عقل و تجربه نشان داده است كه رشد و مجد و توفيق يك ملت و حكومت دلسوز آن جز با پي افكندن و به انجام رساندن امور اساسي و حكيمانه و ضرورتهاي زندگي افراد جامعه و نظام حاكم بر آن به جايي نميرسد و حتي باقي نميماند، و آرزوي يك ملت براي رسيدن به اهداف و آرمانهاي خود در راه رشد د چکیده کامل
عقل و تجربه نشان داده است كه رشد و مجد و توفيق يك ملت و حكومت دلسوز آن جز با پي افكندن و به انجام رساندن امور اساسي و حكيمانه و ضرورتهاي زندگي افراد جامعه و نظام حاكم بر آن به جايي نميرسد و حتي باقي نميماند، و آرزوي يك ملت براي رسيدن به اهداف و آرمانهاي خود در راه رشد در همة امور، چه اقتصادي و چه علمي، با در پيش گرفتن هوسهاي جوانانه و سرگرميهاي روزمرة كودكانه سرابي بيش نيست و تحقق نخواهد يافت.
سرگرميها و هوسهاي جامعة زمان عُبيدزاكاني كه ميگفت «رو مسخرگي پيشه كن و مطربي آموز تا ...»، فقط همان مطربي و مسخرگي بود، اما امروز، پس از چند قرن كه بايد جامعه ما پيشرفتهتر شده باشد، نه فقط مطربي و مسخرگي ترويج ميشود كه حتي ورزش نيز كه از ضرورتهاي زندگي امروزي است، بصورت مسخره و بيفايده بلكه مضر و بشكل فوتبال حرفهيي درآمده است و ميرود كه جاي دانش و خردمندي و حتي اخلاق را بگيرد.
نگاه امروز اين قلم به خسارتهايي است كه از راه بذل و بخششهاي كلان ميليارد توماني به چند بازيگر فوتبال و خسارتهاي معنوي آن كه از اين رهگذر به روح حكمت و دانش و روحية دانشمندان و جوانان دانشطلب اين مرز و بوم وارد ميسازد. امروز جامعة علمي ما از اينكه ميبيند بودجهها و پولهاي كلاني از ملت، كه بايد صرف كمالات معنوي و علمي كشور شود و بر عمق فرهنگ ما بيفزايد و آنرا به دنيا معرفي كند، صرف چند تن بازيكن فوتبال حرفهيي يا مربيان يا سفرهاي پرهزينة آنها ميشود. اين رفتار ناساز و باورنكردني، آنچنان جا افتاده كه حتي مسئولان دلسوز فرهنگي هم به آن عادت كردهاند و از قبح و شگفتي و زيانهاي آينده آن غافلند. براي دلسوزان ملت بسيار دردناك است كه در زماني كه مراكز علمي و فرهنگي ما از فقر بودجه مينالند و حتي گاه از ثمردهي افتادهاند، بشنوند كه بازيكن يا مربي فوتبال باشگاهي، از مبالغي كلان از بودجه و امكانات و تشويقهاي عملي برخوردار است و گاه بصورت قهرمانان ملي از او ياد ميشود، در حالي كه يك استاد حوزه يا دانشگاه با داشتن سابقه چند ده ساله و كار مفيد و سازندهيي كه ميكند، براي گذراندن زندگي خود مبلغي ناچيز حقوق ميگيرد و گاه توهين ميبيند و مشكلات فراواني از جهت مسكن و نيازهاي ديگر خانوادگي دارد.
با ديدن چنين جلوههايي از بيحسابي كار كشور، ممكن است هر جوان به خود حق دهد كه به توصيه» عُبيد عمل كند و به كار بيسود و گاه زندگيسوز فوتبال حرفهيي و امثال آن روي بياورد و به كارهاي مولّد و سودمند ولي دشوار علمي و فكري و سازنده پشتكند و آب به آسياب دشمن بريزد. غوغاي مسابقات فوتبال حرفهيي يكي از توطئههاي دشمنان بود، كه جوانان را به آنسوي بيحاصلي بسيج كنند و گويي در اين هدف موفق شدهاند.
جا دارد كه مسئولين فرهنگي فعال كشور به اين ضايعه بينديشند و بار سنگين غم اين تبعيض ناروا را، كه قانون اساس جمهوري اساس ايران آنرا منع كرده، از دوش دل انديشمندان و استادان حكمت و دانش بردارند و بجاي تشويق نامعقول افراطگرايانه معدودي بازيكن فوتبال، قدري هم به مشكلات مادي و معنوي اصحاب معرفت و دانش بپردازند و خزف را بجاي لعل بر گردن نياويزند.
