عليرغم برخي مخالفتها، تأويل را ميتوان روش ابنعربي براي شناخت واقع دانست. بحث از قواعد و روششناسي ابنعربي در تأويل، هدف اصلي اين مقاله است. أخذ تأويل از حضرت حق، توجه به عقل در عين كافي ندانستن آن، لزوم توجه به معناي الفاظ و قواعد دستوري جملات، توجه به نصوص و ظواهرآيات از جمله اصول و قواعد حاكم بر تأويلپژوهي ابنعربي است. او تأويل را امري ذو مراتب ميداند. نزد او معناي تأويلي تنها يكي از وجوه معاني كلام است و با تأويل، متشابه از تشابه خود خارج نميشود و لذا عارف هميشه در بيان اشارتهاي خويش جانب احتمال را رعايت ميكند. ابنعربي، روش خود و عرفا را اشارت در مقابل تفسير مينامد و ضمن منتسب دانستن اين شيوة بيان به حضرت حق، دو وجه براي انتخاب اين روش ذكر ميكند. او تفسير را از وجهي همان اشاره و از وجهي ديگر مغاير با آن ميداند. يكي از اهداف مهم ابن عربي از بيان تأويل، تشويق و تهييج مخاطب براي سفر و سلوك است. بيان مباني عرفاني و استناد به آيات، احاديث و روايات از مشخصههاي ديگر بيانهاي تأويلي اين عارف بزرگ است.
|