دفاع صدرالمتألهین از دو چالش تناقضباورانه در حرکت جوهری
محورهای موضوعی : ملاصدراپژوهی و اندیشۀ حکمت متعالیه
غلامعلی هاشمیفر
1
(دانشآموختۀ کارشناسی ارشد فلسفه و کلام اسلامی، دانشگاه تهران، تهران، ایران )
مهدي عظيمي
2
(دانشیار گروه فلسفه و کلام اسلامی، دانشگاه تهران، تهران، ایران)
کلید واژه: حرکت جوهری, اینهمانی, ابهام, تناقضباوری, ملاصدرا,
چکیده مقاله :
هرچند اصل مسئلۀ حرکت نیز چالشهای متعددی را در تاریخ فلسفه رقم زده، اما حرکت جوهری بعنوان نقطۀ عطف حکمت متعالیه، آبستن مناقشات مضاعفی است که قابل پیگیری در مانیفست تناقضباوری است. یکی از این چالشها از دست رفتن اینهمانیِ موضوع در بستر حرکت و بتبع آن، تحقق حالتهای مرزی و بوجود آمدن معمایی است که در ادبیات فلسفی به دشواره ابهام شهرت یافته است. این مناقشات، خود زایندۀ پارادوکسهایی هستند که تناقضباوران معاصر، آنها را شواهدی بر وجود تناقض در جهان خارج میدانند. نمود این چالشها و ارتباط آنها با حرکت جوهری، مسئلۀ نوشتار حاضر است. از آنجا که تغییر و تبدلِ صور نوعی در بستر حرکت جوهری نه دفعی بلکه از نوع تدریجی و اتصالی است، فقدان مرز در مراحل مختلف حرکت، زمینهساز صدق دو ماهیت مختلف در آنِ واحد، بر موضوع واحد میگردد که این خود، مستلزم تناقض است. این پژوهش با روش توصیفی و تحلیل انتقادی نشان میدهد که صدرالمتألهین به هر دو چالش پاسخ داده است. او چالش اینهمانی را با ایدۀ «مادة مع صورة مّا» پاسخ داده و چالش ابهام را به قصور ادراک ما از تطابق ماهیت با همۀ انحاء هستی، ارجاع داده است.
Although the principle of the theory of the motion has created many challenges in the history of philosophy, the substantial motion as a turning point of transcendent theosophy (Hikmat Al Muta'alyah) is pregnant with double controversies that can be followed in the manifesto of dialectic . One of these challenges is the loss of the identity of the subject in the context of motion and, consequently, the realization of borderline states and the emergence of a mystery that has become famous in the philosophical literature as the difficulty of ambiguity. These disputes themselves are the generators of paradoxes that contemporary paradoxists consider as evidence of the existence of contradictions in the outside world.The appearance of these challenges and its connection with the substantial motion is in the continuum problem.Since the change and metamorphosis of a kind in the bed of substantial motion is not repulsive but of gradual and connecting type, therefore, this lack of borderline in different stages of motion is the basis for the truth of two different natures at the same time on a single subject, which itself requires a contradiction. The present research has shown with the descriptive method and critical analysis that Mulla Sadra had answers for both of these challenges. He answered the challenge of identity with the idea of “Hylomorphism” (compound of matter and immaterial form) and referred the challenge of ambiguity to the failure of our perception of the compatibility of nature with all aspects of existence as reality
ابنسینا (1404ق) الشفاء (طبیعیات)، قم: کتابخانۀ آیتالله مرعشی.
انتظام، سیدمحمد (1393) «تلقی سینوی و صدرایی از حرکت در جوهر و عرض و چگونگی مواجهه آنان با مشکل اینهمانی»، هستیشناسی و شناخت، شمارۀ 2، ص20ـ3.
حسینزاده یزدی، مهدی (1387) «جستاری در مبانی معرفتی منطق فازی»، پژوهشهای فلسفیـکلامی، شمارۀ 36، ص146ـ121.
حسینی، داود (1390) «نظریه فراارزشگذارها و پاردوکس خرمن»، منطقپژوهی، شمارۀ 3، ص48ـ25.
حسینی، داود (1391) «منطق فازی، ابهام و پارادوکس خرمن»، منطقپژوهی، شمارۀ 7، ص91ـ27.