پرونده مقاله
برهان صديقين نام گونهيي از برهان است كه در آن حدّ وسط، موجود مطلق يا اصل واقعيت است. علامه طباطبايي تقريري خاص از اين برهان دارند كه بگونههاي متفاوتي تنسيق شده است. در اين مقاله تنسيق استاد فياضي از برهان صديقينِ علامه طباطبايي تبيين و سپس نقد و بررسي و نشان داده ميشو چکیده کامل
برهان صديقين نام گونهيي از برهان است كه در آن حدّ وسط، موجود مطلق يا اصل واقعيت است. علامه طباطبايي تقريري خاص از اين برهان دارند كه بگونههاي متفاوتي تنسيق شده است. در اين مقاله تنسيق استاد فياضي از برهان صديقينِ علامه طباطبايي تبيين و سپس نقد و بررسي و نشان داده ميشود كه اين تنسيق اولاً برخلاف ظاهر عبارات علامه است و ثانياً فينفسه ناتمام است و نميتوان آن را تقريري موفق از برهان صديقين بشمار آورد.
پرونده مقاله
ايمان، گرچه محور مباحث ديني است اما در مباحث تفسيري و كلامي ـ فلسفي جايگاه خاص خود را دارد و علما با ديدگاههاي مختلف به آن پرداختهاند. ملاصدرا نيز در تفسير خود به مسئلة محوري ايمان پرداخته است. او كه نظام فكري حكمت متعاليه را با ملاحظة جريانهاي مختلف فكري اسلام بنا نها چکیده کامل
ايمان، گرچه محور مباحث ديني است اما در مباحث تفسيري و كلامي ـ فلسفي جايگاه خاص خود را دارد و علما با ديدگاههاي مختلف به آن پرداختهاند. ملاصدرا نيز در تفسير خود به مسئلة محوري ايمان پرداخته است. او كه نظام فكري حكمت متعاليه را با ملاحظة جريانهاي مختلف فكري اسلام بنا نهاده، در تفسير خود مجال بهتري مييابد تا ديدگاهي جامع ارائه دهد. تحليل ايمان در تفسير ملاصدرا بيانگر اين ديدگاه متعالي است. در اين تحليل، روششناسي ملاصدرا مورد ملاحظه قرار گرفته است.
ملاصدرا ابتدا با در نظر گرفتن خاستگاه كلامي مسئلة ايمان، به بررسي ديدگاههاي مختلف كلامي و عقيدتي بر اساس مؤلفههاي سهگانة كلامي: تصديق قلبي، اقرار زباني و عمل جوارحي ميپردازد و از اين ميان تنها تصديق قلبي را دخيل در ماهيت ايمان ميداند. او در مرحلة نهايي به تحليل اساسي و متعالي خود از ايمان ميپردازد كه در آن ايمان بمثابة يك حقيقت «درونشناختي» در نظر گرفته شده است و همچون ديگر امور دروني به تحليل درونشناختي آن ميپردازد. اين تحليل شامل چهار بخش ميشود، در بخش نخست ايمان به سه امر و ساحت علم، حال و عمل تحليل ميگردد. بخشهاي دوم و سوم، با تفكيك دو سير «ابتدايي» و «رجوعي» نحوة ترتب اين امور بر يكديگر و بيان افضليت سير رجوعي و بتبع آن علم ميپردازد. در بخش نهايي به تفكيك ميان دو نوع «علم معامله» و «علم مكاشفه» پرداخته شده و علم مكاشفه بعنوان هدف و مقصود اصلي معين ميگردد.
پرونده مقاله
در سنت حكمي ـكلامي اسلامي، معاد جسماني يكي از غامضترين مسائل بوده است، بطوريكه فيلسوفان و متكلمان قبل از ملاصدرا يا از تبيين آن اظهار عجز ميكردند يا تبييني غيرمعقول يا غيرمشروع ارائه ميدادند. بعد از آنكه ملاصدرا دربارة معاد جسماني تبييني معقول و منطبق با شرع ارائه كر چکیده کامل
در سنت حكمي ـكلامي اسلامي، معاد جسماني يكي از غامضترين مسائل بوده است، بطوريكه فيلسوفان و متكلمان قبل از ملاصدرا يا از تبيين آن اظهار عجز ميكردند يا تبييني غيرمعقول يا غيرمشروع ارائه ميدادند. بعد از آنكه ملاصدرا دربارة معاد جسماني تبييني معقول و منطبق با شرع ارائه كرد بيشتر فيلسوفانِ متأخر، نظرية وي را پذيرفتند. گرچه برخي از صاحبنظران، كه تفسير او را منطبق با شرع نيافتند، با ديدگاه او مخالفت كردهاند. در اين ميان، علامه طباطبايي ـكه از پيروان حكمت متعاليه استـ دربارة كيفيت معاد جسماني با صراحت اظهار نظر نكرده است. بر همين اساس، عدهيي او را مخالف معاد جسماني صدرايي و عدهيي او را موافق آن ميدانند.
