• فهرست مقالات


      • دسترسی آزاد مقاله

        1 - نقد و بررسي ديدگاه «تأخر شناخت حضوري نفس از برخي شناختهاي حصولي»
        احمد حمداللهی اسکوئی
        از ديدگاه فيلسوفان صدرايي معاصر (علامه طباطبايي و استاد مطهري)، در مراحل پيدايش و حصول گونه‌هاي مختلف شناخت براي انسان، شناخت حضوري نفس بر هرگونه شناخت حصولي مطلقاً تقدم دارد و پيدايش هرگونه شناخت حصولي براي انسان بعد از آنست كه نفس نسبت به خودش شناخت حضوري پيدا كرده با چکیده کامل
        از ديدگاه فيلسوفان صدرايي معاصر (علامه طباطبايي و استاد مطهري)، در مراحل پيدايش و حصول گونه‌هاي مختلف شناخت براي انسان، شناخت حضوري نفس بر هرگونه شناخت حصولي مطلقاً تقدم دارد و پيدايش هرگونه شناخت حصولي براي انسان بعد از آنست كه نفس نسبت به خودش شناخت حضوري پيدا كرده باشد. برخي انديشمندان در ايران معاصر نقطة مقابل اين ديدگاه را مطرح و ادعا نموده‌اند كه شناخت حضوري نفس، فرع حصول و بدست آوردن برخي شناختهاي حصولي است؛ بعبارت ديگر، شناخت حضوري نفس متأخر از برخي شناختهاي حصولي است. اما بررسي و تحليل دقيق اين ديدگاه نشان ميدهد: اولاً، استدلال يا استدلالهاي مطرح شده براي آن، خالي از مغالطه نيست و مدعاي مذكور را اثبات نميكند. ثانياً، اين ديدگاه با شرايط لازم و كافي براي تحقق شناخت حضوري، در تناقض است. به همين دلايل، چنين ديدگاهي نميتواند مورد قبول باشد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        2 - سرمقاله
        آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای
        همچنانكه آيين مقدس اسلام و ديگر اديان الهي برنامة سياست و تربيت اجتماع را از راه فرهنگ‌سازي و افزايش آگاهي آنها به حقايقي از جهان آفرينش و نيز حقوقي كه انسان از خداوند دريافت داشته، آغاز كردند، دشمنان جوامع انساني نيز براي دورسازي مردم از حقوق حقة خود و به سلطه و بردگي چکیده کامل
        همچنانكه آيين مقدس اسلام و ديگر اديان الهي برنامة سياست و تربيت اجتماع را از راه فرهنگ‌سازي و افزايش آگاهي آنها به حقايقي از جهان آفرينش و نيز حقوقي كه انسان از خداوند دريافت داشته، آغاز كردند، دشمنان جوامع انساني نيز براي دورسازي مردم از حقوق حقة خود و به سلطه و بردگي گرفتن پنهان آنها، فرهنگ و عقايد غلط و گمراه كننده را ـ‌‌با ساختن فلسفه‌هاي دروغين و بي‌بنياد، و گسترش افكار مادي و ترغيب جوانان به لذات شهواني و لودگي و پوچي، به خورد مردم دادند كه مصداقي از همان مقابلة بناي قديم شر در برابر خير و اهريمن در برابر يزدان و ظلمت در برابر نور بود و البته براي رسيدن به اهداف خود،، از همة راههاي ممكن با فرهنگ اصيل دين و حكمت و سنن و افكار مفيد براي جامعه به جنگ پرداختند و سعي در ويرانسازي كانونهاي معرفت‌ساز و فرهنگي اسلامي نمودند. بعد از وقوع انقلاب اسلامي نيز كه نظام اسلامي انقلابي ايران پرچم هدايت بشري اسلام را ـ‌كه قرنها در غبار فراموشي پنهان شده بود‌ ـ برپا كرد، مبارزه براي سقوط يا دستكم تحريف آن از