقل تفصيلي در ضمن معرفتشناسي عقل مورد بررسي قرار ميگيرد.
يافتههاي پژوهش بيانگر آنست كه در تبيين انواع عقل، گاهي مراد عقل انساني (مراتب نفوس ناطقه، عقل جزئي يا عقل معاش) است و گاهي عقول غير انساني (عقول كلية مفارقه)، و چون عقول صاعده و عقول نازله دو مرتبه از يك نوعند، در قوس صعود و نزول بهم ميپيوندند. همچنين روشن ميشود كه مراد از عقلي كه عرفا نكوهش ميكنند، عقل جزئي به كمال نرسيده و مشوش به اوهام است و اين عقل بالملكه و مطبوع است كه مناط تكليف قرار ميگيرد.
پرونده مقاله
در اين پژوهش مسئلة امكان تكليف يكسان از منظر دين و فلسفه، با توجه به مباني انسانشناسانه در منابع ديني و فلسفي مورد بحث قرار گرفته است. از آنجا كه مسئلة تكليف يكسان پيوندي با وحدت و كثرت نوعي انسان دارد، بررسي ديدگاه ديني و فلسفي در اينباب ميتواند راهگشا باشد. گرچه بزر چکیده کامل
در اين پژوهش مسئلة امكان تكليف يكسان از منظر دين و فلسفه، با توجه به مباني انسانشناسانه در منابع ديني و فلسفي مورد بحث قرار گرفته است. از آنجا كه مسئلة تكليف يكسان پيوندي با وحدت و كثرت نوعي انسان دارد، بررسي ديدگاه ديني و فلسفي در اينباب ميتواند راهگشا باشد. گرچه بزرگان اديان و اكثر فلاسفه، طرفدار «وحدت نوعي» انسان هستند اما فلاسفة اصالت وجودي به «كثرت نوعي» معتقدند. از اينرو، اگرچه از نظر عملي، اديان و عموم فلاسفه به يكساني تكليف پايبند هستند، اما بلحاظ نظري ميتوان گفت كه لازمة كثرت نوعي انسان، ناهمانندي تكليف است. بنابرين بنظر ميرسد در برخي موارد ناسازگاريهايي رخ دهد، مانند تعارض ميان نظرية كثرت نوعي انسان در بيان ملاصدرا و التزام عملي وي به تكليف يكسان. البته براي رفع اين ناسازگاري ميتوان به جنبة ثبات انسان با وجود حركت جوهري و كثرت نوعي اشاره كرد. تعارض ديگر، ميان آياتِ دالّ بر تساوي ذاتي انسانها و آيات ِحاكي از تكليف در حد وسع است كه براي توجيه اين دوگانگي نيز، ميتوان به تفاوت ميان مرحلة جعل و مجعول تكاليف تمسك كرد.
پرونده مقاله