«عرفان» واژهيي آشنا و پربسامد در فرهنگ شفاهي و مكتوب و داراي طيف معنايي گستردهيي است و همين امر موجب ابهام در كاربردهاي گوناگون آن و بويژه كاربردهاي تازه پيداي آن از قبيل «عرفانهاي كاذب»، «عرفانهاي نوظهور» و نيز بحثهايي مانند «نسبت دين وعرفان»، «نسبت عقل و عرفان» و «ن چکیده کامل
«عرفان» واژهيي آشنا و پربسامد در فرهنگ شفاهي و مكتوب و داراي طيف معنايي گستردهيي است و همين امر موجب ابهام در كاربردهاي گوناگون آن و بويژه كاربردهاي تازه پيداي آن از قبيل «عرفانهاي كاذب»، «عرفانهاي نوظهور» و نيز بحثهايي مانند «نسبت دين وعرفان»، «نسبت عقل و عرفان» و «نسبت فلسفه و عرفان» شده است. اين مقاله درصدد است با تبيين معنا و مفهوم عرفان و تمايز نهادن ميان عرفان عملي و عرفان نظري و نيز بيان تمايز ميان آن دو با علم عرفان عملي و علم عرفان نظري، مرز ميان عرفان (علم عرفان نظري) با فلسفه و نيز تفاوت ميان عرفان (علم عرفان عملي) با علم اخلاق را تا حدودي مشخص كند.
پرونده مقاله
صدرالمتألهين، بر خلاف حكماي پيش از خود، فاصلة ميان نفس ناطقه عقلي و بدن جسماني را بيشتر از آن ميداند كه با روح بخاري بتنهايي پر شود. او علاوه بر روح بخاري، وجود مرتبة مثالي را نيز بعنوان حلقة واسط ميان مرتبة عقلي و مرتبة جسماني انسان ضروري ميشمارد. نگاه تشكيكي ملاصدرا ب چکیده کامل
صدرالمتألهين، بر خلاف حكماي پيش از خود، فاصلة ميان نفس ناطقه عقلي و بدن جسماني را بيشتر از آن ميداند كه با روح بخاري بتنهايي پر شود. او علاوه بر روح بخاري، وجود مرتبة مثالي را نيز بعنوان حلقة واسط ميان مرتبة عقلي و مرتبة جسماني انسان ضروري ميشمارد. نگاه تشكيكي ملاصدرا به وجود واحد انساني او را بر آن داشت تا اولاً انسان را داراي سه مرتبة عالي (مرتبة عقلي) سافل (مرتبة مادي) و متوسط (مرتبة مثالي) معرفي كرده و ثانياً مرتبة مثالي و خيالي انسان را حلقة وصل و ماية ارتباط ميان دو مرتبة بالا و پايين بداند. او در تبيين جايگاه مرتبة مثالي در وجود انساني، از قاعدة «تطابق عالم كبير و عالم صغير» نيز بهره برده و دو مرتبة عقلي و مثالي در عالم صغير انساني را نظير عرش و كرسي در عالم كبير دانسته است. صدرالمتألهين طبق اذعان خود وي در مبحث مرتبة مثالي انسان، بشدت متأثر از عارفان است.
پرونده مقاله
براساس پژوهشهاي گروهي از مستشرقان واسلام شناسان، تأثير انديشههاي هرمسي علاوه بر سنتهاي ديني و فلسفي در غرب، در فرهنگ ايراني و فلسفة اسلامي ـ و براي نمونه در آثار شيخ اشراقـ نيز چشمگير بوده و مطالعة دقيقتر در اين زمينه ميتواند افقهاي جديدي را در عرصة اديان تطبيقي بگشاي چکیده کامل
براساس پژوهشهاي گروهي از مستشرقان واسلام شناسان، تأثير انديشههاي هرمسي علاوه بر سنتهاي ديني و فلسفي در غرب، در فرهنگ ايراني و فلسفة اسلامي ـ و براي نمونه در آثار شيخ اشراقـ نيز چشمگير بوده و مطالعة دقيقتر در اين زمينه ميتواند افقهاي جديدي را در عرصة اديان تطبيقي بگشايد. پژوهشهاي هانري كربن در باب حكمت و معنويت ايراني با رهيافت پديدارشناسانه، به اين مقوله نگاه خاصي داشته و به يك معنا، مقام هرمس و سنت هرمسي در رمزگشايي آثار وي در اين زمينه نقش كليدي دارد. وي در پژوهشهاي خويش، انديشة هرمسي را بمثابة مطلع و كليد فهم معنويت و حكمت مورد توجه قرار داده است. براي تبيين بهتر اين موضوع، اين نوشتار بر آنست تا پيرامون آيين هرمسي، رابطه و تعامل آن با تصوف و تشيع با تأكيد بر آثار هانري كربن، گزارش و تحليلي را عرضه دارد. بدينمنظور مروري خواهيم داشت برساختار و مباني سنت هرمسي، سپس تحليلي در باب نسبت ميان انديشه» هرمسي با تصوف و تشيع از نگاه كربن عرضه17 خواهد شد و سرانجام رهيافت باطني كربن كه بنماية انديشه و رويكرد اصلي وي در سلوك علمي و معنويش ميباشد، مورد بررسي قرار خواهد گرفت.