سوي دشمنان آغاز شد و از هيچ اقدامي در اينباره كوتاهي نكردند. امروز نيز پس از گذشت چهار دهه پس از مقاومت مردم انقلابي ايران در برابر نقشه‌ها و فتنه‌هاي رنگانگ دشمن، كه بايد اركان فرهنگ‌سازي انقلابي و اسلامي هر روز پررنگتر و شديدتر شود، وقايع و اخباري ديده و شنيده ميشود كه هزاران فرسنگ از اين اميد و آرزو دورتر است، و خطر براندازي نظام انساني اسلامي ايران را اعلام ميكند. شگفتي اينجاست كه مسئولين دولتي اين نظام كه براي حفظ نظام اسلامي بر روي كار آمده و ناز بر گردون ميفروشند، در اقدامات خود از جمله در رفتار با نهادهاي خدمتگزار فرهنگي غيردولتي راهي را ميروند كه ممكن است به همان خواسته دشمنان برسد و نهادهاي فرهنگي و بنيان حكمت و فرهنگ ملت را به نابودي بكشاند، و اين ساز ناهماهنگ با مصلحت نظام اسلامي و روح قانون اساسي را ببهانه‌هاي واهي اقتصادي و مالي و بقولي جلوگيري از رانت سياسي! (نامي كه بيشرمانه به بنيادهاي شبه خيرية فرهنگي و علمي داده‌اند) مينوازند. بنياد حكمت اسلامي صدرا از جمله كمك بگيراني از بودجه كشور بوده است كه با بودجه‌يي ناچيز و نزديك به هيچ، از يكطرف منشأ اجراي طرحهاي علمي كم‌نظير و ابتكاري بوده و يكي از عوامل توسعه و ترويج دانش فلسفه و حكمت شناخته شده است و چندين انجمن و مؤسسة فلسفي را ايجاد و اداره كرده و بيش از دو دهه كار درخشان در چارچوب تخصصي را پشت سر گذاشته و از اين راه چندين خلاء فرهنگي و فلسفي كشور را ـ كه از عهدة تشكيلات دولتي بر نمي‌آيد ـ پر كرده است. اينگونه مؤسسات مورد بيمهري دولت، در بيشتر موارد جور دولت را نيز ميكشند، و با فداكاريهاي مسئولين آن مؤسسات (كه حتي گاهي بدون دريافت حقوق و مزاياست) بسياري از نقايص و خلاءهاي علمي و فرهنگي را پر ميكنند. قطع كمكهاي دولتي به اين مؤسسات و بنيادهاي علمي را اگر در كنار بذل و بخششهاي (دستگاه) بودجه به بنگاههاي ورزشي بويژه فوتبال و مسخره‌گيهايي بنام هنر و سينما و رسانه‌هاي غيرمتعهد قرار دهيم و رابطه بودجه با اين دو جبهه‌را مقايسه نمائيم، هنجار غلط تبعيض را كه قانون اساسي آنرا بشدت رفع و رد نموده در برابر خود مي‌يابيم. بودجه‌نويسي آينة تمام نماي ادارة كشور و اراده و نيّت دولت ميباشد؛ خوب است كه عزيزان مسئول مالي كشور متوجه مخاطرات اينگونه اقدامات نسنجيده باشند تا در معرض تهمت هماهنگي با دشمنان خارجي براي مقابله با نظام انقلابي اسلامي ايران قرار نگيرند. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        3 - تبيين فعل ارادي انسان (عمل) در پرتو تبيين دعا (تحليلي از ديدگاه ابن سينا، ملاصدرا و علامه طباطبايي دربارة دعا)
        روح الله  دارائي طوبي  كرماني
        چيستي و تبيين فعل ارادي انسان و نيز دامنة ارادة وي در جهان هستي، امروزه ذيل موضوع «فلسفة عمل» بررسي ميشود. فيلسوفان مسلمان، در اين حوزه نيز ابتكارات و راه‌حلهاي مؤثري ارائه داده‌اند. در اين سنت دعا بعنوان يك فعل ارادي، از دو جهت كلي، در دو علم كلام و فلسفه مورد توجه قر چکیده کامل
