يكي از مباحث منطقي كه با پذيرش اصالت وجود دستخوش تحول جدي شد، مسئلة «كلي و جزئي» است. ملاصدرا در اين مسئله با بهرهگيري از اصالت وجود و فروع برآمده از آن، نظرية جمهور حكما را متحول كرده و آن را بگونهيي متناسب با مباني فلسفة اصالت وجودي خود بازسازي نمود. از نظر ملاصدرا چکیده کامل
يكي از مباحث منطقي كه با پذيرش اصالت وجود دستخوش تحول جدي شد، مسئلة «كلي و جزئي» است. ملاصدرا در اين مسئله با بهرهگيري از اصالت وجود و فروع برآمده از آن، نظرية جمهور حكما را متحول كرده و آن را بگونهيي متناسب با مباني فلسفة اصالت وجودي خود بازسازي نمود. از نظر ملاصدرا ملاك كليت، وجود عقلي و ملاك جزئيت، وجود خاص مادي و مثالي است. معلوم براي رسيدن به مرتبة كليت بايد از وجود خاص مادي و مثالي تجريد شود. اين تجريد، حقيقتي متفاوت با تجريد تقشيري جمهور حكما دارد و ميتوان از آن به «تجريد ارتقايي» تعبير كرد. بعقيدة ملاصدرا اشكال معروف «اجتماع كليت و جزئيت» با مباني جمهور حكما قابل رفع نيست اما با مباني اصالت وجودي او بسادگي برطرف ميشود. همچنين، به اعتقاد وي تعريف اشتراك، اضافة وجودي موجود عقلي به افراد است نه حضور بالقوة ماهيت در افراد.
پرونده مقاله
قواعد حكمت متعاليه و همچنين مشاهدات تجربي بيان ميكنند كه انسانها در سرشت اوليه با يكديگر متفاوتند و همين، سبب تفاوت در ارادهها و افعال ارادي انسانها ميشود. اين مقاله به بررسي ديدگاه ملاصدرا دربارة تأثير سرشت انسان بر افعال اختياري ميپردازد و نقش سرشت انسان را در مسئولي چکیده کامل
قواعد حكمت متعاليه و همچنين مشاهدات تجربي بيان ميكنند كه انسانها در سرشت اوليه با يكديگر متفاوتند و همين، سبب تفاوت در ارادهها و افعال ارادي انسانها ميشود. اين مقاله به بررسي ديدگاه ملاصدرا دربارة تأثير سرشت انسان بر افعال اختياري ميپردازد و نقش سرشت انسان را در مسئوليتپذيري بررسي ميكند. شكلگيري سرشت انسان در فلسفة ملاصدرا با مكاتب فلسفي ديگر متفاوت است؛ در حكمت متعاليه، سرشت انسان برآمده از حيثيت مادي نفس ميباشد و اختلاف سرشت انسانها، از اختلاف مواد جسماني نشئت ميگيرد. ضميمه شدن اين امر به رابطة ضروري علت و معلول موجب شده تا مسئوليت اخلاقي در فلسفة او قابل تبيين نباشد. اين مسئله، حكمت عملي صدرايي را با چالشهايي روبرو ميكند كه مهمترين آنها، چالش در تبيين نظام تكليف و جزاست.
پرونده مقاله
سهروردی در مبحث «تعریف» با وارد نمودن پنج اشکال، ناکارآمدی نظریۀ تعریف مشائی را نشان داده و بجای آن شیوة دیگری برای تعریف اشیاء مطرح کرده است. این شیوه که با عنوان «تعریف مفهومی» مشهور است، بر تبادر و فهم عرفی از معنای لغت متکی میباشد و طبق آن، لفظ از طریق بیان مقومات م چکیده کامل
سهروردی در مبحث «تعریف» با وارد نمودن پنج اشکال، ناکارآمدی نظریۀ تعریف مشائی را نشان داده و بجای آن شیوة دیگری برای تعریف اشیاء مطرح کرده است. این شیوه که با عنوان «تعریف مفهومی» مشهور است، بر تبادر و فهم عرفی از معنای لغت متکی میباشد و طبق آن، لفظ از طریق بیان مقومات مفهومیش از منظر اهل لسان تعریف میشود. در این مقاله پس از تبیین شیوۀ سهروردی در تعریف اشیاء، به بررسی و نقد آن پرداخته شده است. تحليل و بررسی انتقادی دیدگاه سهروردی نشان ميدهد که نتیجۀ منطقی اشکالات او به نظریۀ تعریف مشائی، تصحیح نظریۀ مشائیان از طریق بکارگیری «شهود» است، نه کنارنهادن تعریف شیء بحسب ماهیت و رویآوردن به نظریۀ تعریف مفهومی. علاوه بر این ، نظریة تعریف سهروردی ـ بعنوان جایگزین نظریۀ تعریف مشائی ـ داراي اشکالاتي متعدد است؛ بهمين دليل، با فرض پذيرفتن اشکالات سهروردی به نظریۀ تعریف مشائی، شیوۀ خود او نیز در نظریةتعریف، فی نفسه قابل قبول نیست. در پایان
این نوشتار، دیدگاه یکی از سهروردیپژوهان معاصر که معتقد است رابطۀ منطق تعریف ابنسینا و سهروردی رابطۀ تکامل است نه تباین، تبیین و نقد شده است.
پرونده مقاله