بررسي هندسه معرفتي علامه طباطبائي گوياي اين حقيقت است كه وي معتقد به معاد جسماني مورد نظر ملاصدرا بوده است چراكه، اولاً مباني فلسفي، تفسيري و عرفاني علامه طباطبايي و ملاصدرا با هم منطبقند، ثانياً علامه مخالفتي با معاد جسماني مورد نظر ملاصدرا و موافقتي با معاد جسماني مورد نظر ديگران ابراز نكرده است.
پرونده مقاله
ابهام و تناقض در بيان، از جمله مهمترين شاخصههاي شطحيات عرفاني در حوزة معرفتشناسي است. از نظر ملاصدرا وضوح يا ابهام شهود عرفاني، ارتباط مستقيمي با ميزان اشتداد نفس و صفاي باطن عارف در فرايند وحدت عاقل و معقول و رياضتهاي شرعي دارد. بر اين اساس، وي بروز ابهام در شهود را م چکیده کامل
ابهام و تناقض در بيان، از جمله مهمترين شاخصههاي شطحيات عرفاني در حوزة معرفتشناسي است. از نظر ملاصدرا وضوح يا ابهام شهود عرفاني، ارتباط مستقيمي با ميزان اشتداد نفس و صفاي باطن عارف در فرايند وحدت عاقل و معقول و رياضتهاي شرعي دارد. بر اين اساس، وي بروز ابهام در شهود را محصول عدم اشتداد نفس عارف و همچنين فقدان رياضتهاي شرعي ميداند كه منجر به دستكاري احتمالي و بروز خطا و انحراف در تصديق ميگردد. در مسئلة تناقض، صدرا بر اساس مباني هستيشناختي خويش، شطح را بدليل اشتمال بر دعوي حلول و اتحاد با ذات خداوند، مقولهيي متناقض ميداند كه مستلزم دوگانگي در اصل وجود خارجي است. او بدليل شاخصههاي مذكور صراحتاً شطح را آفت دين و عقايد ديني عوام ميداند. با اين وجود، بر اساس مباني معرفتشناختي خويش، سعي ميكند عرفاي وحدت وجودي چون بايزيد و حلاج را از اين اتهام مبرا سازد. صدرالمتألهين بر اساس رابطة تشأن بين حق و خلق معتقد است تجربة اين عرفا از فنا بمعناي ترك التفات از خود و انانيت خويشتن و التفات كلي به ذات خداوند است و ايراد شطح احتمالي بدين علت است كه ايشان أعلي مراتب وحدت عاقل و معقول را تجربه كردهاند كه مستلزم وحدت عاقل و معقول بالذات و بالعرض بوده و نميتوان چنين تجربهيي را به اتحاد و حلولي متصف نمود كه ويژگي اساسي شطحيات صوفيان است.
پرونده مقاله
بنابر آية 172 سورة اعراف ـمعروف به آية ميثاقـ بشر قبل از حضور در عالم دنيا در موطني مجرد و بسيط و سراسر شهودي، شاهد حقايق نابي بوده است كه درپي اين شهود، اقرار به ربوبيت پروردگارخويش نموده است. ليكن پس از هبوط درعالم ناسوت و تعلق گرفتن به بدن وحجاب طبيعت، اين گوهر ن چکیده کامل
بنابر آية 172 سورة اعراف ـمعروف به آية ميثاقـ بشر قبل از حضور در عالم دنيا در موطني مجرد و بسيط و سراسر شهودي، شاهد حقايق نابي بوده است كه درپي اين شهود، اقرار به ربوبيت پروردگارخويش نموده است. ليكن پس از هبوط درعالم ناسوت و تعلق گرفتن به بدن وحجاب طبيعت، اين گوهر ناب را به فراموشخانة عالم دنيا سپرده است. نمود اين مطلب را ميتوان در آثار افلاطون ـحكيم الهي يونانـ در بحث از «مُثل» و «نظرية تذكر» يافت. سئوالي كه در اينجا مطرح است اينست كه آيا ميتوان ميان موطن ميثاق (عالم ذر) و مُثل افلاطوني ـكه نقش مهمي در تبيين علم تفصيلي حق تعالي به ماسوي ايفا نموده استـ وجه ارتباطي يافت يا نه؟
تحقيق حاضر كه بشيوة توصيفي ـ تحليلي، ديدگاه ملاصدرا ـ بنيانگذار حكمت متعاليه ـ را مورد مداقه و واكاوي قرار داده، در پي يافتن پاسخ ايشان به سؤال فوق است. طبق نظر او، نحوة حضور انسان در آن موطن، حضور نفس (روح) قبل از تعلقش به بدن در عالم عقول يا عالم علم الهي بوده، كه از وحدت عقلي برخوردار و داراي همة كثرات نفوس جزئي بنحو اجمال و بسيط در اين مرتبه از هستي خود ميباشد.