        چيستي و تبيين فعل ارادي انسان و نيز دامنة ارادة وي در جهان هستي، امروزه ذيل موضوع «فلسفة عمل» بررسي ميشود. فيلسوفان مسلمان، در اين حوزه نيز ابتكارات و راه‌حلهاي مؤثري ارائه داده‌اند. در اين سنت دعا بعنوان يك فعل ارادي، از دو جهت كلي، در دو علم كلام و فلسفه مورد توجه قرار گرفته است؛ اول رابطة آن با ارادة الهي و دوم، رابطة دعا با ضرورت نظام علّي. ابن‌سينا براي نخستين‌بار، چارچوب مسائل اين حوزه را ترسيم كرد و حكماي بعد از وي، از جمله ميرداماد، ملاصدرا، سبزواري و علامه طباطبايي، هر يك با ارائة استدلالها و تبيينهايي، در شرح و بسط آن گامهاي ارزنده‌يي برداشته‌اند. در اين جستار ديدگاه ابن‌سينا، ملاصدرا و علامه طباطبايي پيرامون موضوع دعا بررسي شده است. با مقايسة اين آراء روشن ميشود كه ابن‌سينا مسئلة دعا را خارج از نظام علّي تبيين نكرده است. او معتقد است هر حادثه‌يي در مقام ثبوت، طبيعي يا ارادي است و در مقام اثبات، طبيعي، ارادي يا اتفاقي. بر اين اساس، تفاوت «دليل» و «علت» به تفاوت مقام ثبوت و اثبات است و نبايد دليل و توجيه را متباين از علت يا تبيين بپنداريم. ملاصدرا ضمن پذيرش چارچوب نظرية ابن سينا و مؤثر دانستن دعا در نظام علّي، در برخي جهات با شيخ الرئيس همسخن نيست. تبيين ملاصدرا نشان از آن دارد كه تأثير و دامنة بيشتري براي عمل و فعل اراديِ انسان قائل است. او با باور به تشكيك وجود، دو نقد را به نظرية ابن سينا وارد كرده است. هر چند ملاصدرا در تبيين دعا به تشكيك و اتحاد عقل و معقول اشاره دارد اما بسط نظرية اتحاد عاقل و معقول براي تبيين دعا، يعني تبيين رابطة ميان اراده، مراد و مريد و به همان وزان، عمل، عامل و معمول نزد علامه طباطبايي صورتبندي شده است. علامه با بسط نظرية ملاصدرا، تبييني دقيقتر از دعا ارائه كرده، هر چند كه اين نظريه نيز مصون از نقد صاحبنظران نبوده است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        4 - نقد و بررسي كاركردگرايي با نگاهي به علم النفس ملاصدرا
        رضا  صفري كندسري
        رابطة نفس و بدن يكي از مسائل و معضلات فلسفه است. نظرية دوگانه‌ ‌انگاري جوهري (دكارتي و افلاطوني) يكي از راه‌حلهاي اين معضل است. آنها معتقدند نفس و بدن دو جوهر و قلمرو متفاوت هستند و داراي ويژگيهاي خاص خود. فلاسفة ذهن معاصر براي برون‌رفت از مشكلات دوگانه‌انگاري جوهري، دي چکیده کامل
        رابطة نفس و بدن يكي از مسائل و معضلات فلسفه است. نظرية دوگانه‌ ‌انگاري جوهري (دكارتي و افلاطوني) يكي از راه‌حلهاي اين معضل است. آنها معتقدند نفس و بدن دو جوهر و قلمرو متفاوت هستند و داراي ويژگيهاي خاص خود. فلاسفة ذهن معاصر براي برون‌رفت از مشكلات دوگانه‌انگاري جوهري، ديدگاه‌هايي اتخاذ كرده‌اند. نظريه‌هاي رفتارگرايي و اينهماني ذهن و بدن، نفس بعنوان جوهر را انكار كرده و بجاي لفظ «نفس»، ذهن و حالات ذهني را بكار ميگيرند و بترتيب معتقدند: حالات ذهني همان حالات رفتاري و مغزيند. اما حاميان كاركردگرايي با عنايت به مشكلات