پرونده مقاله
مفتاحالغيب صدرالدين قونوي، بعنوان اولين اثر در علم عرفان نظري، مباني عرفان نظري يا فلسفي را بنيان نهاد زيرا ابن عربي كه به پدر عرفان نظري اسلامي مشهور است، فرصت اين مهم را نيافت و لذا قونوي بود كه مبادرت به اين امر ورزيد. قونوي در كنار حكمت مشاء و حكمت اشراق، مكتبي ر چکیده کامل
مفتاحالغيب صدرالدين قونوي، بعنوان اولين اثر در علم عرفان نظري، مباني عرفان نظري يا فلسفي را بنيان نهاد زيرا ابن عربي كه به پدر عرفان نظري اسلامي مشهور است، فرصت اين مهم را نيافت و لذا قونوي بود كه مبادرت به اين امر ورزيد. قونوي در كنار حكمت مشاء و حكمت اشراق، مكتبي را پايهگذاري كرد كه ميتوان آن را عرفان فلسفي خواند. وي با تمام بدبينيش به عقل نظري، اذعان ميكند كه كشف و ذوق با عقل نظري در همۀ مراحل موافق است زيرا تناقضي در حجت عقل نظري نميبيند اما ادراك اين حجت را از تصور بشري محجوب ميداند. تلاش قونوي آنست تا ميان قواعد كشفي عرفا و نظريات حكما، انسي حاصل كند. او در بسياري از مواضع خود، از اشارات ابن سينا و بويژه شرح خواجه نصيرالدين طوسي بر آن بهره ميبرد، بگونهيي كه ميتوان زبان فلسفي مورد استفادة قونوي را حكمت مشاء، خصوصاً اشارات ابن سينا قلمداد كرد كه در فلسفي كردن عرفان قونوي، سهم بسزايي دارد.
پرونده مقاله
تاكنون تحقيقات زيادي پيرامون ميدان نقشجهان انجام شده است اما پرداختن به چرايي و چگونگي شكلگيري آن، جاي كار فراواني دارد؛ اينكه چرا ابعاد ميدان نقش جهان، به اندازههاي كنوني است؟ چرا چيدمان عناصر ميدان به اين صورت است؟ فلسفة استفاده از رنگها و طرحهاي متفاوت در گوشههاي چکیده کامل
تاكنون تحقيقات زيادي پيرامون ميدان نقشجهان انجام شده است اما پرداختن به چرايي و چگونگي شكلگيري آن، جاي كار فراواني دارد؛ اينكه چرا ابعاد ميدان نقش جهان، به اندازههاي كنوني است؟ چرا چيدمان عناصر ميدان به اين صورت است؟ فلسفة استفاده از رنگها و طرحهاي متفاوت در گوشههاي مختلف ميدان چيست؟ و سؤالات بسياري كه نياز به بحث و تحقيق دارد. اين مقاله به روش توصيفي ـتحليلي و تاريخيـ تفسيري تلاش ميكند به انديشهها و انگيزههاي طراحي معماري و ساخت ميدان نقشجهان بپردازد و در اين راه، با مطالعة كتابخانهيي و اسنادي، به گردآوري اطلاعات و تحليل آنها پرداخته است. يافتهها نشان ميدهد، ميدان نقشجهان، علاوه بر دولتخانة صفوي، در قالب يك بيانية اعتقادي ـ سياسي است كه انديشههاي عرفانيـ شيعي را كه قرنها در ضمير ناخودآگاه ايرانيان نهفته بوده، نشان ميدهد. اين ميدان، تمثيلي است از شب معراج پيامبراكرم(ص) و با تداعي منزلگاههاي مختلفِ اسفار اربعه، سير و سلوك عرفاني را براي سالكان متجسم ميكند. از زمان ابنعربي به بعد و بالاخص در انديشههاي ملاصدرا، چهار منزلگاه براي اين سفر عرفاني بيان شده كه «اسفار اربعه» ناميده ميشود. يافتههاي تحقيق نشان از تناظر اين چهار سفر با چهار عنصر اصلي ميدان دارد. اين سير و سلوك، تمثيل و تجسمي است از سفر پيامبر در شب معراج كه از مكه به بيتالمقدس مشرف شدند و سپس به آسمانها رفت. محيط 1300 متري ميدان نقش جهان تمثيلي است از مسافت 1300 كيلومتري مكه تا بيتالمقدس. نقش و نگارهاي بازار قيصريه نماد زندگي روزانه و حيات دنيوي است. مسجد شيخ لطفالله حياط و شبستان ندارد و سالك با حضور در زير گنبد، تنها مظاهر حق تعالي را ميبيند. مسجد جامع عباسي نماد منزلگاه «جمع» در سلوك عرفاني است. سفر دوم با سير در مقام خفيّ و اَخفي طي ميشود و سالك از اين مقام فاني ميگردد. مرحلة سوم از سلوك كه نوعي شريعت در بطن خود دارد نيز تأييد انديشة ولايت است. در انتهاي سفر، دوباره به سردر قيصريه باز ميگردد. اما اين يك دور و تسلسل باطل نيست بلكه سالك با تجربة مراحل گذشته، به خويشتن خويش بازگشته است.