حسینی، داود؛ موحد، ضیاء؛ نبوی، لطفاله؛ حجتی، سید محمدعلی (1388) «ابهام، نقد یک نظریه مخالف شهود»، نامۀ مفید، شمارۀ 71، ص92ـ75.
شریفزاده، رحمان (1397) خوشامدگویی به تناقض: جستاری در باب پارادوکس، تناقض و تناقضباوری، تهران: کرگدن.
طباطبائی، سید محمدحسین (1391) بدایة الحکمة، ترجمه و شرح علی شیروانی، قم: دار الفکر.
عابدی، احمد؛ بنیانی، محمد (1386) «بررسی تطبیقی تجدد امثال و حرکت جوهری»، خردنامه صدرا، شمارۀ 49، ص98ـ82.
فتاحیان، زینب؛ حاجحسینی، مرتضی (1393) «بررسی اینهمانی و احکام، لوازم و کاربردهای آن در منطق ارسطو»، پژوهشهای علوم انسانی نقش جهان، شمارۀ 3، ص64ـ39.
مشکات، محمد (1386) «بقای موضوع در حرکت جوهری»، نشریۀ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، شمارۀ 51، ص142ـ129.
مطهری، مرتضی (1384) مجموعه آثار، تهران: صدرا.
ملاصدرا (1380) الحکمة المتعالیة فی الأسفار الأربعة ، ج7، تصحيح و تحقيق مقصود محمدی، تهران: بنياد حکمت اسلامي صدرا.
ملاصدرا (1383الف) الحکمة المتعالیة فی الأسفار الأربعة ، ج1، تصحيح و تحقيق غلامرضا اعواني، تهران: بنياد حکمت اسلامي صدرا.
ملاصدرا (1383ب) الحکمة المتعالیة فی الأسفار الأربعة، ج3، تصحيح و تحقيق مقصود محمدی، تهران: بنياد حکمت اسلامي صدرا.
ملاصدرا (1383ج) الحکمة المتعالیة فی الأسفار الأربعة، ج8، تصحيح و تحقيق علیاکبر رشاد، تهران: بنياد حکمت اسلامي صدرا.
ملاصدرا (1391) المشاعر، تصحيح و تحقيق مقصود محمدی، در مجموعه رسائل فلسفی، ج4، تهران: بنياد حکمت اسلامي صدرا.
نقدعلی، محسن؛ کیانی، سمیه (1389) «نظریه حرکت جوهری و مسئله ماده و صورت»، پژوهشهای تعلیم و تربیت اسلامی، شمارۀ 6، ص304ـ275.
نواک، جورج، (1394) آشنایی با منطق مارکسیسم، ترجمۀ پرویز بابایی، تهران: روزآمد.
Priest, G. (2000). A very short introduction logic. New York: Oxford University press.
Priest, G. (2006). In contradiction. 2nd edition, Oxford: Clarendon Press.
Russell, B. (1923). Vagueness. Australasian journal of philosophy and psychology, vol. 1, no. 2, pp. 84-92.
Tye, M. (1994). Sorites paradoxes and the semantics of vagueness. In philosophical perspectives: logic and language. ed. by J. Tomberlin. California: Ridgeview.
چکیده
هرچند اصل مسئلۀ حرکت نیز چالشهای متعددی را در تاریخ فلسفه رقم زده، اما حرکت جوهری بعنوان نقطۀ عطف حکمت متعالیه، آبستن مناقشات مضاعفی است که قابل پیگیری در مانیفست تناقضباوری است. یکی از این چالشها از دست رفتن اینهمانیِ موضوع در بستر حرکت و بتبع آن، تحقق حالتهای مرزی و بوجود آمدن معمایی است که در ادبیات فلسفی به دشواره ابهام شهرت یافته است. این مناقشات، خود زایندۀ پارادوکسهایی هستند که تناقضباوران معاصر، آنها را شواهدی بر وجود تناقض در جهان خارج میدانند. نمود این چالشها و ارتباط آنها با حرکت جوهری، مسئلۀ نوشتار حاضر است. از آنجا که تغییر و تبدلِ صور نوعی در بستر حرکت جوهری نه دفعی بلکه از نوع تدریجی و اتصالی است، فقدان مرز در مراحل مختلف حرکت، زمینهساز صدق دو ماهیت مختلفدر آنِ واحد، بر موضوع واحد میگردد که این خود، مستلزم تناقض است. این پژوهش با روش توصیفی و تحلیل انتقادی نشان میدهد که صدرالمتألهین به هر دو چالش پاسخ داده است. او چالش اینهمانی را با ایدۀ «مادة مع صورة مّا» پاسخ داده و چالش ابهام را به قصور ادراک ما از تطابق ماهیت با همۀ انحاء هستی، ارجاع داده است.