دوگانه‌انگاري و ديدگاه‌هاي رفتارگرايي و اينهماني ذهن و مغز، تفسيري بيطرفانه از ذهن (مجرد يا فيزيكي بودن ذهن) دارند و حالات ذهني را همان حالات كاركردي ميدانند كه بر اساس درونداد، برونداد و ساير حالات ذهني، نقشهاي كاركردي خاصي را ايفا ميكنند. حكما و متكلمان اسلامي نيز با معضل نفس و بدن و دوگانه انگاري جوهري (افلاطوني) مواجه بود‌ه‌اند. ابن‌سينا و سهروردي تقدم نفس بر بدن (نظرية افلاطون) را انكار نموده اما ذات نفس را مجرد و بدن را جسماني ميدانند. بيشتر متكلمان، نفس بعنوان جوهر مجرد و قائم بذات را رد نموده و نفس را جسم لطيف ميدانند. ملاصدرا همانند كاركردگرايان، به مشكلات جوهر مجرد دانستن يا جسماني بودن نفس واقف بوده و معتقد است: ذات نفس، مجرد صرف و مادي صرف نيست بلكه نفس در ابتدا جسماني است و سپس با حركت جوهري، مجرد ميگردد؛ نفس بر اساس وحدت حقة ظلّيه، جامع و برزخ جسمانيت و تجرد است و بر اساس حالات مراتبش، مادي و مجرد ميگردد. هرچند هم كاركردگرايان و هم ملاصدرا، مجرد و جسماني بودن محض ذهن (نفس از نگاه ملاصدرا) را انكار نموده‌اند اما ملاصدرا از آنجايي كه هستي را منحصر به طبيعت ندانسته، دقيقتر از كاركردگرايان ـ‌ كه نگاه فيزيكاليستي به ذهن دارندـ رابطة نفس و بدن را تبيين كرده است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        5 - جايگاه وجودي ولي و امام در حكمت متعاليه (ديدگاه حكيم زنوزي)
        عبدالرضا  صفري
        مقالة حاضر درصدد است با بررسي مفهوم ولي و امام در ديدگاه حكيم زنوزي، نشان دهد كه ميتوان بنا بر قواعد فلسفة نظري حكمت متعاليه ـ‌ همچون قاعدة الواحد، امكان اخس و بويژه امكان اشرف‌ـ شأن ضروري وجود عقل را اثبات نمود. از آنجا كه «ولي» در برترين مرتبة عقل بالفعل و قوة تحريك ق چکیده کامل
        مقالة حاضر درصدد است با بررسي مفهوم ولي و امام در ديدگاه حكيم زنوزي، نشان دهد كه ميتوان بنا بر قواعد فلسفة نظري حكمت متعاليه ـ‌ همچون قاعدة الواحد، امكان اخس و بويژه امكان اشرف‌ـ شأن ضروري وجود عقل را اثبات نمود. از آنجا كه «ولي» در برترين مرتبة عقل بالفعل و قوة تحريك قرار دارد، بر مرتبة عقل اول بعنوان حق ثاني، اتم و اقرب جواهر نشئة ملكوت به حق تعالي منطبق ميشود، از اينرو اين مرتبه بر «ولي» صادق است. همچنين اين عقل كه درحكمت اشراقية متعاليه «عقل متكافئه» و «رب النوع» و در اين مقاله نمونة برتر «موجود مستكفي» شناخته ميشود، به اين سبب كه داراي جنبه‌يي از ربوبيت حق تعالي است، بر خلاف عقول مفارق، به تربيت و تدبير مادون خويش التفات دارد. نمونة اين عقل را ميتوان در انوار مدبرة انسانيه و نفوس عاليه، از جمله اوليا وحكماي متأله، مشاهده كرد. نويسنده با بررسي اين ويژگيها و مصاديق اينگونه از عقل، نتيجه ميگيرد كه بر اساس تحليل حكمي محتواي بعضي از روايات ميتوان زمينه را براي تطبيق اين ويژگيها بر اولياء آماده ساخت و بتعبير زنوزي، ركن ابيض عرش الهي وعقل كل را نمايندة اين مرتبه معرفي نمود. سرانجام، بنا بر اين باور كه عقل، اشرف و اقرب و محبوبترين جواهر ملكوتي است، ميتوان آن را روح دانست. به اين سبب، ولي، روح و عقل ناطقه‌يي است كه در معرض فرامين و ثواب و عقاب حق تعالي قرار ميگيرد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        6 - چيستي و ساختار منطقي قياس مساوات
