فهرست مقالات
-
دسترسی آزاد مقاله
1 - سرمقاله
آیتالله سیدمحمد خامنهایزمستان سرد و سخت با «آنهمه ناز و تنعم كه خزان ميفرمود، عاقبت در قدم باد بهار آخر شد» و زمين سرد و بيجان، زندگي و جواني را دوباره آغاز كرد. از خجستگي اين دوره، تقارن دو بهار يعني «بهار طبيعت» كه بهار اَبدان است با «بهار جانها» و دلهاي خسته و بيجان، يعني شعبان و رمضان ميب چکیده کاملزمستان سرد و سخت با «آنهمه ناز و تنعم كه خزان ميفرمود، عاقبت در قدم باد بهار آخر شد» و زمين سرد و بيجان، زندگي و جواني را دوباره آغاز كرد. از خجستگي اين دوره، تقارن دو بهار يعني «بهار طبيعت» كه بهار اَبدان است با «بهار جانها» و دلهاي خسته و بيجان، يعني شعبان و رمضان ميباشد؛ فصلي كه بشر خستهدل و افسردهجان، رو به جواني و تجديد حيات ميآورد و جامة كهنة مادهپرستي را از تن درميآورد و روح خفتة خود را از خواب زمستاني زندگي عادي و حيواني بيدار ميكند و نويد روزگاري نو را ميدهد و آغوش دل را براي معنويت و ياد جانبخش خداوندگار رحيم و رحمان ميگشايد. در اين دو بهار (بهار جان و بهار تن)، بر هر انسان باخرد و هوشمند است كه تا فرصتي هست لحاف غفلت را از سر خود بدور بيفكند و از زندگي روزمرة حيواني به عرصة انساني و ملكوتي روي بياورد و با عبادت در شعبان و روزه و ترك شكمبارگي و شهوت حيواني در رمضان، روح خود را صيقل دهد و زنگار از آينة دل بتراشد و تولدي ديگر را آغاز كند و انسان شود. ماه شعبان منه از دست قدح كاين خورشيد از نظر تا شب عيد رمضان خواهد شد يكي از حقايق جامعهشناختي و فلسفي، جدايي و استقلال هويت هر جامعه از افراد آن است، يعني جامعه نيز مانند هر فرد انسان براي خود احكام و قواعدي دارد و در باطن آن روحي نهفته است كه فرهنگ و اعتقاد او را حفاظت ميكند، فرهنگي حكومت دارد كه كردار و رفتار اجتماعي هر جامعه را نشان ميدهد و آن جامعه را به جامعة سالم يا فاسد و بيمار، جامعه جوان و پويا يا افسرده و ناتوان، و جامعة با ارزش و بيارزش، تقسيم ميكند. جوامع انساني نيز مانند افراد بشر، در كشاكش فشارها و آسيبهاي خواسته يا ناخواستة خود و بسبب دوري از معنويت و ترك صراط مستقيم قواعد آفرينش جهان، دچار بيماري و افسردگي ميشوند، يا بالعكس، در صورت پيروزي بر آسيبها و دشمنان و رويكردن به كمالات معنوي، رشد و تعالي مييابند و با بهرهگيري از بهار دلها و جانها، روح جواني يافته و شكوفا ميگردند. بهار انقلاب اسلامي در ايران مثالي براي اين واقعيت است. ملت ايران با انقلاب اسلامي خود و روينمودن به معنويت، از بركت روح تازهيي كه «نَفَس رحماني» و الهي يافت، توانست پيري و افسردگي تاريخي خود را به كناري بگذارد و شادابي و جواني را از سر بگيرد و استعدادهاي پنهان و خدادادي خود را در همة زمينههاي پيشرفت نشان دهد؛ اگرچه فتنة دشمنان تاريخي و در كنار آنها، حاكمان بيتدبير يا خود فروختة داخلي، تحمل اين رشد و شكوفايي را ننموده و سعي بر آن دارند تا اين جامعة پويا را بسوي خزان و افسردگي بكشانند. بايد توجه داشت كه همانگونه كه هر فرد انسان، بنابر وظيفة الهي خود، مسئول رشد و تربيت خود و مكلف به بيدارنگهداشتن دل و روح خفته درون خود ميباشد، مديران رسمي جامعه نيز مسئول مراقبت و تربيت و بيدارسازي روح افسرده يا خفته هر جامعه و ملت هستند، وگرنه حيات سياسي و استقلال و نيز فرهنگ متعالي آن جامعه و ملت، رو به خطر خواهد رفت و طعمة دشمنان و گرگان در كمين نشسته خواهد شد. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