پرونده مقاله
«وحدت وجود» بعنوان اساس و بنيان عرفان نظري، در طول تاريخ تفكر اسلامي همواره محل بحثهاي فراواني ميان انديشمندان بوده است. ملااسماعيل خواجويي، از متفكران و متكلمان عصر صفويه و دوران بعد از ملاصدراست كه به نقادي اين نظريه پرداخته و آن را از جهات گوناگون بچالش كشيده است. خو چکیده کامل
«وحدت وجود» بعنوان اساس و بنيان عرفان نظري، در طول تاريخ تفكر اسلامي همواره محل بحثهاي فراواني ميان انديشمندان بوده است. ملااسماعيل خواجويي، از متفكران و متكلمان عصر صفويه و دوران بعد از ملاصدراست كه به نقادي اين نظريه پرداخته و آن را از جهات گوناگون بچالش كشيده است. خواجويي براساس تباين وجودي واجبالوجود با موجودات ممكن، وجود مطلقنبودن واجبالوجود، اقامه نشدن استدلال عقلاني در اثبات وحدت وجود و نارسايي استدلالهاي برخي از عارفان و متصوفان در اثبات وحدت وجود، اين نظريه را نامقبول و نادرست ميداند. اما در پژوهش حاضر بيان شده كه انتقادات خواجويي ناشي از مغالطه و خلط ميان معاني مختلف اصطلاحات علوم فلسفه و كلام با عرفان نظري است؛ هر چند كه در برخي موارد ـ مانند اقامهنشدن استدلال عقلاني از سوي عارفان در اثبات وحدت وجود— انتقاد او صحيح بنظر ميرسد.
پرونده مقاله
در فلسفۀ افلاطون و سنت عرفان اسلامی، عالَم و آدم دارای دو بعد جسمانی و روحانی معرفی شدهاند. بعد روحاني انسان میتواند در عوالم هستي سفر معنوی صعودی و نزولی داشته باشد. در عرفان اسلامی، طی مراتب هستی، یعنی حضرات خمس، در سفرهای چهارگانه توضیح داده شده است که شامل سفر از خ چکیده کامل
در فلسفۀ افلاطون و سنت عرفان اسلامی، عالَم و آدم دارای دو بعد جسمانی و روحانی معرفی شدهاند. بعد روحاني انسان میتواند در عوالم هستي سفر معنوی صعودی و نزولی داشته باشد. در عرفان اسلامی، طی مراتب هستی، یعنی حضرات خمس، در سفرهای چهارگانه توضیح داده شده است که شامل سفر از خلق به حق، سیر در حق، سفر از حق به خلق و در نهایت سیر با حق در خلق میباشد. سفر معنوی در فلسفة افلاطون نیز با استفاده از سیر دیالکتیکی، تمثیل خط و تمثیل غار قابل تبیین است. افلاطون بطور کلی به این سفر معنوی پرداخته و قصد تقسیمبندی مراتب آن را نداشته است، اما میتوان آراء او را بطریقی صورتبندی کرد که بر این چهار سفر مطابقت پیدا کند. در این صورت، سفر معنوی در فلسفة افلاطون این چهار مرحله را شامل خواهد شد: سفر از سایهها به عالم مُثُل،
سیر در مُثُل، سفر از عالم مُثُل به عالم محسوس، و در نهایت، سیر با مُثُل در سایهها. بدینترتیب، سفر اول، دوم و چهارم با اختلافاتی که ایندو تفکر در نگاه به برترین مراتب هستی و انسان کامل دارند، بصورت واضحتری قابل تطبیق است. سفر سوم گرچه قابلتطبیق است، ولی تطبیق در آن بصراحت سه سفر دیگر نیست. نگاه دینی عارفان، تأکید آنان بر ریاضت و تزکیة نفس و فاصلة زمانی طولانی که میان طرح ایندو نوع اندیشه وجود دارد، از مواردی است که تفاوتهايی عمیق بین آنها ایجاد کرده است.
پرونده مقاله