        محمدعلي  نوري
        قياس مساوات در ظاهر همانند يك قياس اقتراني حملي بسيط است كه البته صدق آن به صدق مقدمة خارجي «مساوي مساوي با يك چيز، مساوي با آن چيز است» وابسته است. به همين دليل برخي بر اين باورند كه ارسطو با قيد «انتاج بالذات» در تعريف قياس، در مقام خارج كردن قياسهايي مانند قياس مساوا چکیده کامل
        قياس مساوات در ظاهر همانند يك قياس اقتراني حملي بسيط است كه البته صدق آن به صدق مقدمة خارجي «مساوي مساوي با يك چيز، مساوي با آن چيز است» وابسته است. به همين دليل برخي بر اين باورند كه ارسطو با قيد «انتاج بالذات» در تعريف قياس، در مقام خارج كردن قياسهايي مانند قياس مساوات است. از سخنان ابن‌سينا بدست مي‌آيد كه قياس مساوات يك اقتراني حملي است كه از هيئت قياسي خود بيرون رفته و حدود آن از چينش منطقي برخوردار نيست، چراكه مقدمات اين قياس نه در همة حد وسط، بلكه تنها در بخشي از آن اشتراك دارند. خواجة طوسي تلاش كرده هيئت قياسي و ترتيب منطقي حدود قياس مساوات را بيان كند و در اين راستا آن را به دو گونة اقتراني حملي بسيط و اقتراني حملي مركب، تصوير كرده است. او همچنين به سخنان فخر رازي در اينباره نيز پاسخ داده است؛ فخر رازي معتقد است قياس مساوات داراي حد وسط متكرر نيست و به همين دليل نميتوان آن را يك اقتراني شمرد بلكه بايد آن را قياسي دانست كه تنها به بداهت عقلي منتج است. قطب‌الدين رازي اما از يكسو در شرح سخنان خواجة طوسي، قياس مساوات را يك اقتراني مركب دانسته و اقتراني بسيط بودن آن را دچار اشكال ميداند و از ديگر سو، در شرح مطالع، همانند فخر رازي، قياس مساوات را فاقد تكرار حد وسط شمرده و انتاجش را با لحاظ دو مقدمة داخلي و مقدمة خارجي آن، بديهي ميداند. خونجي ساختاري جديد براي قياس مساوات طراحي ميكند و مقدمة خارجي اين قياس را «هر مساوي ب، مساوي است با هر چيزي كه ب با آن مساوي است» ميداند كه البته اين ديدگاه وي با اشكال روبرو است. شهرزوري قياس مساوات را در صورتي كه منتج «الف مساوي ج است» باشد، بيرون از تقسيم قياس به اقتراني و استثنايي شمرده و در صورتي كه منتج «الف مساوي مساوي ج است» باشد، يك اقتراني حملي بسيط دانسته است. ملاصدرا با ردّ ديدگاهي كه قياس مساوات را فاقد تكرار حد وسط دانسته، آن را يكي از قياسهاي اقتراني حملي مركب مفصول‌النتائج ميداند كه حد وسط در هر دو قياس آن تكرار شده است. سخن ملاصدرا كه همسو با سخن خواجة طوسي است، بيانگر ديدگاه درست دربارة ساختار منطقي قياس مساوات است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        7 - هستي اعتباري از ديدگاه صدرالمتألهين
        رضا ملایی