کلیدواژگان: حرکت جوهری، اینهمانی، ابهام، تناقضباوری، ملاصدرا.
1. مقدمه
مقاله برگرفته از پایاننامه کارشناسی ارشد است. 1. دانشآموختۀ کارشناسی ارشد فلسفه و کلام اسلامی، دانشگاه تهران، تهران، ایران (نویسنده مسئول)؛ ali.hashemi.far@ut.ac.ir 2. دانشیار گروه فلسفه و کلام اسلامی، دانشگاه تهران، تهران، ایران؛ mahdiazimi@ut.ac.ir تاريخ دريافت: 16/7/1401 تاريخ پذيرش: 7/10/1401 نوع مقاله: پژوهشي |
در میان فیلسوفان مسلمانی که در مورد حرکت به اندیشهورزی پرداختهاند، ملاصدرا بدلیل طرح نظریۀ وقوع حرکت در جوهر، با چالشهایی مضاعف مواجه شده است. پیش از وی، مشائین حرکت در جوهر را با این استدلال که موضوع حرکت نمیتواند خود دچار حرکت شود، رد میکردند. از دیدگاه آنها، حرکت نیازمند موضوعی واحد و ثابت است که از ابتدا تا انتهای حرکت، باقی بماند و حرکت در خود موضوع، سبب میشود این بایستگی از بین برود. اگر موضوع حرکت امری ثابت نباشد و در عین حال، آن حرکت را حرکتِ امری واحد و اساساً حرکتی واحد بدانیم، اصل اینهمانی در موضوع حرکت مورد تردید قرار میگیرد. نظریۀ حرکت جوهری ملاصدرا با تأکید بر حرکت در جوهر (موضوع حرکت)، بر پایندگی جوهر در خلال حرکت تأکید دارد؛ بهمیندلیل او مجبور است راهی برای حفظ اینهمانی موضوع در مراحل مختلف حرکت نشان دهد.
اینهمانی پای مسئلۀ مهم دیگری را نیز بمیان میکشد: موارد مرزی؛ مسئلهیی که بطور مستقیم با محمولهای مبهم مرتبط است و میتوان ردپای آن را در نظریۀ حرکت جوهری نیز بوضوح مشاهده کرد. با توجه به تدریجی و اشتدادی بودن حرکت، موضوع متحرک در حالتهای گذار و در هر آنی از آنات مفروض حرکت، دارای ثبات نبوده و دچار نوعی ابهام است. برای مثال، ماهیت جنین در آغاز حرکت (نطفه) با ماهیت آن در اواخر حضورش در شکم مادر که با حرکت دادن دست و پا همراه است، تفاوت دارد. این در حالی است که تغییر ماهیت در خلال حرکت، در یک نقطۀ خاص از حرکت صورت نمیگیرد و همراه با تدریج است؛ بدینمعنا که در مقاطعی از حرکت جوهری، ماهیت موضوع متحرک دارای ابهام است و نمیتوان بطور قطعی تشخیص داد که موضوع چه ماهیتی دارد. این اشکال با مسئلۀ «ابهام» که توسط فیلسوفان تناقضباور مطرح شده، شباهتهایی دارد. از دیدگاه آنها، در جهان هستی حالتهایی دیده میشود که شیء دو ماهیت متناقض را بطور همزمان در خود جای داده است.
مسائلی از ایندست، آنگاه که در نظامهای منطقی قابل انعطافی همچون منطق دیالکتیک (Dialetheic Logic)، که قائل به ارزش سوم در کنار دو ارزش صدق و کذبند، قرار گیرد، بسادگی قابل توجیه خواهد بود. اما زمانیکه خود را در چنبرۀ منطق خشک دوارزشی ارسطویی بیابد، با مشکلاتی منطقی در سمانتیک چنین مفاهیمی مواجه خواهد شد. قائلین به منطق دیالکتیک با پذیرش تحقق تناقض در این موارد، راه را بر خود هموار ساختهاند، اما اینکه آیا ملاصدرا در تنظیم و بازنمود نظریۀ حرکت جوهری توانسته چنین مانع سترگی را از میان بردارد یا خیر، مسئلهیی است که نوشتار پیشرو به آن پرداخته است.