2 - فلسفۀ امامت و جایگاه آن در اندیشه ملاصدرا؛ با تأکید بر شرح اصول کافی
عبدالله میراحمدی مونا امانی پورتأمّل در مباحث كتاب شرح الاصولالكافي نشان ميدهد كه صدرالمتألهين در اين اثر سعي نموده امامت و ماهيت آن را ـبعنوان مقامي انتصابي از جانب خداوندـ با حقيقتهاي بيان شده در سخنان ائمة معصومين(ع) تفسير و تطبيق نمايد. ملاصدرا با وجود صبغة عقلي و شرعي مفهوم امامت و چکیده کاملتأمّل در مباحث كتاب شرح الاصولالكافي نشان ميدهد كه صدرالمتألهين در اين اثر سعي نموده امامت و ماهيت آن را ـبعنوان مقامي انتصابي از جانب خداوندـ با حقيقتهاي بيان شده در سخنان ائمة معصومين(ع) تفسير و تطبيق نمايد. ملاصدرا با وجود صبغة عقلي و شرعي مفهوم امامت و رهيافتهاي گوناگون در اين زمينه، هرگز به قرائت بشري و غيرالهي از اين منصب نپرداخته، بلكه با اصالتبخشي و توجه به آموزههاي روايي و باورهاي كلامي شيعه، در تبيين روايات «كتاب الحجة» بعنوان بخشي از كتاب الكافي، بر فرابشري و الهيبودن اين مقامپافشاري ميكند. او هنگام بحث از مفهوم امامت، ضمن طرح و نقد ديدگاه فرقههاي مختلف اسلامي در موضوع نصب، وجود امام(ع) را براساس قاعدة امكان اشرف ضروري ميداند و ويژگيها و امتيازهايي را براي اثبات حجتبودن امام(ع) برميشمارد. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
3 - مقایسه رابطه نفس و بدن از دید رفتارگرایی فلسفی و ملاصدرا
نعیمه نجمی نژاد مرتضی رضاییبحث از رابطة نفس و بدن همواره از مسائل چالشبرانگيز بوده است. مهمترين مشكل در اين بحث، چگونگي رابطة نفس «بمثابه وجودي مجرد» با بدن «بمثابه وجودي مادي» است. بسياري از انديشمندان براي پاسخ به اين مسئله، نظرياتي ارائه كردهاند. در پژوهش حاضر، با روش توصيفي ـ تحليلي، به ب چکیده کاملبحث از رابطة نفس و بدن همواره از مسائل چالشبرانگيز بوده است. مهمترين مشكل در اين بحث، چگونگي رابطة نفس «بمثابه وجودي مجرد» با بدن «بمثابه وجودي مادي» است. بسياري از انديشمندان براي پاسخ به اين مسئله، نظرياتي ارائه كردهاند. در پژوهش حاضر، با روش توصيفي ـ تحليلي، به بررسي و مقايسة ديدگاه رفتارگرايي ـ كه يكي از نظريات مهم در فلسفه» ذهن استـ با ديدگاه ملاصدرا بعنوان برجستهترين فيلسوف اسلامي، پرداخته شده است. نتيجه اينست كه هم رفتارگرايان و هم ملاصدرا در شمار يگانهانگاران نفس(ذهن) و بدن جاي دارند، با اين تفاوت كه از نظر رفتارگرايان، نفـس و حـالات نفـساني چيزي جز رفتـار بيرونـي انـسان نيست؛ در واقع، در اين رويكرد تجرد نفس و حالات غيرمادي آن انكار ميشود. اما ملاصدرا با استفاده از مباني خاص خود، از جمله حركت جوهري اشتدادي و جسمانيةالحدوثبودن نفس، رابطة نفس و بدن را از نوع تركيب اتحادي ميداند. در نگاه او، نفس در عين اينكه جوهري واحد است، بدليل اشتمال بر مراتب گوناگون، هم از مرتبة ماديت و جسمانيت و هم از مراتب تجرد ـ اعم از تجرد مثالي و عقلي ـ برخوردار است. بعبارت ديگر، يك حقيقت واحد متصل است كه در مراتب پايين، بدن و در مراتب بالا، نفس است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