        «اعتباريات» مهمترين مفاهيم بكار گرفته شده در حكمت عملي هستند. بكارگيري اصول حكمت متعالية صدرالمتألهين در راستاي شناخت «هستي» اعتباريات، افقهاي نويني پيش روي حكمت عملي معاصر خواهد گشود. اين پژوهش بر پاية رويكرد حكمت متعاليه، سعي داشته به اين پرسش كه «آيا هستي اعتباريات، چکیده کامل
        «اعتباريات» مهمترين مفاهيم بكار گرفته شده در حكمت عملي هستند. بكارگيري اصول حكمت متعالية صدرالمتألهين در راستاي شناخت «هستي» اعتباريات، افقهاي نويني پيش روي حكمت عملي معاصر خواهد گشود. اين پژوهش بر پاية رويكرد حكمت متعاليه، سعي داشته به اين پرسش كه «آيا هستي اعتباريات، امري مجعول و ساختگي است يا همچون هستي حقيقي، داراي بهره‌يي از حقيقت و نفس الامر است؟» پاسخ دهد و آثار روش‌شناختي آن را بنماياند. پاسخگويي به اين پرسش متكي بر بكارگيري اصل تشكيك و تحليل آراء صدرالمتألهين در حوزه حُسن و قُبح ذاتي و مدرَكات عقل عملي است. بر اين اساس، مقالة حاضر نشان ميدهد كه 1. هستي اعتباري رقيقه و مرتبة نازلة هستي حقيقي است نه امري در مقابل آن، بنابرين اعتباريات داراي بهره‌يي از نفس الامر هستند، نه صرفاً پديده‌هايي مجعول. 2. بهره‌مندي اعتباريات از هستي نفس الامري مختص به اعتبارات متكي به شرع و عقل است، نه هر نوع اعتباري. 3. ارتقاء هستي اعتباري به رقيقة هستي حقيقي بودن، امكان جريان روشهاي برهاني در حوزة حكمت عملي را فراهم مي‌آورد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        8 - «حكمت متعاليه» در انديشة صدرالمتألهين
        محمدصادق   ‌علي‌پور
        شايد در طول تاريخ كمتر مكتب فلسفي‌يي مانند حكمت متعاليه، كانون قضاوتهاي مختلف و گاه متقابل بوده باشد. گستره و نفوذ حكمت متعاليه، در كنار قوت و شمولش، باعث شده انديشمنداني با گرايشهاي فلسفي، عرفاني، كلامي و حتي قرآني، به آن رو كنند و از پنجرة ديد خود، آن را توصيف كرده، چکیده کامل
        شايد در طول تاريخ كمتر مكتب فلسفي‌يي مانند حكمت متعاليه، كانون قضاوتهاي مختلف و گاه متقابل بوده باشد. گستره و نفوذ حكمت متعاليه، در كنار قوت و شمولش، باعث شده انديشمنداني با گرايشهاي فلسفي، عرفاني، كلامي و حتي قرآني، به آن رو كنند و از پنجرة ديد خود، آن را توصيف كرده، خواسته يا ناخواسته، بنفع خود مصادره و تفسير كنند. همين اختلافها موجب شده حقيقت و ماهيت آن دچار ابهام شود. معنا و حقيقت خود «حكمت» نزد صدرالمتألهين كه متصف به صفت «متعالي» شده است، يكي از اين موارد ابهام است. تلاش در راستاي رفع اين ابهام، ما را بر آن داشت كه با مراجعه به سخنان و كلمات خودِ صدرالمتألهين، حكمتش را توصيف كنيم. در اين راستا، پس از تعيين ماهيت حكمت و فلسفه، و بررسي تطبيقي تعريف حكمت مشهور با حكمت متعاليه و يافتن نقاط افتراق و اشتراك، مشخص شد اين حكمت نوع خاصي از حكمت است كه با منشئي نبوي و ديني، موهبتي است الهي كه تنها نصيب بندگان خاص او ميشود؛ حكمتي كه عرفان و برهان را در ساية قرآن به ساحل امن هماهنگي و تعاضد ميرساند. نيل به اين مقصود، با اين دو ميسر شده است. پرونده مقاله