لذا بعقيدة ملاصدرا، عالم ذر، صقع ربوبي (عالم علم الهي) است و بر همين اساس نظرية تذكر را توجيه نموده و موطن ميثاق را همان مُثل افلاطوني ميداند. لازم به ذكر است كه ملاصدرا نظرية مُثل افلاطوني را ابتدا مبتني بر مباني فلسفي خود (بويژه سه اصل: اصالت، وحدت وتشكيك وجود) تبيين و استوار نموده، سپس آن را بعنوان مصداق عالم ذر با شرح و توضيحي كه در مقاله خواهد آمد، پذيرفته است.
پرونده مقاله
كـلام اسـلامي، ثمـرة تـلاش متكلمـان چنـد سـدة نخست تاريخ اسلام است. در ميان آموزههاي اصلي كلام اسلامي، تجرد خداوند از يك طرف و جسمانگاري ماسواي او از سوي ديگر، از اهميت ويژهيي برخوردار است. اين رويكرد از معدود مباحثي است كه تقريباً بين همة فرق كلامي، بويژه در قرون او چکیده کامل
كـلام اسـلامي، ثمـرة تـلاش متكلمـان چنـد سـدة نخست تاريخ اسلام است. در ميان آموزههاي اصلي كلام اسلامي، تجرد خداوند از يك طرف و جسمانگاري ماسواي او از سوي ديگر، از اهميت ويژهيي برخوردار است. اين رويكرد از معدود مباحثي است كه تقريباً بين همة فرق كلامي، بويژه در قرون اولية هجري مشترك است؛ معتزله، اماميه، اشاعره و ديگر فرَق كلامي همه در اين عقيده اتفاق نظر دارند. اين اجماع، ريشه در جايگاه دينورزي آنها دارد، چراكه معتقدند ورود بحث «تجرد» به ماسوي الله موجب سستي پايههاي توحيد ميشود و اركان خداشناسي را تحت تأثير قرار ميدهد. از اينرو، متكلمان ماسوي الله را اموري جسماني (خواه جسم لطيف يا جسم كثيف) ميدانند و «مجرد» را حقيقتي كامل و بينياز مطلق معرفي ميكنند.
اين نظريه، مبناي برخي از اصليترين آموزههاي كلامي بوده است. نفي تشبيه و نفي عوالم غير مادي (مثل عالم عقول) از وجوه سلبي اين ديدگاه بشمار ميآيد و جسميّت ملائكه، حدوث عالم، فناي عالم و معاد جسماني، از وجوه ايجابي آن است.
پرونده مقاله
در اين مقاله تأثير مهمترين مباني فلسفي صدرالمتألهين در مباحث انسانشناسي او مورد بررسي قرار گرفته است. به اين منظور شش مبناي فلسفي كه ملاصدرا از آنها در مباحث انسانشناسي بهره برده است، مطرح شده و تقريباً بيست مسئله از مباحث انسانشناسي با استفاده از اين شش مبنا بيان ش چکیده کامل
در اين مقاله تأثير مهمترين مباني فلسفي صدرالمتألهين در مباحث انسانشناسي او مورد بررسي قرار گرفته است. به اين منظور شش مبناي فلسفي كه ملاصدرا از آنها در مباحث انسانشناسي بهره برده است، مطرح شده و تقريباً بيست مسئله از مباحث انسانشناسي با استفاده از اين شش مبنا بيان شده است.
ابتدا هر يك از آن مباني به اختصار توضيح داده شده و نكات مهم دربارة هر يك از آنها بيان شده است. پس از آن، جايگاه و كاربرد آنها در مباحث انسانشناسي از ديدگاه صدرالمتألهين مورد بررسي قرار گرفته و اين نتيجه بدست آمده است كه صدرالمتألهين بسياري از مباحث انسانشناسي را براساس مباني وجودشناسي خود تحليل و تبيين فلسفي كرده و توانسته است ارتباط عميقي بين مباني خاص خود در وجودشناسي فلسفي و مباحث انسانشناسي برقرار كند (تا آنجا كه ميتوان ادعا كرد اساس مباني انسانشناسي ملاصدرا بر اصالت وجود استوار است) و بسياري از معضلات مباحث انسانشناسي را كه برخي از فلاسفه نتوانستهاند حل كنند يا بين آنها اختلاف وجود دارد، براساس اين ارتباط خاص برطرف نمايد و حتي ابعاد تازه و بديعي از مباحث انسانشناسي را نمايان سازد. از طرفي در اين مقاله با روشن شدن ارتباط مباحث انسانشناسي با وجودشناسي ملاصدرا، مدعاي وي (براساس مباني وجودشناسي) مبني بر اينكه انسان عصاره» وجود است نيز تبيين ميشود.
پرونده مقاله