4 - کاربرد مبانی و اصول نفسشناسی ملاصدرا در تعلیم و تربیت
مهدی رضاییمحور اساسي تعليم و تربيت و بطور خاص تعليم و تربيت اسلامي، نفس (روان) انسان است. در دانش تعليم و تربيت، بمنظور تربيت نفس و روان، مباني و اصولي حاكم است تا با بكارگيري آنها بتوان به اهداف از پيش تعيينشده دست يافت. با توجه به رويكرد ديني در اين پژوهش و نيز قابليتهاي حكمت چکیده کاملمحور اساسي تعليم و تربيت و بطور خاص تعليم و تربيت اسلامي، نفس (روان) انسان است. در دانش تعليم و تربيت، بمنظور تربيت نفس و روان، مباني و اصولي حاكم است تا با بكارگيري آنها بتوان به اهداف از پيش تعيينشده دست يافت. با توجه به رويكرد ديني در اين پژوهش و نيز قابليتهاي حكمت متعالية صدرايي در اين زمينه، به شناسايي و كاربرد مباني و اصول تعليم و تربيت نفس بر اساس انديشههاي فلسفي ملاصدرا پرداختهايم. برخي از مباني مطرحشده عبارتند از: جوهر مجرد بودن نفس، جسمانيةالحدوث و روحانيةالبقابودن نفس و حركت جوهري اشتدادي آن در مسير تكامل. همچنين در ذيل اين بحث، به اصول تربيتي استنتاج شده از مباني و اهداف پرداخته شده كه از آن جمله ميتوان به تدريج و تعالي مرتبتي، تحولگرايي و اصلاح و بازآفريني در فرايند تربيت نفس اشاره كرد. در اين نوشتار از روش آميختة توصيفي ـ تحليلي و استنتاجي، با بكارگيري منابع كتابخانهيي، در توصيف مفاهيم، تحليل و تبيين مسئله بهره جستهايم. بهاينترتيب، با مراجعه به كتابهاي ملاصدرا (بويژه جلد هشتم و نهم اسفار اربعه) و برخي شارحان آثار وي، به استخراج مباني و استنتاج اصول تربيتي در راستاي تربيت نفس (روان) پرداخته شده است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
5 - نقد و بررسی دلایل ابنسینا درباره مادیانگاری تجربههای ادراکی جزئی؛ با تأکید بر مسئله «شکاف تبیینی»
احمد واعظی مهدی کریمیبا تشكيك در ماديبودن ادراكات، براساس مسئلة شكاف تبييني، مبنايي عقلاني براي نقد ادله ابنسينا دربارة امتناع تجـردِ ادراكات جزئي و اثبات امكان بلكه ضرورت تجرد انواع ادراك، فراهم ميآيد. تلقي ماديانگارانه در مورد ادراك ـاعم از حسي و خياليـ از جمله ديدگاههاي ابنسينا چکیده کاملبا تشكيك در ماديبودن ادراكات، براساس مسئلة شكاف تبييني، مبنايي عقلاني براي نقد ادله ابنسينا دربارة امتناع تجـردِ ادراكات جزئي و اثبات امكان بلكه ضرورت تجرد انواع ادراك، فراهم ميآيد. تلقي ماديانگارانه در مورد ادراك ـاعم از حسي و خياليـ از جمله ديدگاههاي ابنسينا در هستيشناسي ادراك است. او با بيان ادلهيي بر امتناع تجرد تجربههاي جزئي ادراكي، تنها حالت ممكن در مورد اين تجربهها را مادي بودن آنها ميداند. از سوي ديگر، فرض