قاعدة اتحاد عقل و عاقل و معقول از مهمترين قواعد حكمت متعاليه است. اين قاعده هر چند مدتها قبل از آغاز فلسفة اسلامي جزء مسائل فلسفي بوده است، اما فيلسوفان مسلمان رويكردهاي مختلفي را نسبت به آن داشتهاند. صدرالمتألهين علاوه بر پذيرش اين قاعده، در جهت برهاني كردن آن تلاشهاي چکیده کامل
قاعدة اتحاد عقل و عاقل و معقول از مهمترين قواعد حكمت متعاليه است. اين قاعده هر چند مدتها قبل از آغاز فلسفة اسلامي جزء مسائل فلسفي بوده است، اما فيلسوفان مسلمان رويكردهاي مختلفي را نسبت به آن داشتهاند. صدرالمتألهين علاوه بر پذيرش اين قاعده، در جهت برهاني كردن آن تلاشهاي فراواني نمود و در اين راه از عنايات الهي نيز بهره جست. او همچنين با استفاده از مباني نظام فلسفي خود، رويكردي نوين در تبيين اين قاعده در دو مقام پايه گذاري كرد و ثمرات مهمي را بر آن متفرع ساخت. پذيرش اينكه نفسِ عاقل هنگام مطلق تعقل بخواهد با معقولات خود يكي گردد، در ابتدا امري مستبعد است و ذهن انسان بدون تمهيدات و مقدمات لازم از قبول برهان قطعي بر آن ابا دارد. به همين دليل به بررسي ادله اين قاعده نپرداختهايم، بلكه يازده مقدمة لازم و بايسته را قبل از اثبات اين قاعده بيان كردهايم بطوريكه در هر بخش، مراد و مدعاي فيلسوفان صدرايي قائل به اتحاد عاقل و معقول را توضيح دادهايم. در نتيجه پس از بررسي اين مقدمات و بايستهها، ذهن آمادة پذيرش برهاني است كه بتواند مدعا را اثبات كند.
پرونده مقاله
يكي از وجوهي كه در حكمت متعاليه براي شناخت خدا از طريق شناخت نفس مطرح شده، اينست كه نفس انسان مَثَل اعلاي خداوند است. بدين معنا كه خداوند نفس انسان را در ذات و صفات و افعال، مثال خويش خلق نموده تا معرفت نفس وسيلة صعود به معرفت خدا در اين ساحتهاي سهگانه باشد. البته بايد چکیده کامل
يكي از وجوهي كه در حكمت متعاليه براي شناخت خدا از طريق شناخت نفس مطرح شده، اينست كه نفس انسان مَثَل اعلاي خداوند است. بدين معنا كه خداوند نفس انسان را در ذات و صفات و افعال، مثال خويش خلق نموده تا معرفت نفس وسيلة صعود به معرفت خدا در اين ساحتهاي سهگانه باشد. البته بايد توجه داشت كه خداي متعال منزه از مِثل است، پس مراد از مَثَل چيزي غير از مِثل است. با دقت در آثار ملاصدرا، ميتوان گفت او بطور جدّ اين نظريه را دنبال كرده و در مسير برهاني كردن آن تلاشهاي مضاعف انجام داده است. اما وي اين نظريه را بصورت منسجم و مشخص در قالب يك كتاب يا يك فصل مطرح نكرده بلكه بمناسبتهايي در ابواب گوناگون و آثار مختلف، به ابعادي از اين نظريه پرداخته است، بهمين دليل ارائة اين نظريه و تقريرهاي آن بصورت منسجم ضروري است. اين نوشتار پس از توضيح اوليه نظرية مثل اعلاي صدرايي، بمنظور دستيابي به مهمترين وجوه مثاليت نفس انسان براي خداوند، مهمترين ابعاد مثاليت نفس و تحليلهاي آنها را مورد بررسي و تحليل قرارداده است.
پرونده مقاله