مسئلۀ نخست پژوهش حاضر آنست که صدرالمتألهین چه تبیینی برای اینهمانی حرکت در نظر گرفته است. بهاعتقاد نگارندگان، وی اینهمانی حرکت را از طریق تمسک به تحلیل موضوع حرکت به «مادة مع صورة مّا» تبیین نموده است. بر اساس این ملاک، موضوع در حرکت باقی خواهد ماند. مسئلۀ دوم آنست که او چه پاسخی برای اشکال پدید آمدن ابهام در موضوع حرکت جوهری دارد؟ فرض نگارندگان اینست که با توجه به مبانی صدرالمتألهین درباب اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت، «ابهام» خاصیت موضوع حرکت در جهان خارج نیست و این فاعل شناساست که در تشخیص ماهیت شیء دچار ابهام میشود. بعبارت دیگر، چنین وضعیتهایی در جهان خارج، «ابهامزا» هستند، نه اینکه در ذات خود «مبهم» باشند.
این تحقیق از روش توصیفی و تحلیل انتقادی استفاده کرده و در نوع خود پرسشهایی بدیع را در برابر ملاصدرا قرار داده است. پیش از این، حرکت جوهری از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار گرفته، اما بنظر میرسد هیچ اثری بطور مستقل پاسخ صدرالمتألهین به ایندو چالش تناقضباورانه را بررسی نکرده است. مشکات (1386) بقای موضوع در حرکت جوهری در نظر ملاصدرا را تحلیل کرده است، اما چالش تناقضباورانه نفی اینهمانی را در کار خود مدنظر نداشته است. عابدی و بنیانی (1386) بقای موضوع در حرکت جوهری را با نظریۀ تجدد امثال مقایسه کردهاند و بقای موضوع در حرکت جوهری ملاصدرا را متأثر از نظریۀ عرفانی تجدد امثال دانستهاند. تمرکز این اثر بر یافتن مشابهتها، ارتباطها و ابهامهای این دو نظریه است، نه چالش اینهمانی بطور خاص. نقدعلی و کیانی (1389) به این پرسش پرداختهاند که حرکت در جوهر بمعنای حرکت در ماده است یا حرکت در صورت؟ در زمینۀ ابهام و پارادوکس خرمن، حسینی (1390 و 1391) نظریۀ فراارزشگذارها را بررسی کرده و منطق فازی را بعنوان راهحلی برای این موارد پیشنهاد داده است. همچنین نظریۀ معرفتی در مورد ابهام، توسط حسینی و همکاران (1388) مورد واکاوی قرار گرفته است. ارتباط منطق فازی با مسئلۀ ابهام و نقد آن در تحقیقی از حسینزاده یزدی (1387) بحث شده است. دربارۀ اینهمانی، فتاحیان و حاجحسینی (1393) درباب احکام، لوازم و کاربردهای آن در منطق ارسطو تتبع نمودهاند و در اثری دیگر، انتظام (1393) نحوۀ مواجهۀ ابنسینا و ملاصدا با مشکل اینهمانی در حرکت را بررسی کرده است. هیچیک از این آثار، بطور خاص محدوده و مسائل این پرسش را پوشش ندادهاند.
در ادامه ابتدا پارادوکسهای مطرح شده در مورد دو مسئلۀ اینهمانی و ابهام بررسی خواهد شد. با بدست آمدن مقدماتی در اینباب، در بخش دوم مقاله، تلاش ملاصدرا در مورد رهایی از پارادوکس مربوط به اینهمانی بتصویر کشیده شده و در پایان، پاسخ او به اشکال موارد مرزی و ابهام، از میان آثار و مبانی او استخراج و تبیین شده است.
2. چالش اینهمانی و دشوارۀ ابهام
عینیت یا اینهمانی که از آن به اصل هوهویت نیز تعبیر میشود، از اصولی است که مفاد آن دربردارندۀ این حقیقت است که «هر چیز خودش، خودش است»، به این معنا که هر چیز همان است که هست و نه چیز دیگر. این اصل در کنار اصل عدم تناقض و اصل طرد شق ثالث، ازجمله اصول بنیادین اندیشه هستند.1 اینهمانی، بیش از هر چیز، در تغییرات خود را نشان م