جهان ممكني كه در آن بتوان حالتي متافيزيكي (مانند درد) را بدون وجود فرآيند عصبي تصور كرد، تمايز ميان حالت ذهني و فرآيند عصبي را ممكن ميسازد. اين شكاف تبييني ميان حالت ذهني و فرآيند عصبي، با نفي اينهماني ميان اين دو پديده، امكان تجرد و غيرماديبودن ادراك را فراهم ميآورد. با عنايت به تمايز ميان دو حيث فيزيكي و متافيزيكي و ضرورت تجرد ادراك بدليل براهين متعدد فلسفي، ماديانگاري ادراك جزئي محل مناقشه بوده و ديدگاه ملاصدرا مبني بر تجرد ادراك حسي و خيالي (همانند ادراك عقلي)، تبيين جامعتري از ادراك و نفس ارائه ميدهد. محور اصلي اين مقاله، بررسي چيستي و هستيشناسي ادراكات جزئي است كه خود اين بحث ذيل مسئله» كلان رابطه» نفس و بدن در فرآيند ادراك قرار ميگيرد. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
6 - کارکرد عقل و برهان در اثبات اوصاف الهی از دیدگاه ملاصدرا
مژگان فتاحی علي ارشدرياحيملاصدرا در آثار خود، بكارگيري عقل و استدلال عقلي را براي اثبات و فهم اوصاف الهي بطور مستقل، كارآمد ميداند. با تبيين روش ملاصدرا در استفاده از «عقل» روشن ميگردد كه وي طرح مباحث را با محوريت «برهان» صورتبندي كرده و بحثهاي مفصل و منسجمي دربارة صفات الهي ارائه نموده، بگونه چکیده کاململاصدرا در آثار خود، بكارگيري عقل و استدلال عقلي را براي اثبات و فهم اوصاف الهي بطور مستقل، كارآمد ميداند. با تبيين روش ملاصدرا در استفاده از «عقل» روشن ميگردد كه وي طرح مباحث را با محوريت «برهان» صورتبندي كرده و بحثهاي مفصل و منسجمي دربارة صفات الهي ارائه نموده، بگونهيي كه اهم مباحث اوصاف الهي بشكل قابل توجهي تبيين و اثبات برهاني شده است. بر اساس تتبع حاضر، مهمترين برهانها و قواعد فلسفي در اين حوزه، كه ملاصدرا آنها را تبيين و اثبات نموده، عبارتند از: برهان وجودشناختي، قاعدة «بسيط الحقيقه كل الاشياء»، قاعدة «معطي شيء، فاقد شيء نيست»، قاعدة «واجب الوجود لذاته واجب من جميع جهاته» و برهان عنايت. بحثهاي مبسوط و مبتني بر براهين عقلي ملاصدرا دربارة اوصاف الهي، از يكسو حاكي از باور وي به صحت كاركرد استقلالي عقل در اين حوزه و از سوي ديگر تأييدكنندة توانمندي عقل در حوزة معرفتشناسي اوصاف الهي بنحو مستقل است. نتيجة حاصل از اين پژوهش، رهيافتي مبتني بر تفكيك دو كاركرد «استقلالي» و «ابزاري» عقل است كه در ساير پژوهشهاي مشابه، مورد توجه نبوده است. عدم تفكيك ميان دو كاركرد استقلالي و ابزاري عقل، زمينهساز نسبتدادن روش غيرعقلي و برهاني به حكمت متعاليه و حتي التقاطيبودن آن شده است. پژوهش پيشِرو، بعنوان يك بررسي موردي در حوزة اوصاف الهي، بيانگر بُعد عقلي، برهاني و فلسفي حكمت متعالية صدرايي است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
7 - مرگ ارادی از دیدگاه سید حیدرآملی و تحلیل عرفانی و روانشناختی آن
فاطمه کوکرم عبدالله صلواتی عین الله خادمیاين پژوهش به بررسي مرگ ارادي و اقسام آن از ديدگاه سيدحيدر آملي پرداخته است و سعي شده با تحليل عرفاني و روانشناختي، گونههاي مرگ ارادي را تبيين نمايد. بعقيدة نگارندگان، هريك از اقسام مرگ ارادي نوعي سلوك عملي محسوب ميشوند. قدر مشتركي ميان همة مرگها وجود دارد كه عبارتست ا چکیده کاملاين پژوهش به بررسي مرگ ارادي و اقسام آن از ديدگاه سيدحيدر آملي پرداخته است و سعي شده با تحليل عرفاني و روانشناختي، گونههاي مرگ ارادي را تبيين نمايد. بعقيدة نگارندگان، هريك از اقسام مرگ ارادي نوعي سلوك عملي محسوب ميشوند. قدر مشتركي ميان همة مرگها وجود دارد كه عبارتست از فاصلهگرفتن از تعلقات اينجهاني. پرسش اصلي آنست كه چگونه ميتوان تحليلي عرفاني و روانشناختي از انواع مرگ بروايت سيدحيدر آملي ارائه داد؟ بر اين اساس، دستاوردهاي اين پژوهش عبارتند از: 1) قدر مشتركي ميان انواع مرگها وجود دارد و آن جدا شدن از تعلقات اينجهاني و فاصله گرفتن از آنهاست؛ حال، نوع اين فاصلهگرفتنها ميتواند متفاوت باشد؛ گرسنگي، پوشيدن لباسهاي خاص و ... همة اينها ميتوانند ما را از تعلقات اينجهاني دور كنند. 2) دستاورد ديگر اين پژوهش، تحليل عرفاني و روانشناختي مرگ ارادي است؛ مثلاً مرگ سبز بمعناي پوشيدن لباس كمارزش است و بنابرين با نپوشيدن لباسهاي غرورآميز و اشرافي، سالك به مرگ ارادي ميتواند بميرد. رنگ سبز نماد تعادل و پايداري است و سالك با مرگ ارادي و از بين بردن نفسانيات، در خود به تعادل و جاودانگي دست پيدا ميكند. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
8 - عدم عمومیت دستیابی به مقام انسان کامل از دیدگاه ملاصدرا؛ دلایل و پیامدهای آن
مریم احمدی سحر کاوندی محسن جاهدانسانشناسي در نظام حكميِ صدرايي از جامعترين پژوهشهاي صورت گرفته در اين حوزه است. يكي از نمودهاي جامعيت اين بحث، پرداختن به ماهيت و جايگاه انسان كامل در نظام هستي، مصاديق و كاركردهاي دنيوي و اخروي آن است كه در پژوهشهاي متعددي بدان پرداخته شده است؛ اما آنچه كموبيش در اي چکیده کاملانسانشناسي در نظام حكميِ صدرايي از جامعترين پژوهشهاي صورت گرفته در اين حوزه است. يكي از نمودهاي جامعيت اين بحث، پرداختن به ماهيت و جايگاه انسان كامل در نظام هستي، مصاديق و كاركردهاي دنيوي و اخروي آن است كه در پژوهشهاي متعددي بدان پرداخته شده است؛ اما آنچه كموبيش در اين پژوهشها مغفول مانده، توجه به دلايل خاصبودن اين مقام و پيامدهاي حاصل از آن در اين نظام فكري است كه بنظر ميرسد پرداختن به آن موجب تعميق بيشتر مباحث انسانشناسانه در نظام حكمت متعاليه و فلسفة اسلامي خواهد شد. بر اين اساس مسئلة اصلي اين جستار، بررسي تحليليِ دلايل عدم عموميت اين مقام در آثار ملاصدرا است. در اين پژوهش، ضمن بررسي تحليليِ عوامل مؤثر در پديدآيي و استكمال آدمي بواسطة تباين و تفاضل نفوس در قالب كثرت پيشيني و پسيني، دلايل خاصبودن اين مقام براي معدودي از انسانها تبيين ميشود. نتيجه اينگونه است كه اصل مقام انسان كامل بواسطة دعوت انبياء، تكليف، تأديب و ... قابل دستيابي است، اما دستيابي به نهايت مراتب عالية اين مقام، براي همگان امكانپذير نيست كه اين امر خود موجب توجيه عقلانيتر كيفيت استكمال ارادي پيامبران(ص) و امامان معصوم(ع) خواهد بود. پرونده مقاله